هیچ وقت طرد شدن حس خوبی ندارد. همه ما این ترس را به همراه داریم، و در عین حال قابلیت کنترل و درک آن را نیز داریم. ناخودآگاه ما، جهت بقا برنامه ریزی شده است. در زمان‌های کهن، اگر از قبیله طرد می‌شدید، به انزوا و مرگ ختم می‌شد. امروزه، خطری که شما را پس از طرد شدن تهدید می‌کند، نگاه بد همکارتان، از دست دادن شغل و دریافت نظر مخالف است. در ناخودآگاه ما، پذیرفته نشدن یعنی هراس از مرگ. وقتی شرایط را بیشتر بررسی کنیم، می‌فهمیم که این واکنش‌ها به زمان‌های ماقبل تاریخ تعلق دارند.

باید به خودمان این قابلیت را بدهیم که از این اضطراب روحی رهایی یابیم. انتظارات ما از زندگی، ما را فلج می‌کند و اجازه نمی‌دهد در زمان حال زندگی کنیم. ما بی اختیار به ناخودآگاهمان گفته‌ایم که زندگی، در لحظه طرد شدن تمام می‌شود و تنها اتفاقی در تمام زندگی ما است که ارزش تجربه کردن را دارد، و درگیری درونی ایجاد می‌کنیم. در حالی که این تنها یکی از تجربه‌های بسیار ما در زندگی است. بار ارزشی که روی طردشدگی می‌گذاریم، نامتعادل است.

برای راحت شدن از این ترس، باید فرای این لحظه را ببینیم. این کار در چند ثانیه امکان پذیر است. چشمانتان را ببندید و به اتفاق فکر کنید، سپس روز، هفته، ماه و سال آن. به سرعت و بی وقفه این کار را انجام دهید تا حقیقت و عمق واقعی مسئله برایتان آشکار شود.

این تجسم کردن، ناخودآگاه شما را فریب می‌دهد و می‌پندارید پیش از این نیز در این شرایط بوده‌اید، که این یعنی نباید نگران چیزی باشید. مهم نیست چه اتفاقی می‌افتد، زندگی ادامه دارد.