فرار جوانان از دین در جامعه ما

قبل از هر چیز به این نکته توجه داشته باشیم که نمی توان بصورت کلی گفت که «جوانان از دین فرار می کنند» چرا که ما جوانان بسیار مؤمن، متعهد و دینداری در بین تمام اقشار جامعه داریم که علاقه بسیار به دین مبین اسلام دارند و حتی حاضرند جان عزیز خویش را در راه آن فدا کنند

 قبل از هر چیز به این نکته توجه داشته باشیم که نمی توان بصورت کلی گفت که «جوانان از دین فرار می کنند» چرا که ما جوانان بسیار مؤمن، متعهد و دینداری در بین تمام اقشار جامعه داریم که علاقه بسیار به دین مبین اسلام دارند و حتی حاضرند جان عزیز خویش را در راه آن فدا کنند. این گوهرهای ارزشمند و این جوانان پرشور و شعور در بین اقشار مختلف وجود دارند و مناسبتهای مختلف از جمله حضور در نمازهای جماعت، حضور در نمازهای جمعه، ایام سوگواری سالار شهیدان ایام اعتکاف و حضور در دعاهای کمیل و دعای عرفه و... بهانه هائی است که این وجودهای نورانی را در مکان یا زمان جمع کند و حضور چند صد هزار نفری بلکه میلیونی آنها تبلوری باشد از جوانان مؤمن و انقلابی. پس بهتر است که بگوئیم چرا پاره ای از جوانان از دین فرار می کنند.
اشاره به برخی علل
1. تقویت و تنبیه: یکی از اصول یادگیری بحث تقویت می باشد. در روانشناسی می خوانیم که رفتار بواسطه تقویت تثبیت می شود و بواسطه، عدم تقویت یا تنبیه رو به خاموشی می گذارد، این اختصاص به رفتارهای مثبت ندارد بلکه یک قاعدة عمومی است که هر رفتار که در جامعه مورد تشویق قرار گیرد، توسط دیگران هم یاد گرفته می شود و در رفتار کننده هم تثبیت می گردد. یک زمان نماز شب، تشویق می شد، ایثار و شهادت و جانبازی و معنویت و سلحشوری و پاکی و قداست در جامعه تشویق می شد و همین فضایل انسانی در جامعه به بار می نشست و تثبیت می شد، امروزه دستهائی در کار است که رفتارهای الهی و دینی را تنبیه می کند و رفتارهای حیوانی و غربی را تشویق، حجاب را با انگِ «عقب افتاده» و «زشت» تنبیه می کنند، امر به معروف و نهی از منکر را با کتکِ «فضولی در کار مردم موقوف» تنبیه می گردد در عوض «ارتداد» با عنوان «آزادی اندیشه» تشویق می گردد، بی حجابی «عنوان تمدن و پیشرفت به خود می گیرد» و... .
در نتیجه افرادی که شخصیت آنها شکل نگرفته، به راحتی تحت تأثیر قرار می گیرند و کم کم متمایل به افکاری می شوند که دین را مانعِ بزرگی برای عادات و افکار زشت خویش می بینند در نتیجه از آن گریزان می گردند.
پس یکی از عوامل عمدة دین گریزی برخی جوانانِ کشور، «بی دینی» بعضی از مسئولین است که این لاابالی گری و اباحی گری آنها در گفتار و کردار آنها نیز نمایان است و بواسطة برخی رسانه ها تبلیغ می گردد وقتی که مسئولین فرهنگی و ملوک فاسد شدند، مردم هم از آنها پیروی می کنند. چرا که «الناس علی دین ملوکهم»[1] و «الناس بامرائهم اشبه منهم بابائهم»[2] یعنی مردم بر دین ملوک خویشند و مردم به امیرانشان شبیه تر هستند تا به پدرانشان. اکنون که بعضی از مسئولین دنبال جامعة مدنی غربی هستند و آزادی بی بند و باری را ترویج می کنند و علناً در سخنان خود نکاتی را می گویند که با صدها گزارة دینی در تضاد است، جوانان هم متأثر می شوند و به آن سمت حرکت می کنند.
2. عامل دیگر نقد بودن امیال و خواسته های حیوانی در جوانان و مخفی بودن تمایلات انسانی همچون میل به پرستش و عبودیت و عروج معنوی، می باشد. یک جوان اگر بخواهد نماز واجب خود را سر وقت بخواند یا روزه بگیرد و یا جهاد کند یا انفاق کند، باید خیلی از معارف برای او روشن گردد، خیلی کار فرهنگی می خواهد تا دفینه ها و گنجینه های عقول استخراج گردد و آن کمالات معنوی شکوفا شود، ولی میل جنسی که دیگر معونه‎ای ندارد که شکوفا گردد. هر جوان سالمی که به پانزده سالگی برسد میل جنسی در او شکوفا می شود بنابراین به خواسته هایی که مناسب با شکم و شهوت باشد به راحتی پاسخ می دهد ولی به خواسته هایی که احتیاج به زحمت، فعّالیّت فرهنگی و کند و کاو دارد به این سادگی جواب نمی دهد و افراد بی هنر و بی مسئولیتی در کشور وجود دارند که برای این زندگی چند روزه و بخاطر حب جاه و مقام، از این نقطه ضعف جوانان سوء استفاده کرده و فعالیتهایی در جهت تأمین امیال شهوانی انجام می دهند و تعارض بین دین و این امیال القاء می کنند و در نهایت تصریح می کنند که ما «دینی می خواهیم که به ما آزادی بدهد» و وقتی که حرکات و سکنات آنها را بررسی می کنیم می بینیم اینها دینی می خواهند که افراد آزاد باشند با هر کس که خواستند رابطه جنسی برقرار کنند، هر سخنی را به عنوان آزادی بیان و اندیشه بر زبان و قلم جاری سازند و هر کاری خواستند بعنوان آزادی انجام دهند، که این کارها واقعاً با دین در تضاد است، در نتیجه جوانان را اغفال کرده و دین آنها را می گیرند. بدین ترتیب وقتی که مروجان اسلام ناب مسائل دینی را بیان می کنند، و آنها می بینند دین دست و پای آنها را از تمام این غلط کاریها می بندد، از دین فرار می نماید تا به شهوات و آزادیهای خود برسند.
3. شیوع مراکز بی بند و باری و فحشاء:
خداوند متعال برای اینکه افراد جامعه در مسیر کمال انسانی قدم نهند تدابیری بکار برده است از جمله اینکه در انسانها میل به کمال نهاده است و فطرت الهی و عقل را که حجت خداست در وجود هر کس به ودیعه نهاده است و پیامبران را برای استخراج این گوهرها و اجرای احکام الهی، تبلیغ دین و اجرای آن در جامعه و برچیدن مظاهر خلاف شرع فرستاده است «لیقوم الناس بالقسط» و حکومت اسلامی هم باید این وظیفة انبیاء را به انجام برساند و احکام الهی را جاری سازد و هنجارشکنان و آنها که برخلاف احکام و مقررات الهی عمل می کنند را تنبیه سازد، برای تحقق اینست مالی دست دزدان را ببرد و برای حفظ ناموس و امنیت عرضی افراد جامعه، افراد هرزه و بی بند و بار را طبق دستور خدا حد بزند. تعطیل شدن حدود و تعزیرات در جامعه هم می تواند یکی از عوامل شیوع گناه و بی بند و باری و اباحیگری و بی دینی در جامعه باشد، که اکنون بعضی از مسئولین مرعوب غرب از تعطیل حدود حمایت می کنند.
4. ترک امر به معروف و نهی از منکر
جبهة نفاق وقتی که بسیاری از پستهای مملکت را در اختیار گرفت، اجرای حدود الهی را خشونت اعلام کرد و امر به معروف و نهی از منکر را فضولی در کار مردم لقب داد در نتیجه مردم نسبت به دیگران بی تفاوت شدند و این فریضة مهم را که فرایض دیگر بواسطة آن ها برپا می شود تضعیف شد و همین امر باعث تضعیف دین در جامعه شده است.
5. یکی دیگر از عوامل عمل کردن برخی به ظاهر دین داران است که موجب نارضایتی برخی جوانان از دین شده است.
البته بررسی مفصل موضوع مجال دیگری را می طلبد ولی باید به عرض برسانیم که خداوند دین را براساس تأمین سعادت دنیوی و اخروی وضع نموده است و دین هماهنگ با طبیعت و فطرت بشر است و هر کار خلاف آن باعث، هرج و مرج، ناامنی، اضطراب، قتل و غارت، و غیر قابل تحمل شدن زندگی می گردد که همین امر باعث می شود، افراد جامعه چون ما هی هایی که دنبال آب حیاتند به دنبال اسلام بیفتند و دوباره بساط ننگین و ضد دینی افرادی که چون سنگهایی مسیر حرکت آب حیات اسلام به جامعه بشری را سدّ می کنند برچیند و آنها را کنار بگذارند. چرا که اسلام حیات واقعی انسان را تأمین می کند «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اسْتَجِیبُوا لِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذا دَعاکُمْ لِما یُحْیِیکُمْ» (سوره انفال، آیه 24) ای کسانی که ایمان آورده اید، اجابت کنید خدا و رسولش را آن زمان که شما را دعوت می کنند به آنچه که باعث حیات شما می باشد.
منبع برای مطالعه بیشتر:
1. تهاجم فرهنگی و راههای مقابله با آن، علی یوسف وند، قم، دارالنشر اسلام، 1377.
2. تهاجم فرهنگی، محمد تقی مصباح یزدی، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره)، 1376.
3. فرهنگ و تهاجم فرهنگی، برگرفته از سخنان مقام معظم رهبری، تهران، سازمان مدارک فرهنگی انقلاب اسلامی، گروه انشارات، 1373.

[1] . بحار الانوار، علامه مجلسی، ج 10، ص 8.
[2] . بحار الانوار، علامه مجلسی، ج 78، ص 46، روایت 57، باب 16


منبع : اسلام شیعه
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان