نقد و بررسی فیلم زندگی با چشمان بسته

درباره فیلم « زندگی با چشمان بسته » :

 کارگردان: رسول صدرعاملی
 تهیه‌کننده: محمدرضا تخت‌کشیان1
 مدیر فیلم‌برداری: فرج حیدری
  محصول: موسسه تولید فیلم آفتاب‌نگاران.
 بازیگران: ترانه علیدوستی، حامد بهداد، پولاد کیمیایی، فرهاد قائمیان، فرهاد آئیش، پریوش نظریه، الهام پاوه نژاد، اندیشه فولادوند، آناهیتا افشار، علی مردانی، گلاره شهبازیان، مهدی اسلام‌پور.
 داستان :
 پرستو ( ترانه علیدوستی ) دختری مذهبی است که تمام رفتارهایش هم بر پایه آموزه های دینی بنا شده. پدر و مادر پرستو ( فرهاد آئیش و پریوش نظریه ) نیز مانند وی افرادی مذهبی هستند که برای انجام عبادات دینی به مسجد می روند ، امر به معروف و نهی از منکر می کنند و... پرستو برادری هم به نام علی ( حامد بهداد )  دارد که مدتهاست او را ندیده و تنها از طریق رد و بدل کردن نامه با او در ارتباط است. تمام این مواردی که گفتم تا زمان اتمام تیتراژ فیلم پایدار است و پس از آن داستان به این شکل روایت 2می شود : پرستو دیگر فردی مذهبی نیست. او تا پاسی از شب در بیرون از خانه سیر می کند و با مشتریان خوش رنگ و لعاب اش که صاحب ماشین های لوکس هم هستند، رابطه دارد. در یک شب حال مادر پرستو بد می شود و او برای گرفتن داروی وی به خیابان می آید اما هیچ تاکسی ایی در خیابان پیدا نمی شود تا اینکه مردی با ماشین شخصی او را سوار می کند. مرد فکر می کند که پرستو دختری فراری است و به همین جهت سعی می کند تا با او سر صحبت را باز کند اما چند دقیقه بعد کار این دو به زد و خورد می کشد! در این گیر و دار برادر پرستو بعد از 6 سال نزد خانواده بر می گردد و متوجه می شود که آبروی خانواده اش به دلیل رفتارهای پرستو خدشه دار شده و مردم محله نیز قصد دارند این خانواده را به دلیل مشکلات اخلاقی دخترشان از آنجا طرد کنند ...

کارگردان :

 « زندگی با چشمان بسته » را رسول صدرعاملی کارگردانی کرده است. صدرعاملی کارگردانی است که با ساخت فیلمهایی درباره زندگی دختران جوان و مشکلات اجتماعی شان ، توانسته به جایگاه مناسبی در سینمای کشورمان دست پیدا کند. « من ترانه 15 سال دارم » تا به امروز موفق ترین فیلم او در مقام کارگردان بود که توانست افتخارات زیادی هم برای او به همراه بیاورد.  او همچنین سالها پیش فیلمنامه « می خواهم زنده بمانم » را نوشته بود که با کارگردانی ایرج قادری تبدیل به پرفروش ترین فیلم سال 1374 شده بود. در کارنامه صدرعاملی فیلمی با عنوان« شب » هم دیده می شود که هنوز بعد از گذشت چند سال از ساخته شدنش اش مجوز اکران نگرفته.

4

 

 حواشی :
 حواشی مربوط به اکران این فیلم در نوع خودش منحصر به فرد است. این فیلم بعد از مدتی بلاتکلیفی برای نمایش ، در نهایت تنها توانست مجوز اکران در  تهران را بدست آورد و شهرستان هیچ! ( البته در حال حاضر که این مقاله را می نویسم ظاهراً این مشکل برطرف شده ). این تصمیم عجیب و غریب  بدون شک در تاریخ سینمای جهان نمونه دومی پیدا نخواهد کرد. مشکل دیگر این فیلم جمع آوری پوسترهایش از سطح شهر بود که واکنش های مختلفی را به دنبال داشت. ظاهراً آنطور که صدرعاملی اعلام کرده بود ، دلیل جمع آوری پوستر این فیلم تصویر ترانه علیدوستی بود که با دستانی باز بر روی این پوستر قرار داشت!.
 

درباره فیلم « زندگی با چشمان بسته » :

 « زندگی با چشمان بسته » در ادامه فیلمهای « دختری با کفشهای کتانی » ، « من ترانه 15 سال دارم » و « دیشب باباتو دیدم آیدا » ساخته شده. یعنی داستان دختر جوانی که مشکلات خانوادگی و اجتماعی دارد.
 از چهره مردمی که به تماشای این فیلم آمده اند مشخص است که به دنبال یک فیلم خیلی خاص هستند!
 اولین مشکل بزرگ « زندگی با چشمان بسته » اغراق در رفتار شخصیت های داستان است. اصلی ترین شخصیت اغراق شده فیلم پدر پرستو است. او مدام به مسجد می رود و هرکس را که لازم باشد نصیحت می کند اما حتی یک لحظه با دخترش درباره مشکلاتش صحبت نمی کند!
 این پدر در یک صحنه عجیب چند لحظه ایی به یک چاقو خیره می شود و خود را آماده می کند تا با این چاقو به سراغ دخترش برود تا او را قمه قمه ک6ند! فکرش را بکنید که بدون دلیل بخواهید دختر خودتان را تکه پاره کنید.
 فیلم یک صحنه ی اسلشری هم دارد و آن زد و خورد پرستو با یک راننده است که در نوع خودش خیلی جالب است. در این صحنه سَرِ پرستو به داشبورد کوبیده می شود و پرستو هم یک لگد نثار راننده می کند که صورت اش را خونی می کند!
 فیلم یک مشکل قدیمی ( که تقریباً در تمام فیلمهای ایرانی یافت می شود ) هم دارد و آن اینکه شخصیت ها به جای فکر کردن به راه حل مشکلاتشان، مدام بر سر و صورت خودشان می کوبند تا شاید مشکلشان حل شود!
 شخصیت پرستو در فیلم هیچ پرداخت درست و حسابی ندارد و تماشاگر باید حدس بزند که چه به روز وی آمده که به این روز افتاده. اینکه یک دختر مذهبی که اتفاقاً خانواده اش هم مذهبی بوده ، یکدفعه دچار تحولات بنیادی در اعتقاداتش شود، نکته ایی است که فقط در یک فیلم ایرانی یافت می شود
 وضعیت شخصیت علی بدتر از پرستو است. علی گذشته نامعلومی دارد؛ معلوم نیست به چه دلیل به دریا رفته ؟ اصلا آنجا چه کار می کند؟ و اینکه چرا بازگشته است.
 صدرعاملی در « زندگی با چشمان بسته »  تنها توانسته داستان فیلمش را کم و بیش تعریف کند اما در شخصیت پردازی نتوانسته کاری از پیش ببرد. در کل می توان گفت که شخصیت های فیلم « زندگی با چشمان بسته » تنها یک مدل تک بعدی از آدمهایی هستند که با پیچیدگی چند برابر در جامعه امروز ایران وجود دارند.
 فیلم یک مشکل عجیب هم دارد و آن استفاده از آب به عنوان نماد در تمام صحنه های فیلم است. اینکه در یک فیلم نماد وجود داشته باشد اتفاق خوبی است اما اینکه در این کار افراط شود می تواند منجر به بیزاری تماشاگر از هرچی نماد در فیلم است شود!. « زندگی با چشمان بسته » به شکل آزار دهنده صدای دریا را در پس زمینه7 دارد که برای تماشاگر دلیل وجود آن مشخص نیست. اینکه صدرعاملی قصد داشته با این کار نمادسازی کند درست اما آیا لازم نبود به تماشاگر هم دلیل این آب بازی ها توضیح داده شود!؟ جدای از صدای دریا ، تماشاگر در « زندگی با چشمان بسته » شاهد خیره شده شخصیت ها به آب ، باز و بسته کردن فلکه ی آب ( به همراه نگاه پر رمز و راز به آن ! ) ، کوچه و خیابان های خیس، اعتراف گیری به وسیله آب و در کل هرچیزی که آبی باشد خواهد بود.
 در فیلم سکانسی وجود دارد که علی به اتاق پرستو می رود و در کشوی او سکه و سند و مقداری پول نقد می یابد و پس از آن ناگهان قاطی کرده و باور می کند که خواهرش مشکل اخلاقی دارد! ظاهراً فیلم قصد داشته با این صحنه ها تماشاگر را به اشتباه بیندازد که شخصیت پرستو مشکل دار است اما همه چیزی که تماشگر بعد از این سکانس متوجه می شود که این است که ذهن جناب سازنده مشکل داشته است!
 این یکی از دیالوگ های فیلم است " تو یه راز داری که من چند ساله نگهش داشتم و هرشب کابوسش رو می بینم" !
 نحوه باز شدن گره های داستان یکی دیگر از مشکلات فیلم « زندگی با چشمان بسته » است. در این فیلم امید ( پولاد کیمیایی )  چنان دم از داشتن راز می زند که تماشاگر فکر می کند این راز قرار است در یک لحظه حساس فاش شود اما این راز در یک سکانس خیلی ساده در کنار حوض و به شکلی کاملا ناشیانه برملا می شود. البته رازی هم که گفته می شود چندان مهم نیست!
 « زندگی با چشمان بسته » دچار ممیزی های فراوانی شده که این موضوع سبب شده تا فیلم مدام قطع و وصل شود. به عنوان مثال سکانس جمع کردن امضاء از مردم به منظور اخراج خانواده پرستو از محله بی آنکه سرانجام واضحی داشته باشد، به حال خود رها می شود.
 در زندگی با چشمان بسته » صحنه های کش دار زیاد است. یکی از این صحنه به این شکل رخ می دهد که مادر پرستو در حال نظاره کردن مردم محله است که در حال جمع کردن استشهاد برای محکوم کردن دخترش هستند. این صحنه در حالی رخ می دهد که هیچ سرانجام واضحی ندارد و تنها مدت زمان فیلم را افزایش می دهد. دیگر صحنه کش دار فیلم مربوط به پدر پرستو است که چند لحظه به یک چاقو خیره می شود بدون آنکه اتفاقی بیفتد! از این دست صحنه های خسته کننده در « زندگی با چشمان بسته » کم نیست.
 این فیلم همچنین چند سکانس کاملا بی ربط به سوژه اش دارد که از جمله آن می توان به ملاقات مجدد پرستو با یک پسر که در ابتدای فیلم به او شمار8ه داده بود اشاره کرد. فلاشبکی که در این لحظه زده می شود کاملاً غیرضروری است و هیچ کمکی به درک تماشاگر از شرایط موجود ندارد.

ترانه علیدوستی بهترین بازیگر فیلم است. ترانه یکی از بازیگران خوب ایرانی است که حداقل تا به امروز کلاس بالای بازیگری اش را حفظ کرده و در یک مسیر سالم قدم برداشته است. حضور او در « زندگی با چشمان بسته » غنیمتی است.

 بازی حامد بهداد در نقش علی هیچ تفاوتی با فیلمهای گذشته بهداد ندارد. ظاهراً خودِ بهداد هم متوجه شده که با این نوع متد بازیگری اش ( طبق گفته خودش " الگوبرداری از مارلون براندو " ) در هر شرایطی که باشد، مردم او را قبول خواهند کرد!
 بازی پولاد کیمیایی در « زندگی با چشمان بسته » نزدیک به فاجعه است. کافی است نگاهی به نحوه فریاد زدن او در صحنه ایی که در میان برگهای پاییزی است نگاهی بیندازید تا عمق فاجعه را درک کنید.
 در عجبم که چرا نمایش این فیلم را در شهرستان ممنوع کرده اند! آیا مسئولین فکر می کنند مردم شهرستان با دیدن پرستو که از انسان مذهبی به غیر مذهبی تغییر کاربری می دهد، رفتاری مشابه را پیش می گیرند!؟

ارزش دیدن دارد؟

شاید برای دیدن می تواند گزینه خوبی باشد. فیلم چند سکانس جالب مثل زد و خورد داخل ماشین دارد که حداقل در سینمای ایران تازگی دارد و ف13یلمبرداری فرج حیدری ( به خصوص در سکانس پارک ) هم قابل تحسین است. اما در نهایت باید بگویم « زندگی با چشمان بسته » فیلمی معمولی با حفره های اساسی در فیلمنامه اش است که نمی تواند مخاطب خاص اش را راضی نگه دارد. شاید سالها بعد تنها این فیلم را بخاطر جمع آوری تبلیغات شهری اش بخاطر بیاورند!

 

منتقد : میثم کریمی

 کپی برداری از مطالب سایت تنها با ذکر دقیق لینک سایت MovieMag.IR و نویسنده مطلب مجاز است.
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان