افعال الهی(۲)

نظام احسن جهان نظام احسن به معنای نفی نقص ذاتی از ممکنات نیست، که نقص ذاتی از ممکنات، انفکاک ناپذیر است

افعال الهی(2)

نظام احسن جهان

نظام احسن به معنای نفی نقص ذاتی از ممکنات نیست، که نقص ذاتی از ممکنات، انفکاک ناپذیر است. نظام احسن و اکمل عالم، بدین معناست که بهتر و کامل تر از این نظام ممکنات، تحقق پذیر نبوده است؛ برای این که خدای سبحان، فیّاض است و باید همه مراتب هستی را بیافریند. عادل است، پس هر چیزی را باید در جای خودش قرار دهد، حکیم است، پس هدفمند آفریده است. (1) بیشتر متکلّمان شیعه بر همین عقیده اند که اراده الهی عبارت از علم خداوند متعال، به صلاحِ نهفته در امور است. (2) حکمای الهی نیز بر این معنا تصریح کرده و گفته اند که اراده حق تعالی، عین علم او به نظام احسن است و این علم، منشأ آفرینش جهان به شمار می رود. (3) شیخ طوسی گفته است: «معنای مرید بودن حق تعالی آن است که هرگاه کاری را مصلحت بداند، انجامش می دهد؛ چنان که اشیای عالم را به تدریج و آن گاه که مصلحت دانسته، آفریده است.» (4) شیخ مفید می گوید: «متعلّق اراده الهی، کارهای خدا و بندگان است. اراده خدا، علم او به نظام احسن یا مصلحت نهفته در کارها است؛ علمی که سبب آفرینش پدیده ها و انجام کارها در زمان های معیّن می شود. وصفِ ذات حق به اراده ازلی، همانا وصف ذات او به علم ازلی است. وقتی اراده حق به کارهای انسان تعلّق می گیرد، مراد آن است که خداوند، انسان را به انجام آزادانه کارها فرمان می دهد.» (5) فاعل بالعنایه در فلسفه، فاعلی است که فعلش، تابع عملش باشد و علم او به خیر مطلق، بدون انگیزه زائد بر ذات فاعل، در صدور فعل از فعل کفایت کند و فعل او، مجرّد علم او به نظام احسن باشد و به عبارت دیگر، منشأ فاعلیت الهی، علمش به خیر مطلق و نظام احسن وجود باشد و علمش به نظام وجود، عین وجود باشد. (6)
استاد مطهری بر این باور است که صفت عدل و حکمت، دو صفت مهم در باب افعال الهی است. منظور از عادل بودن خدا، این است که استحقاق و شایستگی هیچ موجودی را مهمل نمی گذارد و به هر کس، هر چه را استحقاق دارد، می دهد، و منظور از حکیم بودن او، این است که نظام آفرینش، نظام احسن و اصلح، یعنی نیکوترین نظام ممکن است. (7)
جهان، از نظر جهان بینی توحیدی اسلامی، یک آفریده است و با عنایت و مشیّت الهی نگه داری می شود و اگر لحظه ای عنایت الهی از جهان گرفته بشود، نیست و نابود می گردد. جهان، به باطل و بازی و عبث آفریده نشده است، هدف های حکیمانه، در خلقت جهان و انسان در کار است، هیچ چیزی نابه جا و خالی از حکمت و فایده آفریده نشده است. نظام موجود، نظام احسن و اکمل است و جهان به عدل و به حق برپاست. نظام عالم، بر اساس اسباب و مسبّبات برقرار شده است و هر نتیجه ای را از مقدّمه و سبب مخصوص خودش، باید جستجو کرد. از هر نتیجه و سبب، تنها نتیجه و مسبّب مخصوص خود، آن را باید انتظار داشت. قضا و قدر الهی، وجود هر موجودی را تنها از مجرای علّت خاصّ خودش به وجود می آورد. قضا و تقدیر الهی یک شیء، عین قضا و تقدیر سلسله علل اوست. (8)

فلسفه آفرینش جهان و انسان

یکی دیگر از مسائل مهم خداشناسی در علم کلام، بحث فلسفه آفرینش است و این که آیا خداوند سبحان در افعال خویش، هدف دار است یا خیر؟
هدف، غرض و یا غایت عبارت است از فایده مترتّب بر عمل، و از نظر فلسفی، علت غایی عبارت از علم و اراده نسبت به فایده و کمال مترتّب بر عمل است. گفتنی است که اوّلاً، کارهای ارادی و اختیاری، دارای علت غایی و غایت اند؛ یعنی هم فاعل نسبت به فایده و کمال مترتب بر عمل، علم و اراده دارد و هم آن عمل در مقام تحقق، مشتمل بر غایت و فایده است؛ خواه این غایت و فایده، همان غرضی باشد که در نیت فاعل وجود داشته است یا چیز دیگری باشد و اعم از این که آن فایده و هدف در نیّت فاعل، عقل پسند باشد یا عوام پسند. ثانیاً، گرچه اهداف از نظر طولی به اهداف ابتدایی، متوسط و نهایی تقسیم می شود؛ ولی در حقیقت، هدف نهایی، امر واحدی است و امور دیگر، به عنوان زمینه ساز یا لوازم هدف نهایی مطرح می شوند برای مثال، اگر هدف یک طلبه در تحصیل علم، اجتهاد باشد، بدون شک طی کردن امور مقدماتی، مانند گذراندن سطوح اول تا چهارم طلبگی، ضرورت دارد؛ در این صورت، اجتهاد به عنوان هدف نهایی و سطوح و دوره های گوناگون، به عنوان زمینه های تحقق هدف نهایی مطرح می شود. ثالثاً، آدمیان، عموماً در صدد تأمین نیازهای قوای خود هستند؛ یعنی هر فاعل مختاری، با تصور هدف به دنبال ارضای یکی از غرایز شهوت، غضب، عقل، احساسات، عواطف و ... می باشد. رابعاً، هدف بر نقص و کسب کمال فاعل دلالت می کند. بدین معنا، محال است که برای خداوند هدف و غایتی فرض کرد، زیرا او کمال محض است «والله هو الغنی»؛ از این رو، افعال الهی، معلل به اغراض نیستند؛ اما نداشتن هدف به این معنی، مستلزم گزاف و بی حکمت بودن افعال الهی نیست؛ زیرا غرض به معنای انسانی اش که تأمین کننده نیاز ذات آدمی است، از خداوند سلب شده و هدف را به معنای دیگری می توان برای خداوند، فرض کرد. برخی از متکلمان در پاسخ به این پرسش گفته اند هدف بر دو نوع فاعلی و فعلی تقسیم می شود. هدف فاعلی، آن است که فاعل برای بر طرف کردن نقص خود و یافتن مرتبه کمال در نظر می گیرد. هدف فعلی، آن است که فاعلی برای برطرف کردن نقص فعل، دست به عمل بزند و هیچ گونه منفعت شخصی در نظرش نباشد؛ مانند معلمی که بدون هیچ گونه توقعی به متعلّمان خود آموزش می دهد و تنها غرضش، رشد و تعالی آنهاست. گرچه خداوند سبحان، هدف فاعلی به معنای مذکور ندارد، ولی هدف فعلی برای او قابل تصور است. به قول سعدی:
من نکردم خلق تا سودی کنم *** بلکه تا بر بندگان جودی کنم
نتیجه آن که، هدف حق تعالی از آفرینش عالم، به کمال رساندن موجودات جهان است و بر اهل دقت پوشیده نیست که وجود و تحقق یافتن موجودات ممکنه و خروج آن ها از دیار عدم، خود کمالی است که هر موجودی با تحقق یافتنش پیدا می کند. موجودات مختار، علاوه بر یافتن هستی به عنوان هدف ابتدایی آفرینش، از اهداف متوسط و نهایی یعنی سیر استکمالی برخوردارند. سایر موجودات، نیز برای امتحان و ابتلای آدمیان، می توانند دربردارنده اهداف دیگری باشند. پاره ای از فلاسفه اسلامی، به این مقدار قانع نشده و هدف فعلی و کمال رسانی به مخلوقات را هدف متوسط دانسته و برای رساندن موجودات به کمال، پرسش و علت غایی دیگری را طلب کردند و در جواب گفتند: «لازمه خدایی و ذات خداوند این است که به موجودات نفع برساند؛ یعنی رحمت مطلقه الهی، که عین ذات خداست، اقتضا می کند که دیگران را به کمالشان راهنمایی کند.» پس در نهایت، علت غاییِ خداوند به چیزی برگشت، که لازمه ذات الهی است.
حال که تفسیر غایت مداری حق تعالی، از منظر عقل روشن شد، به منظر وحی برمی گردیم تا چراغ محفل دل روشن تر گردد و به حریم عشق نزدیک تر شویم. خداوند متعال، در باب هدفمندی جهان آفرینش، آیات گوناگونی را بیان کرده است که به ترتیب عبارت اند از:
الف) آیاتی که به صفت حکمت اشاره دارند و حکیم را یکی از اسمای نیکوی الهی معرفی می کنند: «إِنَّ اللهَ عَزیزٌ حَکیمٌ»؛ (9) «وَاللهُ علیمٌ حکیمٌ»؛ (10) «وَلَو لَا فَضلُ اللهِ عَلَیکُم وَ رَحمَتُهُ وَ أَنَّ اللهَ تَوَّابٌ حَکیمٌ»؛ (11) «لَا یَأتِیهِ البَاطِلُ مِن بَینِ یَدیَهِ وَلَا مِن خَلفِهِ تَنزِیلٌ مِن حَکِیم حَمید»؛ (12)
ب) آیاتی که اهداف آفرینش جهان و موجودات را بیان می کنند: «وَهُوَ الَّذِی خَلَقَ السَّمَاواتِ وَالأرضَ فِی سِتَّةِ أَیَّام وَ کَانَ عَرشُهُ عَلی المَاءِ لِیَبلُوَکُم أَیُّکُم أَحسَنُ عَمَلاً»؛ (13) «إِنَّا جَعَلْنَا مَا عَلَى الْأَرْضِ زِینَةً لَهَا لِنَبْلُوَهُمْ أَیُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً» (14) منظور آیه شریفه این است که هدف آفرینش انسان، رسیدن او به کمال است و این هدف، مشروط به وجود عالم طبیعت و آسمان و زمین و آزمایش و امتحان است؛ پس یک هدف نهایی در نظر حق تعالی بوده و این هدف را از این مجرا تحقق بخشیده است. «إِنَّ إِلَى رَبِّکَ الرُّجْعَى‌ »؛ (15) «وَ مَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِیَعْبُدُونِ‌ »؛ (16) «وَ إِلَیْهِ یُرْجَعُ الْأَمْرُ کُلُّهُ »؛ (17) «هُوَ الَّذِی خَلَقَ لَکُمْ مَا فِی الْأَرْضِ جَمِیعاً »؛ (18) «وَ الْأَرْضَ وَضَعَهَا لِلْأَنَامِ‌ »؛ (19) «وَ مَا کَانَ لَهُ عَلَیْهِمْ مِنْ سُلْطَانٍ إِلاَّ لِنَعْلَمَ مَنْ یُؤْمِنُ بِالْآخِرَةِ »؛ (20) «وَ لَنَبْلُوَنَّکُمْ حَتَّى نَعْلَمَ الْمُجَاهِدِینَ مِنْکُمْ وَ الصَّابِرِینَ وَ نَبْلُوَ أَخْبَارَکُمْ‌ »؛ (21) توضیح دو آیه اخیر، با توجه به علم ذاتی و نامحدود خداوند، این است که: صفات خداوند بر دو نوع ذاتی و فعلی است. برخی از صفات خداوند، به دو معنا، هم ذاتی و هم فعلی اند. اگر اراده الهی را با در نظر گرفتن افعال حق تعالی تصور کنیم، صفت فعلی است و اگر آن را به علم الهی، بدون در نظر گرفتن افعال، معنا کنیم، صفت ذاتی او شمرده می شود. علم به عنوان صفت فعلی، به معنای حضور عمل در نزد حق تعالی است. پس معنای آیات مذکور این است که خداوند، شیطان را آفرید تا ایمان و عمل شما در برابر خدا به صورت بالفعل حاضر شود؛ نه این که خداوند، قبل از تحقق فعل، علم به وجود و چگونگی فعل نداشته و برای رفع جهل به آزمودن و آزمایش محتاج باشد؛ بلکه تحقق بالفعل و حضور عمل انسان ها، برای خداوند موضوعیّت دارد.
ج) دسته سوم، آیاتی که عبث و لهو و لعب در آفرینش را نفی و بر حقّانیّت جهان آفرینش تصریح می کنند: «أَ فَحَسِبْتُمْ أَنَّمَا خَلَقْنَاکُمْ عَبَثاً »؛ (22) «وَ مَا خَلَقْنَا السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ وَ مَا بَیْنَهُمَا لاَعِبِینَ‌ »؛ (23) «وَ مَا خَلَقْنَا السَّمَاءَ وَ الْأَرْضَ وَ مَا بَیْنَهُمَا لاَعِبِینَ‌ * لَوْ أَرَدْنَا أَنْ نَتَّخِذَ لَهْواً لاَتَّخَذْنَاهُ مِنْ لَدُنَّا إِنْ کُنَّا فَاعِلِینَ‌ »؛ (24) «وَ هُوَ الَّذِی خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ بِالْحَقِّ »؛ (25) «وَ مَا خَلَقْنَا السَّمَاءَ وَ الْأَرْضَ وَ مَا بَیْنَهُمَا بَاطِلاً ذلِکَ ظَنُّ الَّذِینَ کَفَرُوا فَوَیْلٌ لِلَّذِینَ کَفَرُوا مِنَ النَّارِ ِ»؛ (26)
د) دسته چهارم، آیاتی هستند که به هدف آفرینش انسان اشاره دارند. این آیات عبارت اند از: «وَ مَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِیَعْبُدُونِ‌ »؛ (27) «وَ اعْبُدْ رَبَّکَ حَتَّى یَأْتِیَکَ الْیَقِینُ‌ »؛ (28) «أَلْهَاکُمُ التَّکَاثُرُ * حَتَّى زُرْتُمُ الْمَقَابِرَ * کَلاَّ سَوْفَ تَعْلَمُونَ‌ * ثُمَّ کَلاَّ سَوْفَ تَعْلَمُونَ‌ * کَلاَّ لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْیَقِینِ‌ * لَتَرَوُنَّ الْجَحِیمَ‌ »؛ (29) «یَا أَیُّهَا الْإِنْسَانُ إِنَّکَ کَادِحٌ إِلَى رَبِّکَ کَدْحاً فَمُلاَقِیهِ‌ »؛ (30) بسیاری از نویسندگان گمان کرده اند که آیات مذکور به ترتیب بر اهداف ابتدایی و متوسط و نهایی دلالت دارند. ولی به نظر نگارنده: این آیات به خوبی نشان می دهد که هدف نهایی و حقیقی انسان، عبودیت است. یقین و قرب و لقای الهی از لوازم عبودیت به شمار می آیند.

پی نوشت ها :

1. شرح کشف المراد، ص 85.
2. جمال الدین حلّی، انوار الملکوت فی شرح الیاقوت، تحقیق: محمد زنجانی، انتشارات رضی، بیدار، قم، 1373 ش، ص 67 و فرهنگ کتب حدیثی شیعه ص 69.
3. ابن سینا، دانشنامه علائی، دانشگاه بوعلی سینا، 1383ش، 97-93 و اسفار، ج2 ص 316.
4. شیخ طوسی، الرّسائل العشر، ص 95 و مقداد سیوری، ارشاد الطالبین الی نهج المسترشدین، کتابخانه مرعشی نجفی، قم، 1405ق، ص 40 و فرهنگ شیعه، ص 69.
5. محمدبن محمد مفید، النّکت الاعتقادیّه، بیروت: دارالمفید، 1414، ص 18.
6. ملاهادی سبزواری، شرح منظومه، تهران، ناب، 1369ش، ص 112، اسفار، ج1، ص 165 و 213، فرهنگ معارف اسلامی، ج3.
7. استاد شهید مطهری، مجموعه آثار، قم: انتشارات صدرا، 1378ش، ج2، 87 و 149.
8. مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج2، ص 85.
9. توبه: 71.
10. توبه: 106.
11. نور: 10. «و اگر فضل و رحمت خدا شامل حال شما نبود و این که او توبه پذیر و حکیم است [بسیاری از شما گرفتار مجازات سخت الهی می شدید]».
12. فصّلت: 42. «هیچ گونه باطلی نه از پیش و نه از پشت سر به سراغ آن نمی آید؛ چرا که از سوی خداوند حکیم و شایسته نازل شده است.»
13. هود: 7. «و اوست که آسمان ها و زمین را در شش روز آفرید؛ و عرش با عظمت او بر آب قرار گرفت، تا شما را بیازماید که کدام یک عملتان بهتر است.»
14. کهف: 7. «ما آنچه را در زمین است زینت زمین قرار می دهیم، تا مردم را به آن امتحان کنیم، که کدام یک در عمل نیکوتر خواهد بود.»
15. علق: 8. «محققاً انسان به سوی پروردگارت باز خواهد گشت.»
16. ذاریات: 56. «من جن و انس را نیافریدم، مگر برای این که مرا پرستش کنند.»
17. هود: 123. «تمام امور به سوی خدا رجوع می کند.»
18. بقره: 29. «خداوند تمام آنچه را که در زمین است، برای شما آفرید.»
19. رحمن: 10. «و زمین را برای مخلوقات فراهم نمود».
20. سباء: 21. «ما شیطان را بر شما مسلط نکردیم، مگر بدان جهت که بدانیم چه کسانی نسبت به آخرت ایمان دارند.»
21. محمّد: 31. «و شما را آزمایش می کنیم، تا بدانیم از میان شما، مجاهدان و صابران چه کسانی هستند.»
22. مؤمنون: 115. «آیا گمان می کنید شما را بیهوده آفریدیم؟»
23. دخان: 38. «ما آسمان ها و زمین و آنچه را در بین آنهاست، به بازیچه خلق نکردیم و آنها را نیافریدیم، مگر به حق.»
24. انبیاء: 16 و 17. «ما آسمان و زمین و آنچه بین آن دو است به بازیچه نیافریدیم؛ و اگر ما می خواستیم جهان را به بازی گرفته، کاری بیهوده انجام دهیم، چیزی متناسب خود انتخاب می کردیم، اگر این کار را انجام می دادیم.»
25. انعام: 73. «او خدایی است که آسمان ها و زمین را به حق آفرید.»
26. ص: 27. «ما آسمان و زمین و آنچه بین آنهاست را باطل نیافریدیم، این گمان کافران است. وای بر کافران از عذاب آتش.»
27. ذاریات: 56. «من جن و انس را نیافریدم، مگر این که مرا عبادت کنند.»
28. حجر: 99. «پس عبادت کن پروردگارت را، تا به یقین نایل آیی.»
29. تکاثر: 1-6. «تکاثر (فرزند و اموال) شما را غافل داشته است، تا آن جا که به ملاقات قبور رفتید؛ نه چنین است، که به زودی خواهید دانست؛ باز هم حقّاً خواهید دانست؛ حقّاً اگر به طور یقین دانستید، البته دوزخ را مشاهده خواهید کرد.»
30. انشقاق: 6. «ای انسان، البته با هر رنج و مشقت در راه طاعت عبادت حق بکوش، که عاقبت به حضور پرورگار خود می روی.»

منبع مقاله :
خسروپناه، عبدالحسین؛ (1390)، کلام نوین اسلامی، قم: انتشارات تعلیم و تربیت اسلامی، چاپ اول
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان