بازخوانی یک کتاب بی‌نظیر درباره عملیات طریق القدس؛

گم شدن این ۴ نفر، فرماندهان سپاه و ارتش را مشوش کرد

یک گروه ۶ نفره اطلاعات عملیات که چند شب قبل از عملیات از محل دیدگاه ها به سوی عمق مواضع دشمن نفوذ کرده بودند، در موعد مقرر به محل دیدگاه ها بازنگشته بودند و از آنان اطلاعی در دست نبود.

گروه جهاد و مقاومت مشرق - یکی از عجیب ترین حاشیه های عملیات طریق القدس، مفقود شدن چند نفر از نیروهای شناسایی است که فرماندهان را با نگرانی و تردید مواجه می کند.

عملیات طریق‌القدس از عملیات‌های مشترک سپاه و ارتش در طی جنگ بود. این عملیات در 30 دقیقه بامداد 8 آذر 1360 با رمز «یاحسین» در منطقه عمومی بستان و غرب سوسنگرد آغاز شد.

در ظهر یکشنبه 8 آذر 60 شهر بستان و 70 روستای تابعهٔ آن به تصرف نیروهای ایرانی درآمدند و تا 22 آذر، منطقهٔ عملیاتی طریق‌القدس به‌طور کامل از وجود عراقی ها پاکسازی شد و پس از 14 روز عملیات باموفقیت پایان یافت. امام خمینی این عملیات را فتح الفتوح و پیروزی بزرگ نامید.

کتاب «نبرد طریق القدس» که در سال 1391 از سوی مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس سپاه پاسداران منتشر شد، بی شک کاملترین سند موجود درباره این عملیات بزرگ است. در لابلای این کتابِ ارزشمند، حاشیه ای هول انگیز اما جالب خودنمایی می کند که امیدواریم بازخوانی آن از متن کتاب، مخاطبان را به خواندن کاملِ آن ترغیب کند.

با گذشت مدت زمانی از آغاز شناسایی ها، اتفاقی رخ داد که موجب نگرانی و تشویش خاطر فرماندهان عملیات شد. یک گروه 6 نفره اطلاعات عملیات که چند شب قبل از عملیات از محل دیدگاه ها به سوی عمق مواضع دشمن نفوذ کرده بودند، برای آگاهی از آخرین تحولات و تحرکات دشمن و گزارش آنها به فرماندهان شان در موعد مقرر به محل دیدگاه ها بازنگشته بودند و از آنان اطلاعی در دست نبود.

از دورا دور صدای شلیک گلوله های کلاشینکف و منورهای فراوان در دل تاریکی، درست محل حضور نیروهای اطلاعات عملیات در میان تپه های رملی توجه همه را به خود جلب کرد و موجب افزایش دلهره و نگرانی در اردوگاه قوای خودی شد.

در این باره سید هاشم درچه ای از نیروهای شناسایی گروه سید علی حسینی می گوید:

موقعی که نیروهای ما، 48 ساعت قبل از عملیات برای پاک کردن میدان مین از داخل ارتفاعات میشداغ پایین رفتند، فقط 2 نفر از 6 نفری که برای شناسایی، خنثی سازی و تأمین رفته بودند، آمدند. بقیه شان نیامدند. یک گزارش آوردند که عراقی ها بچه هایی که داشتند مین خنثی می کردند را دیدند، و به آنها حمله کرده اند. 2 نفر از نیروهای تخریب را که در حال خنثی سازی مین ها بودند را شهید، 2 نفر از نیروهای شناسایی را مجروح کرده اند و 2 نفر دیگر آنیروهای شناسایی که وظیفهی تأمین گروه به عهده شان بود و از دیگران عقب تر بودند، برگشتند. در گزارش آنها این طور آمده بود که 2 نفر شهید و احتمالا 2 نفری که مجروح بودند، اسیر شده اند. این گزارش قبل از عملیات به قرارگاه کربلا رسید و منتشر شد.

بیشتر بخوانیم:

دلایل عدم‌الفتح ایران در برخی عملیات‌ها چه بود؟

شکارچی تانکی که فرمانده مجاهدین عراقی بود + عکس

از صفر تا صدِ وقایع «پل نادری»

بدین ترتیب، از بین 6 نفر اعزامی تنها 2 نفرشان صحیح و سالم بازگشتند و وضعیت 4 نفر دیگر جا مانده در میدان مین مشخص نبود.

همگان در حالتی بین خوف و رجا به سر می بردند که آیا این افراد واقعا اسیر شده اند یا در میدان های مین به شهادت رسیده اند یا این که در رمل و تپه های فراوان، انبوه و فشرده ی محدوده ی منطقه مفقود شده اند؟

این پرسش ها از دو سه روز قبل از عملیات ذهن همه را به خود مشغول کرده و دغدغه یی بر مشکلات عدیده ی دست اندرکاران افزوده بود. در عین حال، قرار شد نیروهای اطلاعات عملیات از این پس با دقت و تأمل بیش تری فعل و انفعالات اردوگاه دشمن را زیر نظر داشته باشد تا در صورت بروز تغییرات یا فعالیت های غیر عادی آنان، اطلاعات را به مسئولان رده های بالاتر منتقل کنند.

به هر حال، هیچ اطلاعاتی از چهار نفر نیروهای شناسایی و تخریب مفقودشده تا هنگام شروع عملیات به دست نیامد و این معمای راز گونه و مبهم همچنان تا اولین ساعات روز هشتم آذرماه حل نشده باقی ماند.

***

در اردوگاه عراقی های مستقر در جنوب کرخه، جنب و جوش فزاینده ای، پنهان از نگاه رزمندگان ایرانی وجود دارد. عراقی ها از ساعت 15 روز هفتم آذر، آماده باش صد در صد می دهند و به نیروها دستور می دهند به دلیل حمله امشب ایرانی ها، تیربارها را در خط اول افزایش داده و میدان های مین را گسترش دهند.

در این ابلاغیه با تأکید فراوان، یگانهای حاضر در منطقه موظف به اعزام گروه های گشتی در جلو خاکریزهای خط مقدم می شوند.

یگانهای زبده ی عراقی مستقر در غرب سوسنگرد نیز با وجود بارش مستمر و شدید باران، کاملا هشیار و آماده در مواضع شان در انتظار قوای ایران به سر می برند و برای مقابله با حمله ی نیروهای مسلح ایران لحظه شماری می کنند.

علاوه بر این، ارتش عراق که برای پشتیبانی و تقویت نیروهایش به پل های روی رودخانه ی کرخه و سابله و جاده های شمالی و جنوبی متکی است، حفاظت و حمایت از پل ها را تشدید می کند. در عین حال، دشمن که با آمادگی کامل و چشمانی باز در جنوب کرخه قرار دارد، به دلیل صعب العبور بودن مسیر تپه های رملی در شمال کرخه احتمال حمله از محور ارتفاعات میشداغ را کمتر می دهد، اما با ایجاد میدان های مین در بخش های رملی در امتداد دژهای موجود و همچنین احداث خاکریز عصاشکل در مقابل روستاهای شاکریه و جابر همدان و تپه سبز و تپه های الله اکبر و مسلح کردن زمین تا عمق 25 کیلومتری، ضریب اطمینانش را در این بخش افزایش می دهد.

به هر حال، دشمن با استفاده از روش ها و تاکتیک های گوناگون، از زمان دقیق عملیات آگاه می شود، اما به دلیل بارندگی شدید، آمادگی اش در محور شمالی تا حدودی کاهش می یابد، اما همچنان بر ضرورت مراقبت و هشیاری نیروهای مستقر در منطقه تأکید دارد.

آغاز درگیری

هنگامی که با صدای گیرا و رسای غلامعلی رشید فرمانده عملیات، رمز عملیات در بی سیم ها طنین افکن می شود رزمندگان بی درنگ در تاریکی شب به قلب اردوگاه دشمن هجوم می برند. حمله ی گسترده ی سلحشوران ایرانی به عمق مواضع متجاوزان، در حساس ترین نقطه ی اشغالی در محورهای شمال و جنوب کرخه آغاز می شود. ابتدا نیروهای پیاده حرکت می کنند و پس از آن نفربرها و تانک ها که در گوشه و کنار استتار شده اند از آشیانه های شان غرش کنان خارج می شوند. به دنبال نفوذ نیروهای خط شکن به مواضع دشمن، درگیری از اولین ساعت بامداد در روز هشتم آذر 1390 در سراسر منطقه آغاز می شود و رزمندگان اسلام با سر دادن ندای الله اکبر به سنگرهای مستحکم دشمن یورش می برند.

مفقود شدن سه نفر از نیروهای واحدهای اطلاعات عملیات و تخریب در حین شناسایی و گشت در منطقه ی دشمن - که در روزهای پنجم و ششم آذرماه در محور شمال کرخه رخ داده بود، به صورت معمایی حل نشدنی همه ی ذهن ها را مشغول خود کرده بود. این راز با گذشت سه روز از عملیات و پس از کسب پیروزی رزمندگان، سرانجام کشف می شود.

همزمان با عبور نیروهای رزمنده از معبرهای تعیین شده، راز ناگشوده ی سه شب قبل که افراد تخریب چی و شناسایی در منطقه مانده بودند و احتمال اسارت آنان داده می شد، سرانجام کشف و مشخص می شود.

افراد این تیم اسیر نشده اند، بلکه گم شده اند و به دلیل مجروحیت در روزهای گذشته با تشنگی و گرسنگی و مرگ دست و پنجه نرم می کردند. آنان که انتظار داشتند، رزمندگان اسلام با اجرای عملیات در روز ششم آذر 1390 به سراغشان بیایند، مقاومت می کردند و سرانجام رزمندگان آنان را می یابند و با حل این معمای پیچیده در شب اول نبرد، نگرانی ها برطرف و خیال همه آسوده می شود.

فتح الله جعفری فرمانده وقت یگان مستقل زرهی سپاه نیز جریان یافتن افراد مفقود شده واحدهای شناسایی و تخریب را چنین روایت می کند:

وقتی نیروهای پیاده ریختند و توپخانه را گرفتند، سوار یکی از نفربرها شدیم و به سرعت رفتیم طرف خط. به نیروها گفتم با من در تماس باشند. هوا هنوز تاریک بود. دیدم یک نفر در میان تپه ها ناله می کند، نفربر را خاموش کرده بودم تا ساکت باشد. جوان لاغری نشسته بود. فهمیدم همان کسی است که سه روز پیش برای شناسایی رفته بود. سلام و علیک کردیم و پرسیدم: "چه طوری؟ چه خبر؟" گفت: "از نیروهای شناسایی هستم و سه روز است که این جا مانده ام. او هم فلانی است که در آن قسمت شهید شده. " پرسیدم: "نفر سوم کو؟" گفت: "او هم آن جاست."

کمین دشمن آنها را زده بود. مانده بودند و نتوانسته بودند برگردند. سه روز چیزی نخورده بودند. لاغر و ضعیف شده بود. او را گذاشتیم داخل نفربر خودم و گفتم سریع ببرندش عقب و برگردند. بحمدالله اسیر نشده بودند.

با این وصف، عملیات در این محور به صورت معجزه آسایی با موفقیت همراه می شود.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان