- خواستم بروم تو کار سکه و دلار مافیای جمشید بسم ا... با بالا بردن 48 ساعته یک میلیونی سکه؛ سکه یک پولم کرد!
- خواستم تاجر شوم، مافیای انحصاری واردات و صادرات کالا؛ جلو وعقب و مبادی ورودی و خروجیام را یکی کرد.
- خواستم سایت بزرگ خرید و فروش اینترنتی بالا بیاورم؛ مافیای «دیجی فروشگاه» کرکرهام را پایین کشید تا حسابی بالا بیاورم!
- خواستم کارخانه تولید خودرو؛ وسائل خانگی و... راه اندازی کنم؛ مافیای وارد کنندگانشان من را حبس خانگی کردند!
- خواستم خبرگزاری و شبکه تلویریونی علم کنم؛ مافیای رسانهای برای جلوگیری از تشویش اذهان عمومی قیافهام را شطرنجی کرد!
- خواستم تاکسی تلفنی اینترنتی راه بیندازم؛ مافیای حمل و نقل، با تاکسی دربست آمد و گفت: به کجا داریم می رویم؟ پیاده شو باهم برویم!
- خواستم باشگاه فوتبال تاسیس کنم؛ مافیای نقل و انتقالات ورزشی -آنهم بدون عکسی با شورت ورزشی- من را ترانسفر کرد بغل دست علی دایی و فردوسی پور!
- خواستم مثل زاکربرگ شبکه اجتماعی پر قدرت ایجاد کنم؛ مافیای اینترنت ملی آمد و گفت: فضولی در کار دیگران خوب نیست؛ ما خودمان حواسمان به همه چیز هست!
- خواستم فروشگاه؛ هتل و رستوارنهای زنجیرهای راه بیندازم؛ مافیای مربوطه با شعار پیشگیری از رفاه طلبی و غرب زدگی آمد و غل و زنجیرم کرد!
- خواستم دانشگاه ؛مدرسه غیرانتفاعی و مهدکودک راه بیندازم؛ مافیای آموزش و پرورش و کنکور مرا یکضرب رفوزه کرد!
- خواستم بروم در کار پزشکی و دارو سرکار خانم مافیایی با نوچههای ناصرخسروییاش نسخهام را پیچید!
- خواستم ادیب و هنرمند شوم مافیای نظارت، برای جلوگیری از سیاه نمایی ممنوع التصویر وقلمم کرد!
- خواستم دانشمند شوم مافیای پژوهش و دانش مرا دچار فرار مغزها کرد!
- خواستم کاسه چکنم چکنم بدست گیرم و بنابه پیشنهاداتی برای رسیدن به رفاه، جمع کنم و بروم؛ مافیای سیاست گذاشت در کاسهام و مرا متهم به وطن فروشی کرد!
- خواستم شاخ فضای مجازی شوم مافیای شاخ و شمشادش آمد و برایم شاخ شد!
- خواستم دستفروشی کنم مافیای فروش سرقفلی پیاده رو آمد و پیادهام کرد!
- خواستم دلالی کنم سلطان خاص مافیایش آمد وعاقبتم را مانند عاقبت خرم سلطان کرد!
- خواستم وام اشتغال آفرینی؛ ازدواج؛ مسکن؛ بازسازی بگیرم؛ مافیای اختلاس با پرداخت بیشتر از 10 میلیون با کلی چک و سفنه و ضامن موافقت نکرد!
- خواستم بروم تو کار تلفن همراه؛ مافیای سل تا دم در خروجی همراهیام کرد!
- خواستم آشغالگردی کنم؛ مافیای آشغالهای دوست داشتنی مرا بازیافت کرد!
- خواستم خر بیاورم و باقالی بار کنم و بفروشم؛ مافیای باقلاقاتق پیام داد: باقالیت به چند من؟
- خواستم آب حوضی بشوم مافیای سد سازی و خشک سازی رودها بر زاد و بومم آب بست!
- خواستم بروم شست و شور کنم مافیای پولشویی من را شست و گذاشت کنار!
خلاصه؛ در حالی که نمیدانستم چه خاکی بر سر بریزم مافیای فروش خاک آمد و گفت: خاک بر آن سر کچلت که نمیدانی خاک وطن چه قیمتی دارد و حیف بر آن سر؟
امان از اینهمه شفافیت مالی ....
- تازه فهمیدم چرا اف آی تی اف تصویب نمیشود!