خاطره‌ای از ارادت خالصانه استاد برجسته حقوق کشورمان به شهدا

دکتر عبدالله شمس خاطره‌ای را از یکی از پرونده‌های وکالت خود تعریف کرد که حاکی از ارادت خالصانه وی به شهدا و خانواده آنها دارد.

خاطره‌ای از ارادت خالصانه استاد برجسته حقوق کشورمان به شهدا

به گزارش خبرنگار حقوقی و قضایی خبرگزاری تسنیم؛ دوره جامع آموزش داوری داخلی، پنج‌شنبه دوم اسفند با حضور تعداد زیادی از وکلا و دانشجویان حقوق در کانون وکلای مرکز برگزار شد و آقایان مفید کلانتریان، عبدالله شمس، عیسی امینی و عبدالله خدابخشی به ترتیب به ایراد سخنرانی و پاسخگویی به سؤالات علمی حضار پرداختند.

دکتر عبدالله شمس؛ عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی و مولف کتاب "آیین دادرسی مدنی" در این دوره ضمن مباحث علمی خود، به طرح خاطراتی از دوران کاری خود پرداخت که یکی از آنها حاکی از ارادت و احساس دین این استاد حقوق کشورمان به شهدای هشت سال دفاع مقدس و خانواده آنها دارد که در ادامه می‌آید.

دکتر عبدالله شمس: در شعبه 27 دادگاه حقوقی یک پرونده‌ای داشتم که مربوط به یکی از اقوام سببی من بود؛ آن زمان آقای نادر دیوسالار رییس این شعبه بود که ذکر خیر شرافت و شجاعت او را شنیده بودم اما تا آن موقع پرونده‌ای با او نداشتم.

ماجرا هم از این قرار بود که روزی در زمان جنگ این فامیل سببی ما در مهمانی به من گفت که من یک مدرسه هزار متری دارم که دوره شاه آن را به آموزش و پرورش اجاره دادم و تا الان هم تخلیه نکرده‌اند، شما وکیل من شوید! گفتم آقا توی جنگ من بروم مدرسه تخلیه کنم؟ این بچه‌هایی که من می‌روم مدرسه آنها را تخلیه کنم، چه بسا برادر و فرزندان همون جوان‌های پاکی باشند که در جبهه به خاطر ما و با علاقه و سبقت جستن به روی مین می‌روند؛ قبول نکرد، رفت و بعد از جنگ آمد و گفت آقای دکتر الان وکیل ما بشو، گفتم نه الان هاشمی رفسنجانی رییس‌جمهور شده و من او را دوست دارم و نمی‌خواهم چوب لای چرخ هاشمی بگذارم ولو چوب به این کوچکی و به اندازه تخلیه یک مدرسه! تا اینکه سال 72 شد و این فامیل ما آمد و گفت که آقای دکتر جنگ که تمام شد دوره آقای هاشمی هم که تمام شد (خنده حضار) حالا بیا و وکیل من شو، من هم قبول کردم و...

خانواده تمام کسانی که در راه این کشور شهید شد‌ه‌اند الی‌الابد به گردن ما حق دارند، مسلمان باشیم یا نباشیم، انقلابی باشیم یا نباشیم.

در یکی از کشورها که نمی‌خواهم اسمش را بیاورم، بیشترین خرج‌ها را می‌کنند که استخوان یکی از سربازانشان از جنگ جهانی دوم در فلان کشور مانده است؛ حالا پیکر پاک شهدای ما هم باید برگردد به همین خاک پاک و دفن شود، هرچه شد باید هزینه‌ کنند، پیدا کنند و برگردانند.

بعضی از نامردمی‌ها و فسادها تأثیری ندارد و حالا یک وقت هم ما انتقاد می‌کنیم از این رییس و آن مسئول که جایگاه خودش را دارد، من با آن کسانی که رفتند شهید و جانباز شدند سر کلاس درس بوده‌ام، فردی که عین شاخ شمشاد است، یک دست ندارد، یک چشم ندارد، روی ویلچر است این جوان رعنا؛ هزاران نفرین و لعنت بر کسانی که به نام این شهدا و از حساب اینها سوء‌استفاده می‌کنند.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان