توجیه شر در جهان (۲)

معقولیت اعتقاد به صفات الهی و مسأله شر متفکّران اسلامی و غیراسلامی در حلّ شبهه شرور و سازگار دانستن آن با صفات الهی، پاسخ های متعددی داده اند

توجیه شر در جهان (2)

معقولیت اعتقاد به صفات الهی و مسأله شر

متفکّران اسلامی و غیراسلامی در حلّ شبهه شرور و سازگار دانستن آن با صفات الهی، پاسخ های متعددی داده اند. گاهی به صورت کلی با اثبات حکمت الهی و زمانی به صورت جزئی به تبیین مصادیق حکمت پاره ای از تبعیض ها، تفاوت ها، فناها، نیستی ها، آفات، مصیبت ها، نقص ها، بلاها و سایر شرور طبیعی و اخلاقی پرداخته اند. پرداختن به همه این پاسخ ها، فرصت و حجم نوشتاری زیادی می طلبد. خوانندگان می توانند برای شناخت تفصیلی این مبحث به کتاب عدل الهی استاد مطهری مراجعه نمایند. نگارنده به اختصار با استفاده از این منبع و منابع دیگر به بیان پاره ای از پاسخ های علما به شرح ذیل پرداخته است. فلاسفه، متکلمان و عارفان با چهار رویکرد کلامی، فلسفی، عرفانی و تربیتی به حلّ شبهات شر پرداخته اند.

پاسخ به شبهه شرور با رویکرد کلامی

رویکرد نخست، رویکرد کلامی و از منظر برون و درون دینی، یا عقل و نقل دینی است که عبارت از این است که خداوند عالم، قادر و حکیم است و هیچ یک از منشأها و انگیزه های ظلم، چون: نادانی، ناتوانی، نیازمندی و کاستی ها را ندارد. بنابراین، دلیلی ندارد تا به کسی ظلم نماید و اگر ناملایمات و شروری مشاهده می شود، حکمت آن ها از دامنه علم ما خارج است. بدون شک، فلسفه و حکمتی در آن ها هست که از ما پنهان اند. شایان ذکر است که این رویکرد با توجه به اثبات برون دینی و عقلی حکمت الهی، به عنوان دلیل فلسفی و عقلی نیز قلمداد می شود. متکلمان، علاوه بر پاسخ کلی، مبنی بر توجیه حکیمانه شرور، به بیان پاسخ های تفصیلی و جزیی نیز پرداخته اند. برای نمونه بر این باورند که برخی از شرور، مانند ظلم، فقر، گرسنگی و صدها مشکل اقتصادی، سیاسی، بهداشتی و غیره، شرور اخلاقی به شمار می آیند و از اراده آدمیان ناشی می شوند؛ این پاسخ نیز صحیح است، ولی تنها مشکل شرور اخلاقی را حل می کند و حکمت فاعلی شرور طبیعی را بیان نمی کند.

پاسخ به شبهه شرور با رویکرد فلسفی

رویکرد دوم، از منظر فلسفی و برون دینی است که مشتمل بر جواب های ذیل است:

1. ماهیت شرور از سنخ عدم و نیستی است:

زیرا با تحلیل فلسفی می توان کوری، کری، جهل، ناتوانی، بیماری و هر نوع شرّ دیگر را به عدم بینایی، عدم شنوایی، عدم علم، و عدم قدرت و عدم سلامتی برگرداند و عدم، در نظام علت و معلول، به علت حاجت ندارد، تا به انتساب این ها به یزدان یا اهرمن، نور یا ظلمت نیازمند باشیم. این پاسخ افلاطونی، هرچند برای پرسش هستی شناختی و فلسفی شرور مناسب است و معلوم می سازد که شر، امری عدمی است؛ ولی حکمت شرور و عدم ها را تبیین نمی کند؛ زیرا شاید کسی در جواب بگوید چرا این عدم ها، توسط خدای قادر و توانا، مرتفع نشدند؟

2. شرور، نسبی هستند:

پاسخ دیگر فلاسفه این است که ما در این عالم، شر و بدی مطلق نداریم؛ سیل و زلزله، حیوانات وحشی، بیماری و میکروب برای برخی از موجودات شر محسوب می شوند و نسبت به پاره ای دیگر، خیر به شمار می آیند. زهر مار برای مار، خیر و مایه حیات و برای انسان، شر و مایه زدودن حیات است. این جواب نیز صحیح است، لکن پرسش پیش گفته را به طور کامل پاسخ نمی دهد. پرسش این است که چرا با وجود قدرت و خیرخواهی نامتناهی الهی، شرّ نسبی از جهان برچیده نمی شود؟

3. تفکیک ناپذیری خیرات و شرور:

فلاسفه مشایی به پاسخ دیگری رو آورده و گفته اند: جهان طبیعت، جهان حرکت و تعارض و برخورد است. موجودات مادی، از حالت بالقوه و استعدادی خود، به سوی حالت بالفعل در حرکت و تکامل اند. گاه در این حرکت ها، تضاد و تزاحم پدید می آید و در آن صورت، شرور در این عالم، قابل تفکیک از خیرات نیستند. خیر محض شدنِ این عالم با نفی حرکت و نفی مادی بودن آن میسر است، یعنی سالبه به انتقای موضوع (یعنی با نفی حرکت، اصل جهان طبیعت نفی می شود)، پیش می آید؛ که در این صورت، مستلزم نفی خیر کثیر است که خود، شرّی کثیر خواهد شد؛ یعنی با زوال و نابودی طبیعت، از شرور قلیل نجات می یابیم، اما خیر کثیری به نام طبیعت را از دست می دهیم. در ضمن برخی از شرور، مانند تفاوت ها، ناشی از اقلیم ها و مناطق جغرافیاییِ متفاوت است و طبیعت، اقتضای چنین تفاوت هایی را می کند؛ یعنی این گونه تفاوت ها لازمه ذاتیِ طبیعت است. به عبارت دیگر، اراده الهی، بالذّات به امور خیر تعلق دارد، گرچه بالعرض به شرور تعلق می گیرد؛ پس شرور، بالذات، متعلق اراده الهی نیستند؛ بلکه بالعرض و بالتبع هستند. این اراده عَرضی و تبعی، لازمه ذاتی طبیعت است که در کنار وجود امور خیر، گرفتار شرور نیز می گردد. اشکال این پاسخ با وجود درست بودنش، این است که شر بودن حوادث، ذاتی طبیعی حوادث نیست؛ بلکه از آن جهت که به بشر آسیب می رساند، شر محسوب می شوند؛ حال پرسش این است که چرا توسط قدرت، عدل و حکم الهی، سیل، زلزله و سایر حوادث طبیعی، به گونه ای نازل نمی شوند که آسیبی به انسان نرسانند و در مکانی که بشر در آن زندگی نمی کند، تحقّق نمی یابند؟ چرا با توجه به شرّ ذاتی نبودن حوادث طبیعی، اراده خداوند به گونه ای به امور خیر تعلق نمی گیرد که بالعرض، انسان گرفتار شرّی نشود؟

4. افزونی خیرات از شرور:

پاسخ دیگر فلاسفه این است که با وجود این که در این عالم، شر یافت می شود، اما هیچ گاه مقدار شرور از مقدار خیرات تجاوز نمی کنند؛ زیرا در غیر این صورت، تمام عالم طبیعت، نابود می شد. بقا و پایداری عالم طبیعت، دلیل بر افزونی خیرات نسبت به شرور است. با توضیح پیش گفته معلوم می شود که این پاسخ نیز دغدغه کلامی و الهیاتی را پاسخ نمی دهد؛ برای این که شرور قلیل در دنیا تحقق دارند و چرا همه جهان طبیعت با وجود حوادث طبیعی، دربردارنده خیر مطلق نیست؟ به عبارت دیگر، چرا این حوادث به گونه ای در طبیعت تحقّق نمی یابند که دامن گیر بشر نشود و آن ها را به شرّ مبتلا نگرداند و چرا سیل و زلزله در جایی تحقق نیابند که به انسان خسارتی وارد نسازند؟

پاسخ به شبهه شرور با رویکرد عرفانی

رویکرد سوم پاسخ به شبهه شرور، رویکرد عرفانی است. عارفان با نگرش کل نگرانه به حل این مسأله پرداخته اند که به اختصار بیان می گردد:

1. جزء نگری، منشأ شرور:

شرور، ناشی از نگرش جزء نگری است؛ اگر انسان از منظر کل نگری به جهان طبیعت توجه کند، وجود شرور را نیز مناسب و ضروری می داند، بلکه شرّی، دردی و رنجی نمی بیند. ما انسان ها به علت جزء نگری، ناملایمات را شر و رنج می بینیم و در نارضایتی دائمی به سر می بریم. اگر انسانی با دید کلّی به تمام منزل بنگرد، وجود چاه و مکان های بهداشتی آن را ضروری می شمارد و آن ها را شر نمی داند؛ ولی اگر فقط به بوی بد چاه منزل توجّه کند، به شر و پلیدی آن حکم می کند. این پاسخ هم با وجود درست بودنش، یک راه کار عرفان عملی برای جلوگیری از نادیده گرفتن شرور و ناملایمات است؛ ولی نمی تواند مشکل فعلی کسانی را که به این دستاورد عرفانی نرسیده اند، حل کند.

2. نگرش به شر:

برخی از شرور با دیده دنیانگری، شرّند، ولی اگر به عالم آخرت نیز توجه شود، شرّی در کار نیست؛ برای مثال، مرگ، برای انسان دنیاگرا، امری شرّ و رنج آور است؛ ولی برای مؤمن به قیامت، انتقال از عالمی به عالم دیگر است. این سخن صحیح است و برای برخی شرور، گره گشایی می کند، ولی مشکل همه شرور را حل نمی کند. شایان ذکر است که لازم نیست مشکل روانی و عاطفی شرور تنها از یک طریق، حل گردد؛ می توان راه های مختلفی را برای حل مصادیق گوناگون شر، به کار گرفت.

پاسخ به شبهه شرور با رویکرد تربیتی

عالمان برای نجات روانی افراد گرفتار شر، رنج و درد، به بیان برخی کارکردهای تربیتی شرور پرداخته اند و بر این باورند که سختی ها، گرفتاری ها، مصیبت ها و شداید، نقش مهمی در تکامل علمی، معنوی، صنعتی، فردی و اجتماعی دارند؛ پس شرور، منشأ خیراتِ فراوان اند و از این رو، منظری از خیرات را دارا هستند. این پاسخ با وجود درستی، مشکل پیش گفته را حل نمی کند. پرسش این است که آیا نمی توان به گونه ای، خیرات را بدست آورد که نیاز به مقدّمات شرّی نباشد؟

نظریه برگزیده

نگارنده، همه پاسخ های پیش گفته کلامی، فلسفی، عرفانی و تربیتی را می پذیرد؛ ولی با توجه به پرسش از حکمت وجود شرّ و این که چرا به گونه ای حوادث طبیعی تحقق نیافت تا مشکل شرّ و ناملایمت های بشری پیش نیاید، به دیدگاه دیگری رو آورده است. توضیح این که برخی از شرور، رابطه تکوینی با اعمال انسان ها دارند؛ مانند برخی عذاب های دنیوی و همه عذاب های اخروی؛ لذا نکته ای که باید توجه کرد، این است که رابطه عمل و جزا در آخرت و برخی جزاهای دنیوی، از نوع قراردادی نیست، بلکه از سنخ رابطه علّت و معلولی است. در سخنی دقیق تر جزا، عین عمل است که در عالم آخرت ظهور کرده است. این ادعا درباره حیات پس از مرگ، در مسئله تجسم اعمال اثبات می گردد. نگارنده، بر این باور است که این جواب، بهتر به تبیین حکمت فاعل الهی نسبت به تحقق شرور می پردازد. تبیین مطلب این است که شر بودن حوادث ناگوار، نسبت به نوع ارتباطی است که با انسان پیدا می کند. حوادث طبیعی در بیابان اتفاق می افتد و برای هیچ انسانی، شر محسوب نمی شود و یا حادثه ای برای شخصی، شر و برای دیگری خیر به شمار می آید. شر بودن حوادث ناگوار، وقتی اتفاق می افتد که ناملایمات، درد و رنجی برای انسان فراهم آورد. متکلمان به همین دلیل در بحث شرور از تعبیر آلام استفاده کرده اند. فلاسفه، چون دغدغه هستی شناسی پدیده ها را دارند به وجود یا عدم بودن شر می پرداختند. پس اگر بخواهیم بحث فلسفی درباره شر داشته باشیم، بی شک، تمام حوادثی که منشأ شرور هستند، امور عدمی را تحقّق می بخشند. شروری مانند: موت، قطع عضو، زوال مال و غیره جملگی امور عدمی هستند، ولی همه آن ها برای انسان، منشأ الم و دردی می باشند که از سنخ علم حضوری و امری وجودی است و مشکلات روان شناختی فراوانی برای انسان به وجود می آورد. پس سؤال کلامی درباره حکمت الهی، نسبت به تحقّق آلام مطرح می گردد. پاسخ نگارنده این است که تمام شرور طبیعی همچون شرور اخلاقی، زاییده اراده و افعال ارادی انسان ها است و حکمت و قضای الهی اقتضا می کند که اراده انسان ها در طول اراده الهی قرار گیرد و خداوند اراده کرده است که با اراده انسان ها، خیر و شرّ را تحقق بخشد. این حقیقت، توسط عقل، شهود، تجربه بشری، فلسفه، عرفان و علوم تربیتی به دست نمی آید. این حقیقت، توسط آموزه های دینی، قرآن و سنت پیشوایان دین کشف می گردد؛ برای این که نقش اساسی دین الهی این است که روابط پنهان میان اعمال آدمیان و پاداش و جزای دنیوی و اخروی را به انسان ها نشان دهد.
با وجود پاسخ گفته شده، هنوز پرسش دیگری باقی است. پرسش این است که اگر چه تمامی شرور طبیعی و اخلاقی، زاییده اراده انسان ها هستند؛ ولی همه شرور، زاییده اراده خود انسان مبتلای به شر نیست. گاهی انسان به شرّی مبتلا می شود که زاییده اراده انسان دیگر است. جمعی از انسان ها، جامعه را با گناهان خود آلوده می کنند و مشمول عذاب الهی می گردند. در آن جامعه، انسان های بی گناه نیز آسیب می بینند یا انسان گنه کاری با اعمال زشتی، مانند سرقت، قتل و تجاوز، به انسان های بی گناه آسیب می رساند. سؤال این است که چنین انسانی چرا باید به شر مبتلا گردد و حکمتش چیست؟ پاسخ این است که گاهی انسان های بی گناه، نسبت به گناه شایع در جامعه سکوت یا ابراز رضایت می کنند و امر به معروف و نهی از منکر نمی کنند. چنین انسان های بی گناهی، به گناه دیگری به نام سکوت و رضایت مبتلا شدند و همین کافی است تا مشمول عذاب الهی گردند یا انسان به ظاهر بی گناهی توسط اراده انسانی، عمداً یا سهواً آسیب می بیند و برای مثال تصادف می کند یا مالش به سرقت می رود؛ همه اینها می تواند معلول برخی اعمال خودش باشد. بی حرمتی به والدین یا رعایت نکردن حقوق بستگان و همسایگان، می تواند منشأ برخی آسیب های ناگهانی گردد. این حقیقت به خوبی در نصوص دینی آشکار شده است.
گاهی در واقع، انسان مبتلا به شرور ارادی، بی گناه است و نسبت به گناه دیگران ابراز رضایت نکرده و حتی به جهت امر به معروف و نهی از منکر، آسیب دیده و به شرّی مبتلا شده است؛ مانند: حادثه دردناک کربلا که توسط انسان های حیوان صفت، نسبت به اولیای الهی به جهت نپذیرفتن طاغوت و معصیت به وجود آمد یا انسان بی گناهی بدون دلیل، توسط گناه کاری به قتل می رسد. حکمت این امور را باید در بحث انفکاک ناپذیری اراده انسان از عملش و انفکاک ناپذیری عمل خوب یا بد از پیامدهای تکوینی اش دانست. توضیح این است که حکمت الهی اقتضا کرده است که انسان ها با اراده خود به کارهای خوب یا بد بپردازند؛ حال آیا می توان فرض کرد که انسانی، اراده فعل خوب یا بد را بکند و فعلش تحقق نیابد؛ آن گاه که نسبت اراده انسان به فعلش، نسبت جزء اخیر علت تامه برای معلول باشد؟ یا فعلش در خارج تحقق یابد و اثر تکوینی اش موجود نشود؟ تیر را پرتاب بکند و به بدنش اصابت بکند و بدن، آسیب نبیند و زخم نشود؟ یا وارد آتش بشود و نسوزد؟ پاسخ به دلیل تحقق اجتماع نقیضین، منفی است. آری آتش می تواند به گلستان تبدیل شود و نسوزاند، ولی تا زمانی که آتش، آتش است، می سوزاند. حال که چنین اتفاق ناگواری، حتمی و ضروری است؛ تکلیف انسان بی گناه چیست؟ نصوص دینی اسلام، در اینجا بحثی به نام اَعواض مطرح کرده اند؛ با این بیان که خداوند حکیم و عادل، برای جبران مصائب ضروری این افراد، عوض می دهد. برای مثال، مصیبت برای آن ها، کفّاره گناهانشان، قلمداد می شود یا به جهت صبر در مصیبت از نعمت های مادی و معنوی دنیایی مانند: یافتن ملهمه یا نفس مطمئنه یا رشد علمی برخوردار می گردند یا عذاب اخروی ایشان برطرف می شود یا کاهش می یابد.

آیات مربوط به شرور

بسیاری از پاسخ های پیش گفته، به ویژه دیدگاه برگزیده، از آیات قرآنی و روایات به دست می آیند که به اختصار بیان می گردد:
الف) آیاتی که از وجود شرور گوناگون گزارش می دهند؛ مانند: «قُل اَعُوذُ بِرَبِّ الفَلَقِ* مِن شَرِّ مَا خَلَقِ* وَ مِن شَرِّ غَاسِق إِذا وَقَبَ* وَمِن شَرِّ النَّفَاثَاتِ فِی العُقَدِ* وَ مِن شَرِّ حَاسِدِ إِذَا حَسَدَ»؛ (1) «وَنَبلُوکُم بَالشَرِّ وَالخَیرِ فَتنَةً وَإِلَینَا تُرجَعُونَ»؛ (2) «الَّذینَ یُحشَرُونَ عَلی وُجُوهِهِم إِلَی جَهَنَّمَ أُولئِکَ شَرٌّ مَکانَاً وَ أَضَلُّ سَبِیلاً»؛ (3) پس شرور به اعتبار وجود درد و رنج، امری وجودی- نه عدمی- است.
ب) دسته دیگری از آیات، بیانگر این است که برخی امور از نظر شما خیر و شرّند؛ ولی در واقع چنین نیستند؛ یعنی با نگاه جامع، خلاف آن درک می شود؛ مانند: «وَ عَسَى أَنْ تَکْرَهُوا شَیْئاً وَ هُوَ خَیْرٌ لَکُمْ وَ عَسَى أَنْ تُحِبُّوا شَیْئاً وَ هُوَ شَرٌّ لَکُمْ وَ اللَّهُ یَعْلَمُ وَ أَنْتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ»؛ (4) «وَ یَدْعُ الْإِنْسَانُ بِالشَّرِّ دُعَاءَهُ بِالْخَیْرِ وَ کَانَ الْإِنْسَانُ عَجُولاً »؛ (5)
ج) گروه دیگری از آیات، بر همراهی خیر و شرّ دلالت دارند و می فرمایند: مصائب ما در خوشبختی هاست؛ زیرا بسیاری از خوبی ها از بدی ها زاییده می شوند و زشتی ها و رنج ها مقدمه وجود زیبایی ها و آفریننده و پدیدآورنده آن ها می باشد. «فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْراً * إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْراً ».(6)
ه) آیاتی در قرآن بر سنت های تکوینی دلالت دارند. «َلَنْ تَجِدَ لِسُنَّةِ اللَّهِ تَبْدِیلاً وَ لَنْ تَجِدَ لِسُنَّةِ اللَّهِ تَحْوِیلاً » (7) پس قانون جاذبه، سوختن آتش، آتشفشان ها، زلزله و صدها قوانین دیگر، سنت های طبیعی و جداناشدنی طبیعتند.
د) آیات دیگری در قرآن از استناد تحولات اجتماعی و ناملایمات، دردها و رنج ها به اراده انسان ها خبر می دهد. «إِنَّ اللَّهَ لاَ یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ »؛ (8) آیات قرآن گزارش می دهند که بخشی از بلاها و گرفتاری ها، نتیجه اعمال انسان است. «مَا أَصَابَکُمْ مِنْ مُصِیبَةٍ فَبِمَا کَسَبَتْ أَیْدِیکُمْ »؛ (9) اقوام مختلفی که در قرون و اعصار پیشین گرفتار طوفان ها، غرق شدن ها و ... شدند و داستان اقوام گذشته در قرآن آمده و عکس العمل کردار بد آن ها گزارش شده است. جریان قوم لوط چنین معرفی گشته: «قَالُوا إِنَّا مُهْلِکُو أَهْلِ هذِهِ الْقَرْیَةِ إِنَّ أَهْلَهَا کَانُوا ظَالِمِینَ‌ » (10) و در ادامه می گوید: «إِنَّا مُنْزِلُونَ عَلَى أَهْلِ هذِهِ الْقَرْیَةِ رِجْزاً مِنَ السَّمَاءِ بِمَا کَانُوا یَفْسُقُونَ‌ » (11)، سپس جریان قوم شعیب، مطرح می گردد: «فَکَذَّبُوهُ فَأَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَةُ فَأَصْبَحُوا فِی دَارِهِمْ جَاثِمِینَ‌ » (12)، سپس جریان عاد و ثمود و فرعون و قارون و هامان را مطرح نموده و می گوید: «فَکُلاًّ أَخَذْنَا بِذَنْبِهِ فَمِنْهُمْ مَنْ أَرْسَلْنَا عَلَیْهِ حَاصِباً وَ مِنْهُمْ مَنْ أَخَذَتْهُ الصَّیْحَةُ وَ مِنْهُمْ مَنْ خَسَفْنَا بِهِ الْأَرْضَ وَ مِنْهُمْ مَنْ أَغْرَقْنَا وَ مَا کَانَ اللَّهُ لِیَظْلِمَهُمْ وَ لکِنْ کَانُوا أَنْفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ‌ » (13) «وَ مَا ظَلَمْنَاهُمْ وَ لکِنْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ فَمَا أَغْنَتْ عَنْهُمْ آلِهَتُهُمُ الَّتِی یَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ شَیْ‌ءٍ لَمَّا جَاءَ أَمْرُ رَبِّکَ وَ مَا زَادُوهُمْ غَیْرَ تَتْبِیبٍ‌ * وَ کَذلِکَ أَخْذُ رَبِّکَ إِذَا أَخَذَ الْقُرَى وَ هِیَ ظَالِمَةٌ إِنَّ أَخْذَهُ أَلِیمٌ شَدِیدٌ »؛ (14) «إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیَةً لِمَنْ خَافَ عَذَابَ الْآخِرَةِ»؛ (15) «أَ لَمْ یَأْتِهِمْ نَبَأُ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ قَوْمِ نُوحٍ وَ عَادٍ وَ ثَمُودَ وَ قَوْمِ إِبْرَاهِیمَ وَ أَصْحَابِ مَدْیَنَ وَ الْمُؤْتَفِکَاتِ أَتَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَیِّنَاتِ فَمَا کَانَ اللَّهُ لِیَظْلِمَهُمْ وَ لکِنْ کَانُوا أَنْفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ‌ »؛ (16) «وَ لَقَدْ أَهْلَکْنَا الْقُرُونَ مِنْ قَبْلِکُمْ لَمَّا ظَلَمُوا وَ جَاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَیِّنَاتِ وَ مَا کَانُوا لِیُؤْمِنُوا کَذلِکَ نَجْزِی الْقَوْمَ الْمُجْرِمِینَ‌ »؛ (17) «وَ کَمْ أَهْلَکْنَا مِنْ قَرْیَةٍ بَطِرَتْ مَعِیشَتَهَا فَتِلْکَ مَسَاکِنُهُمْ لَمْ تُسْکَنْ مِنْ بَعْدِهِمْ إِلاَّ قَلِیلاً وَ کُنَّا نَحْنُ الْوَارِثِینَ‌ * وَ مَا کَانَ رَبُّکَ مُهْلِکَ الْقُرَى حَتَّى یَبْعَثَ فِی أُمِّهَا رَسُولاً یَتْلُو عَلَیْهِمْ آیَاتِنَا وَ مَا کُنَّا مُهْلِکِی الْقُرَى إِلاَّ وَ أَهْلُهَا ظَالِمُونَ‌ » (18) «وَ تِلْکَ الْقُرَى أَهْلَکْنَاهُمْ لَمَّا ظَلَمُوا وَ جَعَلْنَا لِمَهْلِکِهِمْ مَوْعِداً ». (19) «أَ وَ لَمْ یَسِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَیَنْظُرُوا کَیْفَ کَانَ عَاقِبَةُ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ کَانُوا أَشَدَّ مِنْهُمْ قُوَّةً وَ أَثَارُوا الْأَرْضَ وَ عَمَرُوهَا أَکْثَرَ مِمَّا عَمَرُوهَا وَ جَاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَیِّنَاتِ فَمَا کَانَ اللَّهُ لِیَظْلِمَهُمْ وَ لکِنْ کَانُوا أَنْفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ‌ » (20)
و) هرچند شرور طبیعی و اخلاقی، زاییده اراده دسته ای از انسان ها بوده، و برخی انسان ها با اراده خود منشأ شرور و آلام شده اند؛ ولی عده ای از انسان ها بدون اراده خود و در اثر اراده دیگران، گرفتار شرور می شوند؛ سؤال این است که چه حکمتی در پیدایش این پدیده وجود دارد؛ پدیده ای که زاییده اراده شخص متألّم نبوده و با اراده دیگران که در طول اراده الهی بوده، تحقق یافته است؟ پاسخ این است که اولاً چنین شرّی، غیرقابل انفکاک از طبیعت است. فرض نفی شر در این وضعیت از طبیعت، مستلزم اجتماع نقیضین است. خدای سبحان نیز می فرماید: «لَقَد خَلَقنَا الإِنسانَ فِی کَبَدٍ». (21)
ثانیاً خداوند حکیم و عادل، برای شخص متألّم، فوایدی مانند: برخورداری از استقامت بیشتر در دنیا، اجر پاداش و عِوض دنیوی یا اخروی، آزمایش الهی را مترتب می کند. این فواید در روایات پیشوایان دین برای انسان های مؤمن پررنگ تر مطرح شده است. رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) می فرماید: «إِنَّ اللهَ لَیُغَذِّی عَبدَهُ المُؤمِنَ بِالبَلاءِ کَمَا تُغَذِّی الوَالِدَةُ وَلَدَهَا بِاللَّبَن»(22)، خداوند بنده مؤمنش را به وسیله بلاء تغذیه می کند، همان گونه که مادر فرزندش را با شیر غذا می دهد؛ «وَ عَن عَلِیٍّ صَلَواتُ اللهِ عَلَیهِ عَن رَسُولِ اللهِ (صلی الله علیه و آله و سلم) قَالَ مَا کَرُمَ عَبدٌ عَلَی اللهِ إِلَّا ازدَادَ عَلَیهِ البَلاءِ» (23)، هیچ بنده ای را خداوند تکریم نکرد، مگر این که بلاء را بر او زیاد کرد؛ امیرالمؤمنین (علیه السلام) می فرماید: «إِنَّ البَلَاءَ لِلظَّالِمِ أَدَبٌ وَ لِلمُؤمِنِ اِمتِحَانٌ وَ لِلأَنبِیاءِ دَرَجَةٌ وَ لِلأَولیَاءِ کَرَامَةٌ»(24)؛ بلاء، برای ستمکار تأدیب است، برای مؤمن آزمایش، برای انبیا درجه و برای اولیاء تکریم؛ امام صادق (علیه السلام) می فرماید: «قَالَ إِنَّمَا المُؤمِنُ بِمَنزِلَة کَفَّةِ المِیزَانِ کُلَّمَا زِیدَ فِی إِیمانِهِ زِیدَ فِی بَلَائِهِ» (25) مؤمن به منزله کفه ترازوست هر چقدر ایمانش بیشتر شود ابتلای او بیشتر می شود و نیز می فرماید: «إِنَّ أَشَدَّ النَّاسِ بَلَاءً الأنبِیَاءُ ثُمَّ الَّذِینَ یَلُونَهُم ثُمَّ الأمثَلُ فَالأمثَلُ» (26)، شدیدترین ابتلاء، در مورد انبیا است و کسانی که شبیه ترند به انبیا از جهت ابتلا از جهت درجه هم به آنان شبیه ترند؛ همچنین می فرماید: «إِنَّ اللهَ إِذَا أَحَبَّ عَبداً غَتَّهُ بِالبَلَاءِ غَتّاً» (27)، خداوند وقتی بنده ای را دوست می دارد او را پی در پی در بلاء فرو می برد. پیامبر اسلام درباره خود فرمود: «مَا أُوذِیَ نَبِیٌّ مِثلَ مَا أُوذیتُ» (28). به تعبیر شاعر:
هر که در این بزم مقرّب تر است *** جام بلا بیشترش می دهند
همچنین بلاها، عامل آزمایش الهی هستند؛ به تعبیر قرآن: «نَبلُوکُم بَالشَّرِّ وَالخَیرِ فِتنَة» (29) یعنی خیرات و شرور را برای آزمایش شما آفریده ایم. «وَ لَنَبْلُوَنَّکُمْ حَتَّى نَعْلَمَ الْمُجَاهِدِینَ مِنْکُمْ وَ الصَّابِرِینَ » (30) «وَ لَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیْ‌ءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوَالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَرَاتِ وَ بَشِّرِ الصَّابِرِینَ‌ * الَّذِینَ إِذَا أَصَابَتْهُمْ مُصِیبَةٌ قَالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ‌ » (31) آزمایش الهی در پرده برداری از واقعیات و معرفی نیکان و بدان به مردم و تحقق زمینه رشد و پرورش انسان ها که اراده الهی بر آن تعلق گرفته، نقش مؤثری دارد.
همچنین بلاها، دل ها را از آلودگی ها پاک می سازد. به تعبیر روایات: «ساعات الهموم ساعات الکفارات» و «السقم یمهو الذنوب» و نیز بلاها و مصائب، زنگ بیدارباش است. گاهی انسان غرق شده در لذائذ مادی، تنها از طریق بلاها متنبه می شود و به هدایت می رسد. قرآن می فرماید: «کَلاَّ إِنَّ الْإِنْسَانَ لَیَطْغَى‌ * أَنْ رَآهُ اسْتَغْنَى‌ »؛ (32) «وَ مَا أَرْسَلْنَا فِی قَرْیَةٍ مِنْ نَبِیٍّ إِلاَّ أَخَذْنَا أَهْلَهَا بِالْبَأْسَاءِ وَ الضَّرَّاءِ لَعَلَّهُمْ یَضَّرَّعُونَ‌ »؛ (33) «وَ لَقَدْ أَخَذْنَا آلَ فِرْعَوْنَ بِالسِّنِینَ وَ نَقْصٍ مِنَ الثَّمَرَاتِ لَعَلَّهُمْ یَذَّکَّرُونَ‌ » (34).

حاصل سخن

همانگونه که گذشت موضوع شر، مبحثی بسیار گسترده و دارای ابعاد گوناگونی است، ملحدان، تلاش کردند تا نشان دهند که مسأله شر با پاره ای از اعتقادات اساسی متدیّنان سازگاری ندارد، و موحدان نیز در پاسخ معلوم ساختند که جهل بشر به حکمت پاره ای از شرور، اعتقادات دینی را متزلزل نمی سازد؛ جمع بندی و حاصل مطالب گذشته را می توان به شرح ذیل بیان کرد:
1. شر، به معنای نقص در هر موجودِ ممکنی، تحقق دارد و زوال ناپذیر است، نفی هر گونه نقص و عدم از ممکنات، مستلزم تبدیل آن ها به واجب الوجود و اجتماع نقیضین است؛ زیرا، لازمه چنین سخنی این است که ممکن الوجود بالذّات در حالی که ممکن الوجود بالذّات است، واجب الوجود بالذّات بشود؛ یعنی اجتماع نقیضین لازم آید.
2. مقصود از شر، وجود امور ناملایم برای انسان است، پس سیل، زلزله، زهرمار و طوفان تا زمانی که به انسان، آسیبی وارد نکنند، شر به شمار نمی آیند. پس شر بودن شرور به اعتبار ناملایماتی است که برای انسان فراهم می آورد.
3. شرور اخلاقی، زاییده اراده انسان هاست، و رفع آن ها توسط خدای سبحان ممکن است ولی تنها از طریق نفی اراده انسان و تحقق جبر نسبت به افعال آنها، که با حکمت الهی منافات دارد؛ پس خدای سبحان انسان را حکیمانه آفرید و راه و چاه را هم با عقل و نقل دینی به او نشان داد. حال انسان با اراده خود می تواند مسیر درست را طی کند و جامعه را گرفتار شرور اخلاقی خود نسازد و منشأ تحقق خیرات در جامعه گردد، یا این که با اراده زشت خود جامعه را به نابودی بکشاند؛ حال ممکن است این پرسش مطرح گردد که، آیا خداوند سبحان نمی تواند اراده کند که انسان ها با اراده خود کارهای خوب انجام دهند، و به کارهای بد و دردناک و شر دست نیازند؟ پاسخ این پرسش مثبت است؛ لکن وقتی که انسان ها به درجه و ملکه عصمت یا لااقل، عدالت برسند که می توانند با اختیار خود به این دو ویژگی دست یابند، پس اگر همه انسان ها با اختیار خود به عصمت یا عدالت برسند، خداوند اراده می کند که همه انسان ها با اراده خود، کارهای خوب و عادلانه انجام دهند و نه تنها جبری لازم نمی آید؛ بلکه دنیا در آن زمان، گلستان خواهد شد و بسیاری از شرور طبیعی و شرور اخلاقی، تحقق نخواهند یافت؛ مگر شروری که ضرورت و لازمه انفکاک ناپذیر طبیعت باشند؛ مانند: مرگ.
جهان مهدویت عدالت محور، مصداقِ این آرزو و آرمان بشری است. خداوند رحمان و رحیم، ظهورش را نزدیک سازد؛ انشاء الله تعالی
4. شرور طبیعی از حیث ذات حوادث، ذاتیِ طبیعت و انفکاک ناپذیر از طبیعت است؛ اگر طبیعت، طبیعت است، حرکت، تضاد، تزاحم، تعارض و حوادث طبیعی را به دنبال دارد، اما هیچ یک از این حوادث تا زمانی که به انسان ضرری نرساند و ناملایمی ایجاد نکند، شر به شمار نمی آیند. حال سؤال این است که چرا این گونه حوادث مانند: سیل، زلزله، طوفان، میکروب و ویروس به گونه ای تحقق یافت که منشأ شرور و ناملایمات گردید؟ پاسخ این پرسش به اعمال اختیاری انسان ها برمی گردد، انسان معاصر با استفاده بی رویه از منابع طبیعی و تغییر و تصرّف در طبیعت، محیط زیست را آلوده کرده و منشأ بیماری های صعب العلاج در دنیای معاصر شده است. کمپانی های داروسازی در جهان نیز برای جذب منافع بیشتر، به دنبال تولید ویروس ها و بیماری های جدید هستند؛ آیا این شرور طبیعی را باید به خدا نسبت داد یا اراده انسان ها، منشأ چنین حوادثی شده اند؟! البته هر حادثه ای در نهایت به اراده الهی برمی گردد، ولی خداوند اراده کرده که انسان ها با اراده خود کارهای خوب و بد کنند و نتایج اعمال خود را بیابند. بخش مهمی از شرور طبیعی، زاییده اعمال غیرشرعی انسان هاست، اعمال انسان ها با نتایج دنیوی و اُخروی آن ها، پیوند تکوینی دارند؛ این که سیلی یا زلزله ای یا سونامی در درون یک شهری اتفاق می افتد و در نقطه دیگری خارج از شهر صورت نمی گیرد، باید با اعمال انسان ها پیوندی داشته باشند.
5. با توجه به مباحث گذشته روشن شد که مسأله شرور، نه مسأله مهمی است که فاقد توجیه عقلانی باشد آن چنان که اشاعره اعتقاد دارند؛ و نه وجود خدای سبحان را نفی می کند آن چنان که ملحدان و طبیعت گرایان بر آن باور داشتند؛ و نه نیازی به عقیده ثنویت، دوگانه پرستی، خدای خیر و خدای شر دارد. شرور، جملگی زاییده اراده آدمیان است و اراده الهی در طول اراده انسان ها قرار دارد.

پی نوشت ها :

1. سوره فلق. «بگو ای پیامبر، پناه می بریم به آفریدگار شکافنده صبح، از شر آنچه آفریده است، و از شر شب تاریک چون درآید، و از شر زنان سحرکننده که دمندگان افسون اند در گره ها، و از شر حسد برنده چون ظاهر می کند حسد را...»
2. انبیاء: 35. «و ما می آزماییم شما را به شر و خیر، آزمودنی؛ و به سوی ما بازگردانیده می شوید.»
3. فرقان: 34. «آنان که بر روی هایشان حشر می شوند به سوی دوزخ، آنها از جهت جای بدترند، و گم ترند از جهت راه.»
4. بقره:. «و شاید که ناخوش دارید چیزی را و آن بهتر باشد برای شما؛ و شاید که دوست دارید چیزی را و آن بدتر باشد از برای شما؛ و خدا می داند و شما نمی دانید.»
5. اسراء: 11. «و درخواست می کند انسان شر را؛ مثل درخواست کردنش خیر را؛ و انسان شتاب کننده است.»
6. انشراح: 5 و 6.«پس حتماً با سختی آسانی است* حتماً با سختی آسانی است.»
7. فاطر: 43.
8. رعد: 11.
9. شوری: 30.
10. عنکبوت: 31.
11. همان: 34.
12. همان: 37.
13. همان: 40.
14. هود: 101 و 102.
15. هود: 103.
16. توبه: 70
17. یونس: 13.
18. قصص: 58 و 59
19.کهف: 59
20. روم: 9.
21. بلد: 4
22. بحارالانوار، ج78، ص 195، باب 1- فضل العافیه و المرض و ثواب المرض و علله و انواعه.
23. بحارالانوار، ج93، ص 28، باب 1- وجوب الزکاه و فضلها و ... .
24. میرزاحسین نوری، مستدرک الوسائل، بیروت: مؤسسه الوفاء، 1404 هـ ق، ج2، ص 437، باب استحباب احتساب البلاء و ... .
25. حر عاملی، وسائل الشیعه، مکتب الاسلامیه، تهران، 1403ق، ج3، ص 263، 77- باب استحباب احتساب البلاء.
26. وسائل الشیعه، ج3، ص 262، 77- باب استحباب احتساب البلا
27. الکافی، ج2، ص 253، باب شده ی ابتلاء المؤمن... ص: 52؛ بحارالانوار، ج15، ص 55.
28. بحارالأنوار، ج39، ص 55، فی مساواته یعقوب و یوسف.
29. انبیاء، 35
30. محمد، 31
31. بقره: 155-156
32. علق: 6-7
33. اعراف: 94
34. اعراف: 130.

منبع مقاله :
خسروپناه، عبدالحسین؛ (1390)، کلام نوین اسلامی، قم: انتشارات تعلیم و تربیت اسلامی، چاپ اول
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان