سرگذشت دردناک سگی مهربان در فیلم درام و غم‌انگیز Chance

کنار آمدن با حقایق ناراحت‌کننده انیمیشن «چنس» Chance، ساخته کنی روی Kenny Roy، کار دشواری است. این انیمیشن با موضوع توله سگی از نژاد پیت‌بول که برای مبارزه سگ‌ها تربیت شده است، باعث شده بیننده دیگر نتواند این معضل وحشتناک را نادیده بگیرد

کنار آمدن با حقایق ناراحت‌کننده انیمیشن «چنس» Chance، ساخته کنی روی Kenny Roy، کار دشواری است. این انیمیشن با موضوع توله سگی از نژاد پیت‌بول که برای مبارزه سگ‌ها تربیت شده است، باعث شده بیننده دیگر نتواند این معضل وحشتناک را نادیده بگیرد. با این‌که فعالان حقوق حیوانات با کمک این فیلم می‌توانند باعث به وجود آمدن قوانین بهتر و جریمه‌های سنگین‌تری برای این جنایات شوند، و قصد سازنده‌های این انیمیشن نیز بالا بردن آگاهی جامعه نسبت به این مشکل است، اما به نظر می‌رسد آن‌ها روش مناسبی برای انتقال پیام خود انتخاب نکرده‌اند. انیمیشن بهترین راه برای نشان دادن زجر و عذابی است که یک سگ در جریان این مبارزات متحمل می‌شود، اما خشونت و وحشی‌گری و غم‌ فیلم بیش از حد تحمل است.

همچنین بخوانید:
Triple Frontier : فیلم‌ساز با‌استعداد، چاندور، بار دیگر با فیلمی هیجان‌انگیز برگشته است

«چنس» با آماری واقعی در مورد تعداد سگ‌هایی که در طی یک سال در مبارزات سگ‌ها کشته می‌شوند، شروع می‌شود و همین پیام کافی‌ است تا بدانیم با فیلمی شاد و الهام‌بخش در مورد سگ‌ها روبه‌رو نیستیم. دنیایی که روی و فیلم‌نامه‌نویسش کنی یانگ Kenny Young، خلق کرده‌اند، پر از سگ‌های سخنگو است که با زبان خاص خود با هم صحبت می‌کنند (سگ‌ها خودشان را “هاتوناس” hatonas می‌نامند). در دنیای به تصویر کشیده شده در «چنس»، انسان‌ها سگ‌ها را لایق محبت نمی‌دانند و از آن‌ها در این حرفه وحشیانه فقط به عنوان ابزاری برای سرگرم شدن و پول درآوردن، استفاده می‌کنند.

داستان از نگاه سگ قهوه‌ای سفید مهربانی به نام چنس (با صدای الیجا یورایب Elijah Uribe در کودکی و ویل کانون Will Cannon در بزرگسالی)، روایت می‌شود که از زمان کودکی راجع به همه‌چیز کنجکاو بود و همیشه از مادرش در مورد زندگی، باورها و خالقشان، سوال می‌پرسید.
متاسفانه روزهای خوش کودکی چنس خیلی طول نکشید، چرا که مردی خشن او را از مادرش جدا می‌کند و به حیاطی کثیف و شلوغ می‌برد که سگ‌های بزرگ‌ و خشنی در آن زندگی می‌‌کنند و مجبور هستند برای زنده ماندن با هم بجنگند. سگ کوچک قصه ما، مورد بی‌توجهی و آزار و اذیت و گرسنگی قرار می‌گیرد. او موجودی پر از رویاست که در کابوسی گرفتار شده است.

امید بار دیگر به زندگی چنس می‌آید، وقتی که او با دو سگ دیگر به نام‌های شوگر (با صدای سیمونه بیکر Simone Baker در دوران کودکی و پپر چمبرز Pepper Chambers در بزرگسالی) و هانیبال (با صدای کاسیسون دوان Cassius Devan در کودکی و ادی گوینز Eddie Goines در بزرگسالی) آشنا می‌شود. آن‌دو نه تنها چنس را در مورد تکنیک‌های مبارزه و زنده ماندن راهنمایی می‌کنند، بلکه باعث می‌شود دوباره به زندگی امیدوار شود و باور کند که تقدیر او بیش‌تر از این است که فقط یک ماشین بی‌رحم قاتل باشد. اما اتفاقاتی باعث به چالش کشیده شدن دوستی آن‌ها می‌شود.
متاسفانه شخصیت‌های داستان منحصربه‌فرد نیستند. این شخصیت‌‌ها در موقعیت‌های کاملا قابل‌ پیش‌بینی قرار می‌گیرند و به‌راحتی می‌شود با آن‌ها احساس هم‌دردی کرد، اما این شخصیت‌ها، تاثیر مهمی روی مخاطب نمی‌گذارد.
تغییر حال‌وهوای داستان به سرعت اتفاق می‌افتد، از تصاویر شاد بازی سگ‌های کوچک به بزرگسالی چنس و صحنه وحشیانه بریده شدن گوشش توسط مردی که او را دزدیده بود، و سپس دوباره به حال‌وهوایی شاد و امیدبخش می‌رسیم.

به نظر می‌رسد صحنه‌های شاد فیلم فقط برای ایجاد تعادل در داستان غم‌انگیز چنس در آن گنجانده شده‌ است. یکی از صحنه‌های تمرین، فیلم «راکی» Rocky را به خاطر می‌آورد و تاثیر فیلم‌های «اسپارتاکوس» Spartacus و «گلادیاتور» Gladiatorدر صحنه‌هایی که چنس سگ‌های دیگر را به شورش علیه آدم‌ها تشویق می‌کند، به خوبی به چشم می‌خورد. گروه صداگذاری «چنس» با اضافه کردن صدای فریاد ویلهم (صدای فریاد معروفی که در فیلم‌های زیادی از آن استفاده شده است) حال و هوای بامزه‌ای به داستان داده است.

با این‌ که برای ساخت «چنس»، از روش‌های ساخت در بازی‌های ویدیویی استفاده شده است و در پس‌زمینه بیشتر صحنه‌ها، توده‌های زباله، نرده‌های کثیف و خاکستری و دیوارهای سیمانی به چشم می‌خورد، اما باز هم می‌توان صحنه‌های زیبایی را در آن دید. آسمان آبی، ابرها و درخت‌های سبز حیاط، که استعاره‌ای از آزادی، امید و خوشبختی‌ است که چنس در آرزوی رسیدن به آن است، به این فیلم رنگ و روح می‌دهد. وقتی در میدان مبارزه، نور روی صورت او می‌افتد، می‌توان شعله‌های زندگی را در چشمانش دید. وقتی چنس درباره مکانی به نام Haven می‌شنود که در آن سگ‌ها خوشبخت و آزادند، انگار دریچه نوری به روی او باز شده است.
با این‌که صحبت از امید و مکانی ابدی به نام Haven (که شباهت زیادی به بهشت دارد) در این داستان زیاد است، اما «چنس» فیلمی امیدبخش نیست. شخصیت‌های خشنش که همیشه در حال توهین کردن بهم هستند، و یا اتفاقاتی که بین آن‌ها می‌افتد، خیلی به فیلم‌های این ژانر شباهت ندارد. اما انگیزه اصلی برای ساخت این فیلم هدف قرار دادن مستقیم و صریحانه این صنعت وحشیانه است و نه فقط اشاره‌ای برای ایجاد اصلاحاتی در آن.
روی و یانگ برای رساندن منظور خود، بر شدت خشونت صحنه‌های مبارزه افزوده‌اند. برای مثال در صحنه‌های اول که چنس فقط ناظر مبارزه سگ‌هاست، صداگذاری مناسب آن بهتر از تصاویر، منظور را می‌رساند: صدای انسان‌هایی که تماشاچی این مبارزات هستند، صدای سگ‌های بی‌پناهی که برای زنده ماندن مجبور به مبارزه هستند. بعدتر که خود چنس وارد میدان مبارزه می‌شود، صدای غرش سگ‌های بزرگ‌تر در فضا می‌پیچد. همیشه خون بر روی زمین و زخم‌ها و شکاف‌هایی بر روی بدن و صورت سگ‌ها به چشم می‌خورد.
نشان دادن خشونت علیه حیوانات، از دید خود حیوانات، کاری سخت و پر ریسک است که نیازمند مهارت و دقت بالایی است تا بتوان بدون آزار دادن مخاطب، پیام را به درستی منتقل کرد. «بمبی» Bambi به بهترین نحو توانست از پس این‌کار بربیاید، اما به نظر می‌رسد «چنس» در زمینه مهارت‌های فیلم‌سازی و داستان کلی، نقطه مقابل آن است. با این‌که موضوع این فیلم، پیام مهمی است که باید به گوش همه برسد، اما شخصیت‌های کلیشه‌ای و فضای تاریک و غم‌انگیز داستان بیشتر با احساسات بیننده بازی می‌کند تا این‌که در او انگیزه‌ای برای مقابله با این معضل ایجاد کند.
این مطلب از نوشته کورتنی هاوارد Courtney Howard در سایت ورایتی Variety گرفته شده است.

کپی برداری و نقل این مطلب به هر شکل از جمله برای همه نشریه‌ها، وبلاگ‌ها و سایت های اینترنتی بدون ذکر دقیق کلمات “منبع: بلاگ نماوا” ممنوع است و شامل پیگرد قضایی می شود.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان