از «تب‌تاب» تا «اختیاریه»

چرا برخی از برنامه‌های تلویزیونی به خطِ پایان می‌رسند؟

تلویزیون باید به روزگارِ استفاده از تلویزیونی‌ها و حرفه‌ای‌ها برگردد؛ به جای این همه هزینه برای تنش‌های بیهوده، شاهد القای مفاهیم درست و حرفه‌ای‌گری در برنامه‌سازی به سیمای تلویزیون باشیم.

چرا برخی از برنامه‌های تلویزیونی به خطِ پایان می‌رسند؟

به گزارش سینماپرس، سریال‌سازی و برنامه‌سازی دو بالِ فرهنگسازی، اندیشه‌سازی و سرگرمی و تفریح تلویزیون بودند و هستند. اما چرا تبدیل به برند و نوستالژی نمی‌شوند؟ چون تحقیق و پژوهشی در پشت ساخت برنامه‌های وجود ندارد و به ورطه فراموشی سپرده شده است. برخی کارها دقایق آخر به تصویب می‌رسند؛ سوژه‌ها و پرداخت‌ها کلیشه‌ای و تکراری شده‌اند، اولین نکته‌ای که به ذهن تهیه‌کنندگان امروزِ تلویزیون می‌رسد کدام سلبریتی پرطرفدارترند به عنوان مهمان دعوت کند یا حتماً اجرای برنامه را به یک بازیگری که یک مقدار کم‌توقع‌تر و کم‌کارتر است، واگذار می‌کنند. یا ترجیح می‌دهند تهیه‌کنندگی و اجرا را با هم برعهده بگیرند که عموماً ناموفق می‌شوند و آن مجری مولفی که نویدش را می‌دهند روی آنتن به گونه‌ای دیگر رقم می‌خورد. شاید در همین‌جا مشکل تلویزیون در وهله نخست نظارت باشد و در وهله بعدی باز کردن میدان به روی تهیه‌کنندگانی که کاربلد نیستند و صرفاً به خاطر آوردنِ اسپانسر، عنوان تهیه‌کننده را به خودشان اختصاص می‌دهند. همچنین در بدعت جدیدی، برای تهیه‌کنندگی سفارش هم می‌شوند اما چقدر این فضا و فرصت بدون وجود این رانت و امتیازها، می‌تواند در اختیار دیگران قرار بگیرد؟

جالب است که برنامه‌های زنده فراوان شده و آنتن زنده به راحتی در اختیار تازه‌واردها قرار می‌گیرد و بدون تحقیق و پژوهش تهیه‌کننده درباره هر مسئله‌ای که هیچ تخصصی هم ندارند بحث و گفتگو انجام می‌شود. بازارِ حاشیه و چالش برای صداوسیما در فضای مجازی رونق می‌گیرد و آن برنامه‌ساز احساس می‌کند برنامه‌اش پرطرفدار است؛ حتی پیش از اعلام آمار افکارسنجی سازمان صداوسیما، زودتر خودش را به عنوان پربیننده اعلام می‌کند. واقعاً رفتارهای خارج از عرف و مطالب ضد و نقیض برخی برنامه‌ها در ماه رمضان به جای ایجاد فضای معنوی و محتوایی، به فضای چالشی و انتقادی و شائبه‌برانگیز تبدیل کرد. از ارائه مباحث واسطه‌گری در ازدواج و استفاده از سلبریتی‌های نامأنوس و نامربوط به مسائل و دخالت‌های بی‌جا در مسائل غیرتخصصی و چه در ایام غیر از رمضان که حاشیه‌های قابل تأملی از اسطوره‌کشی و پرداختن به خط قرمزهایی که جزو نبایدها و نبایسته‌های سازمان صداوسیما به عنوان تریبون اصلی نظام جمهوری اسلامی ایران به شمار می‌رود.

یک برنامه برای ماندگاری نیاز به تنوع‌سازی و ارائه مطالب و محتوای جامع و تأثیرگذار است و در صورتی که چیزی جز کلیشه و تکرار ندارد، تعطیلی بهترین تصمیم است. ولی اتفاقی که امروز در تلویزیون می‌افتد حذف قطعی اینگونه برنامه‌هاست؛ در صورتیکه پیش از این، برندسازی را تلویزیون بدون حضور عوامل اصلی آن برنامه یا حتی سریال تلویزیونی ادامه می‌داد. چنانچه که برای برنامه‌هایی همچون «جشن رمضان» چنین اتفاقی افتاد و در خیلی از سریال‌ها و برنامه‌های ادامه‌دار شاهد چنین رفتاری بودیم. ولی چند صباحی است که برنامه‌ها با خداحافظی تهیه‌کننده و یا مجری‌اش به پایان راه می‌رسد. این نکته فقط شاملِ حال «اختیاریه» و چند برنامه دیگر نمی‌شود، بلکه به یک روال تبدیل شده و این یک نوع تهدید رسانه‌ای به شمار می‌رود. چرا که هر روز باید شاهد یک برنامه‌سازی جدید باشیم و از برندسازی و برنامه‌های خاطرانگیز خبری نیست. برنامه‌هایی که مدتی روی آنتن هستند و مردم به پرداخت‌ها و نوع گفتمان و رویکردهایش عادت می‌کنند.

پس از اعلام خداحافظی و پایان کار مجری و تهیه‌کننده برنامه «اختیاریه» حرف و حدیث‌های بسیاری به میان آمد؛ بسیاری گفتند این برنامه را شخصاً رئیس سازمان صداوسیما متوقف کرده یا رسانه‌ملی نخواست که نقدهای صریحی درباره گرانی‌ها و مسائل دیگر مطرح شود. طرح چنین مسائلی همچون بازی‌های رسانه‌ای است که مصداق بارز آن را در طول ایام رمضان و تلاش برخی از برنامه‌ها برای پربیننده شدن دیدیم. یک برنامه یا سریال در صورتیکه نتواند اهداف آرمان‌خواهی صداوسیما را به عنوان یک رسانه تأثیرگذار جلو ببرند و برای مردم هم به جای محتوا، چالش و حاشیه‌ داشته باشد باید کنار برود و اندیشه‌های جدیدی، جایگزین شود. و این کنار رفتن و توقف یا هر چیز دیگری یک حقیقت انکارناپذیر رسانه‌ای است و اگر هم توسط مدیران این اتفاق افتاده بسیار حرکت به جا و مدبرانه‌ای بوده ولی برخی از تهیه‌کنندگان مدتی یاد گرفته‌اند بحث بودجه و مسائل مالی و یا موارد دیگر را به میان می‌آورند تا عدم مدیریت و نداشتن محتوا و برنامه‌سازی ناموفق خود را به گردنِ تلویزیون بیندازند.

به نظر می‌رسد تلویزیون در دهه جدید کاری، به دنبال برندسازی و استفاده از تلویزیونی‌های کاربلد، متخصص و کارآمد باشد. اولین‌کاری که باید مدیران مربوطه انجام دهند یک بازنگری علمی و حرفه‌ای بر روی ذائقه‌های مخاطبین انجام دهند. واقعاً در این روزگار نمی‌توان به روش و رویکردهای دهه 60 و 70، برنامه‌سازی کرد. در وهله نخست باید مخاطب‌شناسی و ذائقه‌شناسی انجام شود و بعد به سراغ تولید محتوا بروند. چرا که جامعه حال حاضر، به دلیل درگیری‌های روزمره مشخصاً درگیری‌های اقتصادی و سیاسی کمتر به بارِ علمی و تاریخی توجه می‌کنند. بسیاری از برنامه‌سازان از توامندی و تمدن پنهان مانده باستان را نمایش دهد. فقدان این مسائل باعث شده جوان ما مقهورِ کشورهای دیگر همچون قطر و امارات می‌شود؛ ولی اگر تمدن و فرهنگ خودمان را بشناسد به این نکته پی می‌برد قطر و امارات روزی در تابعیت ما بوده است.

برنامه‌سازها باید آخرین مدل‌ها و تاکتیک‌های انتقال پیام به ذهن مخاطب را به کار بگیرند و با زبان علم صحبت کنند نه اینکه برآمده ذهن تهیه‌کننده و نویسنده را مخاطب روی آنتن ببیند. مثلاً در برنامه‌ای خانوادگی، از مجری استفاده می‌شود که خودش هنوز مجرد است اما درباره خانواده، سبک زندگی و ازدواج صحبت می‌کند. یا مجری در یک برنامه کودکانه از زوج مهمان سوال می‌پرسد چرا بیش از یک فرزند ندارید؟ اما خودش یک فرزند دارد. یا در بحث اجتماعی یا حتی فقر و مشکلات اقتصادی یک قدری ملموس و نخ‌نما شده باید سخن گفت و درباره‌اش برنامه ساخت. جذب مخاطب "به هر قیمتی" باید از ذهنِ برنامه‌سازان خارج شود و به سمت رفتار محتوایی حرکت کنند.  ساخت برنامه‌ همراه با تخصص و حرفه‌ای‌گری به جایی می‌رسد که یک نظر جامع برای مخاطب داشته باشد. نه اینکه تشنج‌آفرین باشد و به روش بازی رسانه‌ای کار را جلو ببرند.

تلویزیون قطعاً فراتر از فضای مجازی بایستی حرکت کند نه اینکه پست‌های اینستاگرامی در چالشِ برنامه تلویزیون قرار بگیرد و اینستاگرامی هم اجرا بشود. یا بدون مستند مهمان دعوت کردن هم مصداق اشتباهاتی چون «هزار راه نرفته» و آن زوجِ «وقتشه» را پیدا می‌کند. یا مباحث سبک زندگی، خانواده و ازدواجی که در «اختیاریه» مطرح شد هم در مقام بحث و چالشِ بسیاری از روانشناسان قرار گرفت. مخصوصاً سلبریتی‌هایی که در این برنامه حضور پیدا کردند و جهت‌گیری‌هایی که گاهی در برنامه‌های روزمره این برنامه تلویزیونی حرف و حدیث‌هایی از جنسِ آزردگی به ارمغان می‌آورد. همه این‌ها در فقدان محتوا، تحقیق و پژوهش و ذوق‌زدگی مجری هست که آموزش ندیده و بایستی دوره‌هایی را برای تکامل بیشتر و پختگی ببیند. حالا در این شرایط واگذاری تهیه‌کنندگی روی سفارش افراد هم آسیب دیگری است که صداوسیما باید در مقام پاسخگویی به اقشار مختلف و جامعه قرار بگیرد. به نظر می‌رسد تلویزیون در این روزگار کمتر باید هزینه بدهد و با یک بازنگری به آن رویه سابق استفاده از تلویزیونی‌ها برگردد. هم بسیاری از کسانی که کنار گذاشته شده‌اند مجالی برای بازگشت به فعالیت‌هایشان پیدا می‌کنند و هم به جای این همه تنش، القای مفاهیم درست و حرفه‌ای‌گری در برنامه‌سازی به سیمای تلویزیون برمی‌گردد.

یکی از جسارت‌ها و شجاعت‌هایی که تلویزیون پیدا کرد ورود به میدان ضابطه‌مند کرددن سلبریتی‌ها بود که واقعاً توجه زیاد از حد به سلبریتی‌ها و سینماگران در عرصه اجرای تلویزیونی خصوصاً برنامه‌های زنده که بارها معضل‌آفرین هم بوده و صداوسیما هزینه آن را پرداخت کرده است. یکی از معضلات امروزِ رسانه‌ملی توجه زیاد از حد به سلبریتی‌ها و هنرمندان به حضور در جایگاه اجرای تلویزیون خصوصاً برنامه‌های زنده که بارها معضل‌آفرین هم بوده و صداوسیما هزینه آن را پرداخت کرده است. چرا که پیش از این مخاطب، مجریان کاربلدی را می‌دید که با ارائه مفاهیم و القائات درست، در تکامل هویت فکری جامعه نقش کلیدی داشتند. و نباید فراموش کنیم که مخاطب بیش از برنامه به مجری توجه می‌کند و رفتار غیرتخصصی در هنگام اجرا اعتماد مخاطب را نسبت به برنامه سلب می‌کند. از این سو، بازیگران نمی‌توانند به طبیعتِ اجرای یک برنامه نزدیک شوند چون آنجا هم بر این باورند که بازی کنند تا اجرا!  

با مروری بر برنامه‌های شبکه‌های مختلف صداوسیما به این نکته پی می‌بریم که توجه بیش از حد تهیه‌کنندگان و برنامه‌سازان تلویزیونی به بازیگران و استفاده آن ها به جای مجریان کاربلد در سال‌های اخیر رشد چشم‌گیری داشته به قول بسیاری از آن‌ها برای راضی کردن بیشتر به جهت راضی کردن اسپانسرها بوده است. البته نباید از این نکته هم غافل شویم که نبود بستری مناسب برای پرورش مجریان توانمند نیز در این زمینه تأثیر بسیاری داشته است.

مجریان تلویزیونی قابل اعتمادترند چون آموزش دیده‌اند و آنتن زنده را نباید به هرکسی سپرد. این مجریان به افق رسانه و ضوابط قاب تلویزیون آشناترند. در صورتی که برخی بازیگر مجریان به مدد شهرت و محبوبیت خود مخاطب را جذب می‌کنند که به رغم بالا بردن هزینه تولید، اسپانسر را راضی نگه می‌دارند و احتمال دارد باعث افت کیفیت برنامه شوند. چرا که برنامه‌سازان با حضور هنرمندان به محتوا کمتر بها می‌دهند.   از سوی دیگر هنر آنان بازی کردن است و این نوع از اجرا با جنس اجرای مجریان کاربلد متفاوت است و از دید مخاطب نیز کمتر باورپذیر می‌شود. متأسفانه این فضا فارغ از نقد باید اعتراض کرد چون باعث خانه‌نشین شدن بسیاری از کاربلدهای تلویزیون و پای پول‌های آنچنانی و اسپانسرهای خاصّ را به تلویزیون باز کرد.

فارغ از همه این نقدها تلویزیون باید به سمت ضابطه‌مند کردن حضور مهمانان تلویزیونی و پول‌های سرسام‌آوری که سلبریتی‌ها برای حضور در یک برنامه تلویزیونی مطالبه می‌کنند. و یا درباره تهیه‌کنندگی و برنامه‌سازی در تلویزیون هم باید یک نظام‌مندی انجام شود تا هر نوع تهیه‌کننده‌ای به صرفِ سفارش و آوردن اسپانسر، مجالی برای برنامه‌سازی پیدا نکند. همچنین نیازمند نظارت دقیق بر مسائلی است که برنامه‌سازان به آن می‌پردازند که خدایی ناکرده موضوعاتی ناملموس و نامأنوس با شرایط و فضای اجتماع روی آنتن نرود. زیرا بارها شاهد این حاشیه‌های برنامه‌های زنده بوده‌ایم و اما برنامه‌های ضبطی هم به این سمت رفته‌اند؛ اینجا تلویزیون باید تصمیم جدی برای ناظرین خود بگیرد و حتماً طی تذکرات جدی، بخش نظارت تلویزیون هوشیارتر از گذشته، اجازه ندهد هر نوع محتوایی از تلویزیون جمهوری اسلامی ایران پخش شود.

جالب است که برنامه‌سازانی همچون مریم جلالی که خود «تب تاب» را روی آنتن داشت و چند صباحی به خاطر مشکل بودجه‌ای و اسپانسری پخش نمی‌شود. او اعتقاد دارد چون برنامه‌سازان با حضور تکنولوژی، تعدد کانال‌ها و فضای مجازی خودشان را با این تغییر رویکردها وفق ندادند. چرا که هنوز با آن روش‌های قدیمی و سنتی برنامه‌سازی اتفاق می‌افتد انگار متوجه این تغییر رویه نشده‌اند. باید این تغییر کارکرد و رویکرد برنامه‌سازی خصوصاً در مناسبت‌ها اتفاق بیفتد. در واقع باید یک مدیریت فرهنگی خلاقانه حاکم شود و نه از روی ذوق صرف کاری انجام ندهیم. همان لحظه‌ای که ایده به نظر می‌رسد روی آنتن اجرایی نشود! زیرا ایده باید از ذهن بگذرد، کنکاش و تحقیق بر روی آن اندیشه صورت بگیرد و پس از خردورزی به مرحله اجرا درآید.

متأسفانه امروز در حوزه ساختار و تکنیک کاملاً مقلدیم و هیچ رویکرد خلاقانه‌ای نسبت به این مقوله نداریم. مثل مُدهای لباس، یک دوره‌ای برنامه‌های گفتگومحور، رئالیتی‌شو و استعدادیابی مُد می‌شود. در صورتیکه بایستی براساس چرایی‌هایمان به ساختار و اعتقاد در برنامه‌سازی برسیم. حتماً روانشناسی و جامعه‌شناسی را باید در برنامه‌سازی مدنظر قرار دهیم. نگاه خلاقانه اهمیت دارد؛ کار نوآورانه انجام شود که مردم نیازمند دید تازه هستند. این را هم باید مدنظر قرار دهیم که تماشاگر تلویزیون به دنبال تفاوت در برنامه‌سازی است. فکر می‌کنم رفتار رسانه‌ای ما دچار افراط و تفریط شده است و تعادل میان پژوهش، تحقیق و محتوا بایستی رعایت شود چرا که این گزاره قطعی نیست.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان