امام علی علیه السلام مصداق کامل اسوه حسنه

امیرالمؤمنین علی علیه‏السلام الگوی همیشگی است که می‏توان همه کمالات را در او سراغ گرفت و بدان‏ها اقتدا کرد

 

امیرالمؤمنین علی علیه‏السلام الگوی همیشگی است که می‏توان همه کمالات را در او سراغ گرفت و بدان‏ها اقتدا کرد. آن حضرت نه‏تنها از آنِ شیعیان که الگوی همه مسلمانان و جمله آزادگان است. امام علی علیه‏السلام، تجسم ارزش‏های دینی و اسلام مجسّم است، انسانی در اوج عرفان، عبادت، سلوک و در عین حال سیاست‏مدار و جامعه‏ساز. شدت عمل را با رحمت و عطوفت به مؤمنان آموخت؛ اهل مداهنه نبود و هیچ‏گاه حقیقت را قربانی مصلحت نکرد. کتاب فضل علی علیه‏السلام چندان پربرگ‏وبار است که برای خواندن آن چند نقدِ عمر باید و تنها می‏توان شمه‏ای از فضایل ناپیدای علوی را واکاوید و پیش روی همگان نهاد. 

از آنجا که حس کمال‏جویی و ویژگی الگوطلبی و نمونه‏پذیری، امری فطری و ذاتی است و آدمی برای ره‏یابی به سرمنزل مقصود و دست‏یابی به کمال مطلوب، در جست‏وجوی اسوه‏هایی برای پیروی از آنها و گرفتن سرمشق برمی‏آید، باید الگوهای مطلوب را بشناسد. علی علیه‏السلام پس از پیامبراعظم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله مصداق کامل اسوه حسنه است و پیروی از ایشان موجب هدایت و کمال امت اسلامی، بلکه انسانی است. شیوه آن بنده راستین حق، سبب ترقی، رشد و تکامل بشر خواهد بود و به همان نسبت سرپیچی از روش او، گمراهی و نابودی همیشگی را در پی خواهد داشت. پیامبر درباره سیره علی علیه‏السلام به عمار یاسر این‏گونه سفارش می‏کند: 

ای عمار، اگر دیدی علی به تنهایی از یک راه می‏رود و تمام مردم به راهی دیگر روانند، به راه علی برو؛ زیرا او تو را به نابودی نکشاند و تو را از مسیر هدایت و رستگاری خارج نسازد.1 

در روایتی دیگر پیامبراکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله به علی علیه‏السلام فرمودند: 

ای علی، بی‏شک تو کسی را که پیروت باشد، هدایت خواهی کرد و آن‏که با سیره و راه تو مخالف است، به یقین، تا روز قیامت گمراه خواهد ماند.2 

امام علی علیه‏السلام در برخورد با مردم و جوامع انسانی، دیدگاهی فراتر از دید مسلمان به مسلمانی دیگر داشت. در دیدگاه او مردم از نظر اجتماعی به دو دسته تقسیم می‏شوند. دسته‏ای از آنها، برادر دینی‏اند و دسته‏ای دیگر، در آفرینش با مسلمانان یکسانند. ازاین‏رو، با هر یک از آنها متناسب با آنچه خداوند و سنّت پیامبر تعیین کرده است و نیز متناسب با شأن و کرامت انسانی آنان عمل می‏کرد. در سفارش به مالک اشتر در همین مورد می‏فرماید: 

فَاِنَّهُم صِنفانِ: اما أخٌ لک فی الدِّینِ و إمّا نَظِیرٌ لَکَ فِی الْخَلْقِ.3 

ای مالک، مردمان دو دسته‏اند، گروهی برادر دینی تواند و گروهی در آفرینش با تو همانندند. 

از نظر امام علی علیه‏السلام، همه انسان‏ها فرزندان یک پدر و مادر و در نژاد و طبقه برابرند و هیچ انسانی از این جهت، بر دیگری برتری ندارد. ایشان به صراحت می‏فرماید: "ایُّها النّاسُ اِنَّ آدَمَ لَمْ یَلِدْ عبدا ولا اَمَةً و انَّ الناسَ کُلَّهُم أَحرارٌ؛4 ای مردم، بی‏گمان آدم هیچ یک از فرزندانش را برده و کنیز نزاد و همگان آزادند ". 

در سیره امام علی علیه‏السلام همه مردم از حقوقی مساوی برخوردارند و همه باید از مواهب اجتماعی یکسان بهره‏مند شوند. تساوی حقوقی افراد از دیدگاه علی علیه‏السلام چنان مهم و حساس است که حتی در التفات و نظر به افراد نیز والی و حاکم نباید تبعیض ورزد. حضرت در سفارش به محمد بن ابی بکر، والی مصر چنین می‏فرماید: 

با همگان یکسان رفتار کن، چه آن‏گاه که گوشه چشم به آنان افکنی و چه آن‏که خیره‏شان نگاه کنی تا زورمندان و بزرگان، در تبعیض طمع نورزند و ناتوانان از عدالت تو نومید نشوند.5 

از روزی که علی علیه‏السلامخود را شناخت، بر محور حق حرکت کرد و در این راه هماره با حق دم‏ساز بود. به همین دلیل، پیامبر فرمود: "اَلْحَقُّ مَعَ عَلِیٍّ أَینَما مالَ؛ حق به دنبال علی علیه‏السلام است هر جا که برود ".6 

علی علیه‏السلامبه تمام معنا، قانون‏مدار و مجری قانون الهی بود و در این راه میان خودی و غریبه تفاوتی نمی‏گذاشت و اگر کسی برخلاف قانون عمل می‏کرد، بدون در نظر گرفتن موقعیت و مقام وی، حدود الهی و قانونی را بر وی اجرا می‏کرد و هیچ واسطه و شفاعتی را نمی‏پذیرفت. از سوی دیگر، بسیار دقیق و منظم بود و دیگران را از بی‏برنامگی بازمی‏داشت. ایشان در عهدنامه مالک اشتر برای حفظ نظم و انجام کارها در وقتشان فرمود: 

کار هر روز را در همان روز انجام ده؛ زیرا هر روز کاری ویژه خود را دارد و از شتاب در مورد کارهایی که زمانشان نرسیده یا سستی در کارهایی که امکان انجام آن فراهم است یا لجاجت در اموری که مبهم است یا سستی در کارها هنگامی که آشکار است، برحذر باش و هر کاری را در جای خود و به موقع انجام بده.7 

از دید امام علی علیه‏السلام، مهربانی و محبت با مردم، در جذب دل‏ها و اداره کردن انسان‏ها، نقش ارزنده‏ای دارد و سبب می‏شود زمام‏دار بر قلوب مردم حکومت کند. ایشان درباره مهرورزی به انسان‏ها در عهدنامه مالک اشتر می‏فرماید: 

دلت را از رعایا، پر از مهر و محبت و لطف کن. در برابر آنها درنده و آزارکننده‏ای مباش که خوردن آنان را غنیمت شماری.8 

امام همیشه در دست‏رس همگان بود به گونه‏ای که پایین‏ترین رده‏های اجتماعی نیز به سهولت و بدون کوچک‏ترین مشکل و مانعی با وی دیدار می‏کردند و مشکلاتشان را با او در میان می‏گذاشتند. هیچ دربانی نداشت و به کارگزاران خود نیز سفارش می‏کرد که هیچ‏گاه از دید مردم غایب نشوند. در این راستا به پسر عموی خود قثم بن عباس که زمام‏دار مکه بود، چنین می‏نویسد: 

صبح و عصر برای رسیدگی به امور حاجیان و مردم مکه بنشین. به کسانی که پرسشی دارند، پاسخ ده. جاهلان را بیاموز و با دانشمندان مذاکره کن. در میان تو و مردم باید واسطه و سفیری جز زبانت و حاجب و پرده‏ای جز چهره‏ات نباشد. افرادی را که با تو کار دارند، از ملاقات با خود محروم مساز. اگر ابتدا آنها را از درِ خانه‏ات برانند، حل مشکل آنها پس از آن، این بی‏حرمتی و بی‏اعتنایی را جبران نخواهد کرد.9 

امام برای آموزش و پرورش مردم در تمام ابعاد زندگی‏شان اهمیت ویژه‏ای قائل بود و بر دو نکته اساسی تأکید می‏ورزید. ابتدا در بخش فرهنگ مردم گذشته، باید تنها سنّت‏های نیکو و آداب و رسوم خوب آنان را گرفت و به کار بست و در بخش آموزش باید چیزی را به مردم آموخت که برای دنیا و آخرت آنها سودمند باشد و بتوانند از آن در زندگی‏شان بهره گیرند. از نظر علی علیه‏السلام فقط علمی ارزش دارد که شخصیت انسان را بسازد و رشد و تکامل بخشد و او را به خداوند و اوج تقرب برساند.10 

سیره امام علی علیه‏السلام در بعد فردی و خانوادگی نیز در اوج است. علی علیه‏السلام، یگانه خداشناس است. او در خانه خدا چشم به جهان گشود و در خانه حق، کام جانش به نام حق و به یاد خدا شیرین شد. او در خداشناسی به یقین کامل رسیده بود، آن‏چنان‏که می‏فرماید: "اِنّی لَعَلی یَقینٍ مِنْ رَبّی و غَیْرِ شُبهَةٍ مِنْ دینی؛ من درباره پروردگارم، خود به سرمنزل یقین رسیده‏ام و در دینم تردیدی ندارم ".11 

خداشناسی علی علیه‏السلام به اندازه عظمت و بزرگی خود اوست؛ زیرا خدا را در همه حال حاضر و ناظر بر رفتار و برنامه‏های خویش می‏داند و او را به چشم دل می‏بیند، عبادت او، عبادت آزادگان است که فقط به شکرانه ذات حق و بدون چشم‏داشت پاداشی صورت می‏پذیرد. خود در این باره می‏فرماید: 

گروهی خدا را از روی رغبت و میل (به بهشت) می‏پرستند که این عبادت تاجران و سودجویان است و گروهی خدای را از روی ترس، پرستش می‏کنند که عبادت بردگان است و عده‏ای به سبب شکر نعمت‏های الهی و سپاس (و اینکه حضرت حق را شایسته عبادت می‏دانند) او را می‏پرستند و این عبادت آزادگان است.12 

آن‏گاه به نوع عبادت خود اشاره می‏کند و می‏فرماید: 

هیچ‏گاه خداوند را از روی ترس یا به طمع و چشم‏داشت پاداشی نپرستیدم، بلکه چون خداوند را شایسته پرستش دیدم، او را عبادت کردم.13 

امیرمؤمنان علی علیه‏السلام درباره اخلاص نیز می‏فرماید که تمام دوستی‏ها و دشمنی‏ها و جذب و دفع، همه و همه باید برای خدا باشد: "المؤمِنُ مَنْ کان حُبُّهُ لِلّهِ و بُغضُهُ للّه‏ِ و أخذُهُ للّه‏ و تَرْکُهُ للّهِ ".14 

در سیره عبادی امام، نماز بزرگ‏ترین جلوه عبادت واساسی‏ترین نماد بندگی و رکن نخستین و پایه اصلی دین است. مؤمن کسی است که دوستی، دشمنی، دادن و گرفتن او برای خدا باشد. در بحرانی‏ترین زمان‏ها و مکان‏ها نیز نماز اول وقت امام به تأخیر نمی‏افتاد، چنان‏که در جنگ صفین گاه و بی‏گاه به خورشید نگاه می‏کرد و مراقب بود که وقت زوال نگذرد. ابن عباس از حضرت پرسید: ای امیرمؤمنان، چرا گاهی از جنگ دست می‏کشی و به آسمان می‏نگری؟ فرمود: "به خورشید و زوال آن نگاه می‏کنم تا وقت نماز را بدانم و نماز اول وقت را از دست ندهم. " ابن عباس با شگفتی پرسید: آیا در هنگامه نبرد که مجال اندیشیدن به چیز دیگری جز جنگ نیست، به نماز اول وقت می‏اندیشی؟ فرمود: "ما برای چه با آنان می‏جنگیم؟ آیا برای نماز، نبرد نمی‏کنیم؟ "15 

امام علی علیه‏السلاماز نظر خانوادگی و توجه به کانون انس و الفت نیز الگویی نیکو برای تمام خانواده‏هاست. امام، بزرگ‏ترین عامل خوش‏بختی و راز کام‏یابی خانواده را در گرم و باصفا نگاه‏داشتن کانون خانوادگی، اخلاق پسندیده و محبت و مهربانی و وفاداری در آن می‏داند و می‏فرماید: 

به خدا سوگند، هیچ‏گاه فاطمه را به اکراه به کاری وانداشتم و او را ناراحت نکردم و خشمگین نساختم تا خداوند او را نزد خویش برد و او نیز هیچ زمان مرا ناراحت نکرد و از دستور من سرنپیچید و هرگاه به او نگاه می‏کردم، همه ناراحتی‏ها و اندوه‏ها و غم‏هایم را از یاد می‏بردم.16 

حضرت در مورد حقوق همسران می‏فرمود: 

مبادا بر زنان خویش ستم روا دارید و آنان را از حق خویش محروم سازید. هر کس به اندازه یک درهم گوشت برای همسر و فرزندان خویش خریداری کند، مانند کسی است که برده‏ای از فرزندان اسماعیل علیه‏السلام را آزاد ساخته است.17 

شیوه و رفتار علی علیه‏السلام با فرزندانش بر اساس تربیت نبوی بود. ایشان در سخنی زیبا به حسن و حسین علیهماالسلام، فضیلت‏ها و ارزش‏های متعالی در زندگی را چنین می‏آموزد: 

تقوا پیشه سازید. در پی دنیا و مظاهر آن نباشید حتی اگر دنیا به شما روی آورد. بر هر چه از مواهب دنیایی است و از دست می‏دهید، تأسف نخورید. به حق سخن بگویید. برای پاداش الهی کار و کوشش کنید. دشمن ستمگر و یار ستم‏دیده باشید. در کارهایتان نظم داشته باشید. برای ایجاد صلح و آشتی بین مردم بکوشید. حال یتیمان را رعایت کنید و نگذارید نابود شوند. همسایگان خود را مراعات کنید. مبادا در عمل به قرآن، دیگران بر شما پیشی گیرند. همواره مراقب نماز باشید. امربه‏معروف و نهی از منکر را هرگز ترک نکنید که در آن صورت، بدان بر شما مسلط می‏شوند و دعایتان مستجاب نخواهد شد. بر شما باد هم‏بستگی و از تفرقه و پشت کردن به یکدیگر بپرهیزید.18 

ایشان در وصیتی به فرزند خود امام حسن علیه‏السلام درباره رعایت حقوق خانواده و خویشاوندان می‏فرماید: 

وَاَکرِمْ عَشِیرَتَکَ فَاِنَّهُم جَناحُکَ الذی بهِ تَطیرُ وَ أَصلُکَ الّذی الَیهِ تَصیرُ وَ یَدُکَ التی بِها تَصُولُ.19 

خویشانت را گرامی بدار که بال‏های تواَند و با نیروی آنان می‏توانی پرواز کنی و همچنین آنان ریشه تواَند که به آن باز می‏گردی و دستان تواَند که با آنان به دشمن یورش می‏بری. 

اصولاً دل‏بستگی به خانواده، حفظ و حراست از بستگان و رسیدگی به آنان، اهتمام به صله رحم، استوار ساختن پیوند خویشاوندی از سنّت‏های نیکو و از اصول اساسی در فرهنگ اسلام به شمار می‏رود که مورد تأکید جدی امام علی علیه‏السلام است. 

از آنچه گذشت، درمی‏یابیم که علی علیه‏السلام، سرچشمه کرامت و قله بلند فضایل و کمالات انسانی است. او پرورش یافته اسلام است. پابه‏پای پیامبر حرکت می‏کرد و دوست و دشمن به فضایلش معترفند. چنین شخصیتی نمونه آرمانی همه جوامع انسانی است. ابن عباس در سخنی کامل در حق ایشان می‏فرماید: 

به خدایی که جان من در دست اوست، اگر دریاها، مرکب و درختان، قلم و همه آفریدگان زمین، نویسنده شوند، نمی‏توانند فضایل علی علیه‏السلام را بنویسند.20 

اینک ماییم و این هم کرانه بی‏پایان سخنان نغز و پر عمق مولای متقیان که ره‏توشه و چراغ راه انسان‏های جویای فضیلت است. 

 

اخلاق فردی 

 

پرهیز از نخستین گناه 

 

انسان با اراده، در برابر وسوسه‏ها چراغ سبز نشان نمی‏دهد و به راحتی از جاده سلامت خارج نمی‏شود. باید دانست که پایداری در برابر لغزش‏ها، رمز موفقیت و نیک‏فرجامی است. خوشا به حال پرواپیشگانی که سدّ معصیت نشکستند و خود را به گناه نیالودند و هم آنان پیروزمند و سعادتمند هستند. مولای پرواپیشگان، علی علیه‏السلام بنا به نقل شیعه و اهل سنت می‏فرماید: 

ما ظَفَرَ مَن ظَفَرَ الاِْثْمُ بِهِ.21 

آن کس که گناه بر او چیره شود، پیروز نخواهد شد. 

 

لذت ترک گناه 

 

انسان‏ها همیشه بر سر دو راهی انتخاب هستند. آدمیان چون مختارند، باید راه خیر و شر را فرا روی خود داشته باشند و با نیروی ایمان و آینده‏نگری، راه خیر و سعادت را برگزینند. در این میان، باید دانست دوری گزیدن از گناه چندان آسان نیست. با این حال، عوامل متعددی می‏تواند انسان را در این راه یاری دهند. یکی از این عوامل، آراسته شدن به زیور تقواست. 

گرایش به پرهیزکاری، زمینه‏ساز ترک گناه است. قدرت و تسلط داشتن بر نفس، بالندگی و سرافرازی را به همراه می‏آورد و لذیذترین لذت‏های روحانی را به انسان می‏چشاند. اگر انسان لذتِ ترک لذت را بچشد، دیگر لذت نفس را لذت نمی‏خواند. پس اگر خواهان سعادت و خوش‏بختی هستید و به وزیدن نسیم خوشِ نیک‏بختی مشتاقید و می‏خواهید پاک زندگی کنید و پاکیزه بمانید، باید پروا پیشه کنید و به گناه نزدیک مشوید. مولای متقیان، علی علیه‏السلام در این باره می‏فرماید: 

اَسْعَدُ النّاسِ مَن تَرَکَ لَذَّةً فانِیَةً لِلَذَّةٍ باقِیَةٍ.22 

خوش‏بخت‏ترین مردم کسی است که لذت‏های زودگذر را برای لذت‏های دیرپا ترک کند. 

اندکی اندیشه درباره اثرات دو نوع لذت، انسان را به گزینش لذت دیرپا و رها کردن لذت‏های زودگذر فرا می‏خواند، چنان‏که بنا بر نقل اهل سنت علی علیه‏السلام می‏فرماید: 

شَتَّانَ مَا بَیْنَ عَمَلَیْنِ عَمَلٌ تَذْهَبُ لَذَّتُهُ وَ تَبْقی تَبْعَتُهُ و عَمَلٌ تَذْهَبُ مَؤُونَتُهُ وَ یَبْقی اَجْرُهُ.23 

چه بسیار فرق است بین دو کار، کاری که لذت آن می‏رود، ولی آثار وخیم آن به جای می‏ماند و کاری که سختی آن می‏رود، ولی پاداش آن می‏ماند. 

 

پاکی نفس 

 

انسان، اشرف مخلوقات و برترین مظهر آفرینش است. او می‏تواند راه کمال یا گمراهی بپیماید. می‏تواند چون حیوانات، زندگانی حیوانی در پیش گیرد و از انسانیت خویش فرسنگ‏ها دور شود یا به زندگی خود رنگ خدایی بزند و روح کمال را در خود زنده کند و راه تعالی و کمال را بپیماید. پس در خویشتن خویش بنگریم و ببینیم اکنون که نام انسان بر خود نهاده‏ایم، کدامین راه را برگزیده‏ایم؛ هدایت و پاکی یا گمراهی و تباهی؟ پس تا فرصت باقی است به فکر اصلاح خویش باشیم تا پیش خدا و خلق رسوا نشویم. از انسان جز شرافت انتظار نمی‏رود و شرافت آدمی همان‏گونه که امام شریفان، علی علیه‏السلام فرموده، به پاکی است: 

شَرَفُ الرَّجُلِ نَزاهَتُهُ وَ جَمالُهُ مُرُوَّتُهُ.24 

شرف مرد به پاکی و زیبایی‏اش به جوان‏مردی است. 

این پاکی باید هم در ظاهر و هم در باطن و اخلاق انسان باشد، ولی آنچه نشانه وجود چنین پاکی است، حسن رفتار با دیگران است وگرنه از شرافت و بزرگواری خبری نیست، چنان‏که بنا بر نقل اهل سنت، علی علیه‏السلامفرمود:

لا شَرَفَ مَعَ سُوْءِ الْاَدَبِ.25 

با بدادبی، شرافتی نیست. 

 

گذشت هنگام قدرت 

 

مولای موحدان، علی علیه‏السلامفرموده است: 

تَجاوَزْ مَعَ الْقُدْرَةِ واَحسِنْ مَعَ الدَّوْلَةِ تَکْمُلُ لَکَ السّیادَةُ.26 

هنگام توانایی درگذر و هنگام دولت‏مندی نیکی کن تا به نهایت بزرگواری و آقایی برسی. 

اذا قَدَرْتَ عَلی عَدُوِّکَ فَاجْعَلِ اَلْعَفْوَ عَنْهُ شُکْرَا لِلْقُدْرَةِ عَلَیْهِ.27 

هنگامی که بر دشمن خود پیروز گشتی، به شکرانه پیروزی، او را ببخشای. 

 

پی نوشت ها:

 

1. خطیب بغدادى، تاریخ بغداد، ج 13، ص 188. 

2. شیخ طوسى، الامالى، ص 479. 

3. نهج البلاغه، نامه 53. 

4. محمدبن یعقوب کلینى، الکافى، ج 8 ، ص 69 . 

5. نهج البلاغه، نامه 46. 

6. کافى، ج 1، ص 294. 

7. نهج البلاغه، نامه 53. 

8. همان. 

9. همان، نامه 67 . 

10. على رفیعى علامه و دشتى، سیره امام على علیه‏السلام، ص 79 [دانش‏نامه امام على علیه‏السلام]. 

11. کافى، ج 5، ص 54. 

12. همان، ج 2، ص 84 . 

13. ابن ابى الحدید، شرح نهج البلاغه، ج 10، ص 157. 

14. غررالحکم، ص 67 . 

15. حسن بن ابى‏الحسن دیلمى، ارشاد القلوب، ج 2، ص 22. 

16. بحارالانوار، ج 43، ص 31. 

17. همان، ج 78، ص 32. 

18. نهج البلاغه، نامه 47. 

19. همان، نامه 31. 

20. قاضى نوراللّه‏ شوشترى، احقاق الحق، ج 4، ص 101. 

21. نهج البلاغه، کلمات قصار، ش 319؛ سجع الحمام فى حکم الامام، على الجندى، قاهره، مکتبة انجلو مصریه، ص 365. 

22. غررالحکم، ج 2، ص 441. 

23. محمد شنقیطى، کفایة الطالب، بیروت، دار ابن زیدون، ص 213. 

24. غررالحکم و دررالکلم، ج 4، ص 180. 

25. رشیدالدین وطواط، مطلوب کل طالب، دفتر انتشارات اسلامى، ص 10، کلمه 17. 

26. غررالحکم، ج 3، ص 297. 

27. مطلوب کل طالب، کلمه 95، ص 45. 

 

 

منبع : کتاب "علی (علیه السلام) محور وحدت 


منبع : http://noorportal.net/
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان