برنامه‌ای با درونمایه امید

رسانه باید زبان حال مردمش باشد بی ‌هیچ هیاهویی از برای دیده شدن‌های یک دقیقه‌ای در فضای بی سروسامان مجازی. رسانه باید به روز باشد مهمان هر ماه و سالش با دلیل و بهانه‌ای که به شرایط روز مربوط است، وقت آنتن و مخاطب را بگیرد و از اتفاق‌هایی سخن بگوید که حتی اگر مضمونی تکراری دارند در شرایط امروز و الان معنی دیگری داشته باشد.

برنامه‌ای با درونمایه امید

رسانه باید از ادا خالی باشد، نخواهد به زور بامزه، باشکوه یا معنوی باشد. عمیق بودن اگر از پی اندیشه‌ای، حرفی یا دردی به استخوان رسیده نباشد جز تکرار مکررات نخواهد بود.

امسال ماه رمضان پر از تکرار برنامه‌های همیشگی بود. شبکه یک با همان حرف‌ها و آدم‌های همیشگی، شبکه سه سردرگم و تقلیدی و بی‌عمق، شبکه چهار تجربه‌های مکرر از پی مرگ زنده شدن بدون پرداخت درست در تقدیس زندگی اما در این میان، یک اتفاق خوب بی هیاهو در شبکه دو جریان داشت.

برنامه «مکث» مهمان تازه واردی بود که اگرچه سازندگانش سال‌های پیش با همین فرم «هزارداستان» را در شبکه نسیم به روی آنتن برده بودند و نگاه متفاوت‌شان به قصه‌های اجتماعی چه در انتخاب، چه در ارائه و چه در اجرا از نگاهی جامعه شناختی به اوضاع احوال پیرامون‌مان خبر می‌داد، اما این بار حتی در اجرا و انتخاب هر موضوع اجتماعی که در دل کرونا دیده می‌شد، به فرم تازه‌تری رسیده بود و این برگ برنده‌ تلویزیون در این ایام بود.

«مکث» هیاهوی تبلیغاتی نداشت. از عطسه‌ فلان بازیگر و طعنه‌ فلان مجری به اوضاع مملکت، از خبر ازدواج و طلاق سلبریتی‌ها و رپ خواندن مجری و ادا اطوارهای معمول رسانه‌ای نشانی نداشت ولی یک دریا حرف داشت.

این تیم دیگر خوب می‌دانست چه باید کند. می‌دانست برای بیان قصه‌ ادیبانه‌اش باید از رسول نجفیان بهره بگیرد، برای به تصویر کشیدن حادثه‌ای غافلگیرانه از صبر و طمانینه‌ مسعود کرامتی کمک بخواهد، برای نشان دادن قصه‌ای عمیق از قتل عمد تا ساخته شدن درزندان، به مکث‌های پیام دهکردی پناه ببرد، از زخم‌های جنگ با زبان کورش سلیمانی حرف بزند، زندگی را با گیتی خامنه تعریف کند، داستان‌سرایی را از لاله صبوری بخواهد و با فرناز رهنما و مریم سعادت به تحسین تلاش خانواده‌هایی بنشیند که در اوج سختی نا امید نشدند.

حال خوب درونمایه برنامه «مکث» بود که در سی شب اکثر قصه‌های اجتماعی را با دلیلی محکم درون ظرفش جا داده بود. هر قشر و طبقه‌ای، هر مردم و اندیشه‌ای می‌توانست خودش را در آیینه‌ «مکث» تماشا کند. از رنج زندانی‌ها در قرنطینه‌ سالیان، از درد کارگر معدن با آن ماسک و کلاه در عمق دو کیلومتری زمین، از تنهایی جانباز اعصاب و روان و خانواده‌های‌شان در قرنطینه بعد از جنگ، از سختی نابینا بودن، بودک اتیسم داشتن، بیمار پروانه‌ای بودن در دوران کرونا، از سختی کار کادر درمان در شرایط کرونا زده‌ تلخ تا راننده و غسال بهشت‌زهرا که داستان عاشقانه‌شان به سختی کارشان غالب بود. نگاهی که به فلسفه‌ رنج، دشواری و اندوه ، رنگ زندگی می‌زد و از تلخی‌ها به استواری و مفهوم زندگی می‌رسید.

57245

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان