پرونده «کدام مقاومت؟ کدام رهایی؟»-۱

سهمگینی یک انتخاب تاریخی‏/آینده‬ تمدن ایران در سال۹۸ رقم می‌خورد؟

در وضعیتی که مقاومت تنها امکان رهایی است، پرسیدن از این معنا که «کدام مقاومت؟» مهمترین پرسشی است که باید ذهنیت ایرانی را به خود مشغول کند.

سهمگینی یک انتخاب تاریخی‏/آینده‬ تمدن ایران در سال98 رقم می‌خورد؟

خبرگزاری مهر - سرویس فرهنگ: نه جنگ می‌شود؛ نه مذاکره می‌کنیم؛ «مقاومت» می‌کنیم و معتقدیم تنها امکان باقی مانده برای شکست نخوردن و باقی ماندن کماکان «مقاومت» است.

این گزاره‌ای است که هم اکنون در یکی از شدیدترین تقابل‌های تاریخ انقلاب میان ایران و غرب به میانداری آمریکا و در یکی از مهمترین مراحل تاریخی انقلابِ پیوسته و دامنه دار سال 57 در دستور کار ایران قرار گرفته است. کلیدواژه «مقاومت» این‌روزها شاید پربسامدتر، مهمتر، و عریان‌تر از هر زمان دیگری در چهل‌سال اخیر شده است. تنها عنصر ایجابی، و امکانی که همچنان بر آن تاکید می‌شود تا راهی برای «رهایی» باز شود. فارغ از سویه‌های ایدئولوژیکی که ممکن است در این چهل سال بر این مفهوم بار شده باشد؛ امروز باز هم همین «مقاومت» است که خود را بر ما نمایان می‌کند و قرار است به سوی «رهایی» رهنمون‌مان شود. اما این تازه اول ماجراست. آیا همه ما این را پذیرفته‌ایم و باور کرده‌ایم؟ آیا تکرار هزارباره آن در نمازجمعه‌های سراسر کشور هر هفته و دیگر تریبون‌های رسمی نظام هر روز به نزدیک شدن مردم به مفاهیم و مصادیق «مقاومت» منجر شده است؟ آیا مقاومت با همه پیش‌زمینه‌های فرهنگ و اعتقادی آن پذیرفته شده است و آیا تنها دم زدن از مقاومت در شرایط فعلی ما را به «رهایی» خواهد رساند و یا اینکه مقتضیات سخت‌تر، دورتر و نگران کننده‌تری در راه است که «مقاومت» را بسیار پیچیده‌تر از هر شرایط دیگری پیش رویمان می‌اورد و به جدایی فرا می‌خواندمان. باید درباره وجوه فرهنگی مقاومت بیش از این گفتگو کنیم.

***

1. سهمگینی یک انتخاب / قرص آبی یا قرمز سرنوشت ما را مشخص می‌کند

در ابتدای فیلم «ماتریکس»، فیلم مهم انتهای دهه نود میلادی؛ مورفیس در همان ابتدای ملاقات با نیو، او را در معرضی انتخابی سخت و حیاتی قرار می‌دهد و ادامه شناخت حقیقت را به اختیار او می‌گذارد. مورفیس رهبر آنهایی است که علیه وضع موجود شورش کرده‌اند و متوجه شده‌اند که دنیای آنها با سرابی از حقیقت اداره می‌شود و ماتریکس در حال کنترل زندگی آنها و سایر آدم‌های کره زمین هستند. جمعیتی کوچک و شورشی که در دنیای واقعی به نبردی سخت علیه نظم موجود دست زده‌اند. حالا مورفیس از نیو می‌خواهد که اگر می‌خواهد به آنها بپیوندد. اما انتخاب با خود اوست. دو قرص آبی و قرمز پیش روی او می‌گذارد و از او می‌خواهد یکی از آنها را انتخاب کند: «تو می‌تونی کپسول آبی رو برداری. قصه تمومه. دیگه ما رو نمی‌بینی. تو تختت بیدار میشی و ادامه زندگی قبلیت و به باورهای قبلیت همچنان معتقد. اما اگه کپسول قرمز رو برداری تو دیگه زندگیت رو عوض کردی، تو سرزمین عجایب میمونی و می‌فهمی که لانه خرگوش چقدر عمیق هست.»

نیو حالا در معرض انتخابی سخت قرار گرفته است: یا آینده‌ای ترسناک و بدون تضمین که مشخص نیست نهایتاً سرنوشت او را به کدام سمت خواهد برد؛ اما او در این آینده ترسناک حقیقت را خواهد فهمید و به نیروهای پاسدار حقیقت خواهد پیوست و یا ادامه زندگی معمولی و راحت و بی دغدغه اش. حالا او شاید در سخت‌ترین مرحله زندگی‌اش قرار گرفته است و برای اولین بار با سهمگینی و اضطراب و وحشت انتخاب واقعی روبرو شده است.

«نیو»، قهرمان داستان سرانجام به نیروهای شورشی ضدماتریکس می‌پیوندد. انتخاب می‌کند که از دنیای خیالی و نمادین زندگی روزمره بالاتر رود و به درک و یاری واقعیت حقیقت بشتابد. در این هنگام است که «مورفیوس» دست او را می‌گیرد و چهره واقعی دنیا، شهر لس‌آنجلس را به او نشان می‌دهد، آنجا چیزی نیست جز خرابه‌هایی ترسناک، یک کابوس تمام عیار. مورفیوس، نیو را مورد خطاب قرار می‌دهد و از او با این جمله استقبال می‌کند: "به برهوت حقیقت خوش آمدی…"

دیگر همه چیز تغییر کرده است و بازگشت به گذشته ممکن نیست. این انتخاب تنها انتخاب یک شیوه از زندگی نبوده است بلکه تمام زندگی آینده او را به شدت متحول کرده است و تحت تأثیر قرار داده است و این دقیقاً همان انتخابی است که امروز پیش روی ایرانیان قرار گرفته است. ما هم اکنون در یکی از حیاتی‌ترین نقطه‌های نه تنها تاریخ انقلاب ایران که تاریخ تمدن ایران قرار گرفته‌ایم. یکی از سهمگین‌ترین انتخاب‌های مشخص کننده سرنوشت آینده تاریخ و تمدن ایرانی امروز پیش روی ماست. ماجرای این انتخاب کمی پیچیده‌تر از انتخاب‌های معمول زندگی ماست. بعدِ این انتخاب از خودش مهم‌تر است. اقتضائات و شرایطی که انتخاب هر کدام از دو گزینه «مقاومت» یا «عدم مقاومت» برای ما، ایرانیان و ایران در دهه‌های پیش رو به وجود خواهد آورد به قدری متفاوت است که پروژه این انتخاب را تبدیل به یکی از اساسی‌ترین برهه‌های تاریخی ایران می‌کند. آیا ما می‌خواهیم مقاومت کنیم؟ و مهمتر از آن مسیر مقاومت را طی کنیم؟ مسیر جاده سنگلاخ است و انتهای آن نوری کمرنگ به نام «رهایی» دیده می‌شود. امید آن نور ما را به انتخاب مقاومت خواهد کشاند؟

یکی از سهمگین‌ترین انتخاب‌های مشخص کننده سرنوشت آینده تاریخ و تمدن ایرانی امروز پیش روی ماست. ماجرای این انتخاب کمی پیچیده‌تر از انتخاب‌های معمول زندگی ماست. بعدِ این انتخاب از خودش مهم‌تر است. اقتضائات و شرایطی که انتخاب هر کدام از دو گزینه «مقاومت» یا «عدم مقاومت» برای ما، ایرانیان و ایران در دهه‌های پیش رو به وجود خواهد آورد به قدری متفاوت است که پروژه این انتخاب را تبدیل به یکی از اساسی‌ترین برهه‌های تاریخی ایران می‌کند. اگر چنین انتخابی صورت گرفت دیگر همه چیز تغییر خواهد کرد. مورفیس دست ما را خواهد گرفت و به دنیایی دیگر خواهد برد که آنجا دیگر نظم نوین جهانی وجود ندارد. آن وقت ما کپسول قرمز را برداشته‌ایم و وارد دنیای جدید شده‌ایم. مسیر ضدیت با واقعیت روزمره سلطه در دنیا دنیا یا به تعبیر دیگرش، مسیر وابسته بودن به حقیقتی دیگر، مسیر جدید دنیای ماست و در این میان کشوری به نام ایران و مردمانی به نام ایرانی‌ها شرایط به شدت ویژه‌ای دارند. موقعیت خاص جغرافیایی ایران و مهمتر از آن موقعیت خاص سیاسی و تمدنی ایران، قرار گرفتن در خط مقدم مبارزه با حقیقت روزمره به مدت چهار دهه و محبوبیت قلبی در میان همه توده‌های مردم ضعیف نگه‌داشته شده دنیا، فضا را به شدت برای حضور ایران در خط مقدم جریان مقاومان میسر ساخته است.

حالا ایران باید انتخاب خودش را انجام دهد. اما پیش از آن باید به سوالاتی نیز برای خودش پاسخ دهد.

مهمترین سوالی که امروز ذهنیت ایرانی را درگیر کرده این است که مگر 40 سال در حال مقاومت نبودیم؟ آیا بعد از این همه سال، اصطلاحاً مقاومت‌مان به بار ننشسته است که این چنین درگیر شده ایم؟ و تازه حالا تلاش شده تا این مفهوم اشکال رادیکال و ریشه‌ای خود را برملا کند و همه را به سوی مقاومتی اصیل و بنیادی سوق دهد؟ یا اگر مقاومت تنها راه رهایی بوده است، چرا بعد از این همه سال به جای سخن گفتن از «رهایی» همچنان هم باید از کلیدواژه «مقاومت» دم زد، در حالی که استفاده مدام و بی‌کارکرد از این مفهوم آن را به نوعی کلیشه بدل کرده است؟ اساساً چرا باید در دوران کنونی که بیش از هر زمان دیگری به روح مقاومت محتاجیم، تلاش کرد تا زنگار کلیشه را از قامت این واژه مهم بزداییم؟ و خلاصه اینکه چرا هنوز تا رهایی نهایی فاصله بسیار است و خود «مقاومت» بیشتر از هر زمان دیگری ما را به خویش می‌خواند؟

به نظر می‌رسد جواب تا حد زیادی روشن است؛ نکته‌ای صریحی و جدی و در عین حال کوتاه که کمتر کسی هم قصد یا جسارت ابرازش را دارد: آنچه در دهه‌های اخیر (مشخصاً بعد از دهه اول پس از پیروزی انقلاب) «مقاومت» خوانده شد، اساساً مقاومت نبوده است! آنچه تا اینجا خوش‌باورانه به عنوان نوعی از مقاومت تعیّن پیدا کرد، فاقد اقتضائات اصیل و بنیادی‌ای بوده که با آن بتوانم در فرایندی که در برابر مقاومت ما قرار داشت گسستی بنیادین ایجاد کنیم. تجربه مقاومت «نصفه‌نیمه» و «کژدار و مریز» ما در این سال‌ها، واجد نوعی وادادگی پنهان به خود جریانی بوده که قرار بود در برابرش مقاومت شود.

این ادعا را البته نباید صرفاً در شکلی از تفهیم اتهام به عنوان نوعی از خیانت عوامل راه‌یافته به نهادهای مدیریتی و سیاست‌گذاری و… یا مثلاً به عنوان نوعی وادادگی به دشمن و جاده‌صاف‌کنی برای آنان و… نشانه‌گذاری کرد. عموم کسانی که به این نوع از اتهام‌زنی‌های یکسویه متوسل می‌شوند، کسانی هستند که با سوءاستفاده از اصل این حرف‌ها که در جای خود درست است قصد دارند تا اظهار «شعارهای دهان‌پرکن پشت تریبون» را به عنوان تنها راه اصیل مقاومت معرفی کنند و این تنها کاری بوده که منفعت‌طلبانه از خود همین «حامیان لب و دهنیِ» مقاومت برآمده است. مقاومت در معنای اصیلش بیش از آنکه پرداختن به دیگری باشد، اولاً پرداختن به خویش است.

به هر حال، قضیه بسیار پیچیده‌تر از این ساده‌سازی‌هایی است که هر طیف و جناح در سی ساله گذشته تلاش کرده ما را با آنها فریب دهد و نهایتاً خود را مقاوم و ایثارگر و زحمت‌کش و حامی مردم مقاوم و مستضعف و… نشان دهد. مقاومت اصیل، اقتضائاتی داشته و دارد که امروز، یعنی زمانی که مقاومت در عریان‌ترین و بی‌واسطه‌ترین صورتش به عنوان تنها راه ممکن پیش‌رو در برابر ما قرار دارد، باید به آنها اندیشید و لااقل یک‌بار و برای همیشه تکلیف خویش را با آن روشن کرد. در غیر این‌صورت مجبوریم سیزیف‌وار به تکرار جاودان وضعیتی بی‌ثمر که در این سال‌ها به طور مداوم اسیرش بودیم، تن بدهیم.

با نگاهی به 30 سال اخیر از تاریخ جمهوری اسلامی، آنچه بدیهی به نظر می‌رسد این است که استقرار روح «مقاومت» در آن، می‌بایست مبتنی بر گسست و انقطاعی از کلیت جریانی باشد که ناقض هرگونه‌ای از روح مقاومت بوده است. تن دادن به مقاومت با تن دادن به جریان اصلی جهانی‌سازی و هضم شدن در آن قابل جمع نبوده و این امروز مهمترین تناقض درونی است که جمهوری اسلامی باید با آن دست و پنجه نرم کند. سخن گفتن از مقاومت، امروز در شرایطی اتفاق افتاده است که ما به مرحله نهایی همین «هضم شدن» رسیده‌ایم. گذار از این مرحله تعیین کننده، تاریخ آینده را خواهد ساخت؛ این گذار، تعیین‌کننده «یا این، یا آن» است. و به همین دلیل کل گذشته طی شده ما را به یکباره در پیش روی ما مجسم می‌کند. در سی سال گذشته به جز هضم منطق جهان سرمایه، بازار و جهانی‌شدن و… دقیقاً چه اشکالی از خودآئینی، تولید و ایستادن بر پای خویش را تجربه کرده‌ایم که دم از مقاومت زده‌ایم؟

البته این، هرگز به معنای بستن درهای توسعه و پیشرفت و اقبال نشان دادن به مقتضیات نوی جهان جدید و غیره نیست. بلکه منظور نوعی از «تبعیت» از منطق مصرفی و ابزاری نهفته در جریان جهانی‌سازی است. دیگر برای همه روشن شده است که جهانی‌سازی در یک معنای مختصر و مفید چیزی نیست جز بسط نئولیبرالیسم و تن دادن بی‌چون و چرا به منطق سرمایه‌داری متاخر غرب. جمهوری اسلامی در دورانی که می‌بایست منطق ابزاری-کالایی این جریان اصلی را فهم، و در برابرش به طور خودآئین منطق خویش را تولید و در نتیجه با منطق تحمیل‌شده از بیرون مقاومت می‌کرد، دقیقاً در حال گذار از دورانی بود که با روح «مقاومت» تعین یافته بود؛ گذاری که به سوی دورانی پیش می‌رفت که روح آن جز «پذیرش» و «هضم» بی‌چون و چرای منطق بازاری که کشوری مانند ایران را صرفاً و صرفاً به عنوان «مشتری» و «مصرف‌کننده» می‌دید، هیچ نداشت. آنچه تا امروز به عنوان «مقاومت» برجسته شده بود، بیشتر یک نمایش نوستالژیک برای حفظ ظواهر امری در گذشته (درگذشته) بود که معنایش را برای آنان از دست داده بود، اما به سادگی و با صراحت هم نمی‌شد به تمامه از شر آن خلاص شد.

این مقاومت در سی‌سال گذشته دارای نشانه‌های پررنگی است از پذیرش و تسلیم بی‌چون و چرای خودِ مدعیان مقاومت! پذیرشی پنهان، که مزورانه، وارونه جلوه داده شد. در این سال‌ها که بسیاری از «شرایط حساس کنونی» دم زدند و وضعیت را به نوعی «وضعیت مقاومت» تصویر کردند، پر است از لحظات تناقض‌باری که آنان با تن دادن به منطق سرمایه بار خویش را بستند و مردمی که از ابتدا هم فقط همین‌ها حاملان روح مقاومت بودند، فشارها را به شکلی مضاعف به جان خریدند.

2. چگونه نقد به مقاومت و رهایی خواهد انجامید؟

یک لطیفه مشهور در زمان سیطره کمونیست‌ها بر شوروی و اروپای شرقی دهان به دهان می‌گشت. یک کارگر آلمانی، از آلمان غربی در سیبری کار پیدا می‌کند. او می‌داند که سانسورچی‌ها در سیبری قبل از فرستادن نامه‌ها همه آن‌ها را می‌خوانند، به دوستانش می‌گوید که بیایید یک رمز تعیین کنیم؛ اگر نامه‌ای که از طرف من دریافت می‌کنید با مرکب آبی معمولی نوشته شده بود، بدانید که هر آنچه در آن نوشته‌ام حقیقت است و درست. ولی اگر نامه را با مرکب قرمز نوشته بودم بدانید که هر آنچه در آن نوشته‌ام سراپا دروغ است.

یک ماه بعد دوستانش اولین نامه را دریافت می‌کنند که در آن با مرکب آبی نوشته شده است؛ اینجا همه چیز عالی است، مغازه‌ها پر، غذا فراوان، آپارتمان‌ها بزرگ و گرم و نرم، سینماها فیلم‌های غربی نمایش می‌دهند و تا بخواهید دختران زیبا رو – تنها چیزی که نمی‌توان پیدا کرد مرکب قرمز است.

نقل این ماجرا در وضعیت امروز ما کنایه‌ای آشکار به وضعیتی نیست که در عین ابراز و اظهار همیشگی کلیدواژه مقاومت، تصور می‌کند که مقاومت مترادف با نمایش وضعیتی کاملاً گل و بلبل و پر از رفاه و آسایش در ایران است و اینگونه کمر به قتل هر نقدی در فضای ایران می‌بندند؟

این دومین اتفاقی است که درباره ماجرایی به نام مقاومت در جهان معنایی امروز ایران شکل می‌بندند. گره خوردن مفهوم مقاومت با مصادیقی که هر نوع نقد را در فضای امروز ایران ممنوع اعلام می‌کنند اتفاقی است که در سال‌های اخیر با انواع و اقسام شیوه‌های مختلفی از آن روبرو بوده‌ایم. این تصور ساده البته چندان بی‌پیش‌زمینه به وجود نیامده است. در مقابل طرفداران ممنوعیت نقد؛ در سالهای گذشته و اخیر همواره جریاناتی بوده‌اند که شاهراه‌های مقاومت در ایران را با ترسیم کردن فضایی بن‌بست و به شدت مغشوش، ناامیدانه و بسیار سیاه تنگ کرده‌اند و واکنش طبیعی به این نوع فعالیت‌ها که اغلب انگیزه‌هایی سیاسی داشته‌اند به برخورد با هر نوع نقدی با استدلال محافظت از مقاومت روبرو شده است. اما آیا نقد به معنای واقعی آن و به شکل راستین آن تضمین‌کننده آنی نیست که قرار است مقاومت بر آن خیمه بزند و بالا بیاید؟

سخنان انتقادی و صریح یکی از دانشجویان در دیدار سال‌های گذشته رهبر انقلاب با دانشجویان. این اتفاق به مراتب رخ می‌دهد

چند روز دیگر یکی از مهمترین دیدارهای سالانه رهبر انقلاب در حسینه امام خمینی (ره) برگزار می‌شود. دیدار دانشجویان با رهبر انقلاب. دیداری که بنا بر عرف سالانه آن بیش از آنکه رهبر سخنگو باشد دانشجویان سخن می‌گویند و تجربه هر ساله نشان می‌دهد که امکانی واقعی برای نقد به این ترتیب در بالاترین سطح جمهوری اسلامی که خود بارها به اهمیت مقاومت تاکید کرده است به وجود می‌آید.

مقاومت جز در فضایی واقعی شکل نمی‌گیرد. فضایی واقعی که قرار است هزینه‌های مقاومت را شرح دهد و نمایش دهد که چگونه مقاومت می‌تواند به بهبود آنچه امروز درگیرش بوده‌ایم منجر شود. ترسیم کردن فضایی دلبخواهانه، شیرین و دوست داشتنی اما غیرواقعی از وضعیت امروز نه تنها با فلسفه وجودی مقاومت در تضاد است (مقاومت کنیم تا چه شود؟ به هر آنچه می‌خواستیم رسیده‌ایم) بلکه به ناباوری همه آنچه مدعیان مقاومت می‌گویند نیز ختم خواهد شد

این سند استقرایی مخالف با ممنوعیت نقد به بهانه حفاظت از مقاومت است. اما غیر از آن به نظر واضح است که مقاومت جز در فضایی واقعی شکل نمی‌گیرد. فضایی واقعی که قرار است هزینه‌های مقاومت را شرح دهد و نمایش دهد که چگونه مقاومت می‌تواند به بهبود آنچه امروز درگیرش بوده‌ایم منجر شود. ترسیم کردن فضایی دلبخواهانه، شیرین و دوست داشتنی اما غیرواقعی از وضعیت امروز نه تنها با فلسفه وجودی مقاومت در تضاد است (مقاومت کنیم تا چه شود؟ به هر آنچه می‌خواستیم رسیده‌ایم) بلکه به ناباوری همه آنچه مدعیان مقاومت می‌گویند نیز ختم خواهد شد. علاوه بر آن همان طور که گفته شد مقاومت در هر شرایطی نیازمند بازگشت به خویشتن است. تا خویشتنی ساخته نشود عاملی عینی برای مقاومت وجود نخواهد داشت و نقد بی‌رحمانه و رادیکال اما واقعی تنها تضمین‌کننده ساخت خویشتن است. به مقاومت رحم کنید و فضای واقعی نقد در جامعه را رونق دهید.

***

حال در این وضعیت پرسیدن از این معنا که «کدام مقاومت؟» مهمترین پرسش است که باید ذهنیت ایرانی را به خود مشغول کند! سوالات دیگری هم هست که باید به آنها اندیشید و پرونده «کدام مقاومت؟ کدام رهایی به آنها نیم‌نگاهی خواهد داشت؛ اقتضائات مقاومت در دوران پسابرجام چه نسبتی با مقاومت سی‌ساله مذکور از یک‌سو، و از سوی دیگر با مقاومت و آرمانی که در جریان وقوع انقلاب اسلامی شاهدش بودیم دارد؟ مقاومت دهه‌شصت یا دهه هفتاد و نود؟ مقاومت توسط چه کسی و برای چه چیزی؟ و…

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان