نحوه کمک و همکارى برادران مؤ من

مرحوم صدوق رساله اى دارد که نام آن ((مصادقة الاخوان )) است ، در آن جا روایات بسیار ارزشمندى را جمع آورى فرموده و به عنوان تحفه اى به مؤ منان هدیه کرده است

نحوه کمک و همکارى برادران مؤ من

مرحوم صدوق رساله اى دارد که نام آن ((مصادقة الاخوان )) است ، در آن جا روایات بسیار ارزشمندى را جمع آورى فرموده و به عنوان تحفه اى به مؤ منان هدیه کرده است . روایاتى که در این نوشته وجود دارد، تحت ابواب مختلف گردآورى شده است . بعضى از آنها را که با فرمایش هاى امام سجاد علیه السلام تناسب بیشترى دارد بیان مى کنیم .
مرحوم صدوق در آن رساله ، بابى گشوده است به نام باب مواساة الاخوان بعضهم لبعض ؛ یعنى بحث در کمک و همکارى برادران با یکدیگر که چگونه و در چه موضوعات و مصادیقى باید یکدیگر را یارى کنند و یارى کردن چه معناو مفهومى دارد؟ در این رساله على بن عقبه روایتى را نقل مى کند که امام محمَّد باقر علیه السلام فرمودند:
یا اءبااسماعیل ! اءراءیت فیما قبلکم اذا کان الرجل لیس له رادء و عند بعض اخوانه فضل رداء یطرح علیه حتى یصیب رداء، قال : قلت لا؛ قال : فاذا کان لیس عنده ازار یوصل الیه بعض اخوانه بفضل ازار حتى یصیب ازارا؟ قلت : لا؛ فضرب بیده على فخذه ، ثم قال : ما هؤ لاء باخوه (640).
((اگر در بین شما، مرد بى لباسى باشد و عبایى به دوش نداشته باشد و بعضى از برادران دیگر او لباس اضافى داشته باشند، آیا چنین هست که او لباس اضافى خود را به دیگرى بدهد؟ راوى عرض مى کند: خیر، حضرت سوال خود را تکرار مى کنند. باز راوى جواب منفى میدهد. راوى مى گوید: در این جا امام باقر علیه السلام با دست مبارکشان به روى پایشان کوبیدند و بعد فرمودند: اینها برادر نیستند)).
کسى که حاجت برادر مؤ منش را در لباس بیرونى منزل نه لباس درونى ، ردا لباسى است که معمولا مردان سرزمین عرب براى بیرون آمدن از منزل استفاده مى کنند برآورده نکند، برادر نیست . در روایت دیگرى از امام صادق علیه السلام چنین آمده است :
اختبر شیعتنا فى خصلتین ، فان کانتا فیهم و الا فاءعزب ثم اءعزب ؛ قلت : ما هما؟ قال : المحافظةُ على الصلوات فى مواقیتهنَّ، والمواساةُ للاخوان و ان کان الشى ء قلیلا(641).
((شیعیان ما را با این دو خصلت بیازمائید؛ اگر این دو خصلت در آنها بود با آنها معاشرت کنید وگرنه از آنها دورى کنید. راوى مى گوید: آن دو خصلت چیست ؟ حضرت مى فرمایند: اول این که در اول وقت نمازش را به جاى مى آورد. دیگر این که نسبت به برادران مؤ من خود، اهل یارى و کمک باشد، اگرچه بسیارناچیز باشد)).
بنابراین ، یکى از معیارهاى برادرى ، مواسات و در قدم اول ، گذشتن از مال و برآورده کردن نیاز مالى برادر مؤ من است . مرحوم صدوق براى تاءکید و تایید مطلب ، روایت دیگرى را به این مضمون نقل مى کند:
اءبطَاء على رسول اللَّه صلَّى اللَّه علیه و آله و سلم رجل فقال : ما اءبطاء بک ؟ فقال : اءما کان لک جار له ثوبان ، فیعیرک اءحدهما، فقال بلى یا رسول اللَّه ، فقال ما هذا لک باءخ (642).
((قرار بود کسى حضور رسول اللَّه صلَّى اللَّه علیه و آله و سلم شرفیاب شود. قدرى تاخیر کرد و در وقت مقرر و معین به حضور حضرت نرسید. وقتى آمد، حضرت فرمودند: چرا دیر آمدى ؟ گفت : یا رسول اللَّه ! لباس نداشتم . حضرت فرمودند: همسایه اى نداشتى که دو لباس داشته باشد و یکى را به تو عاریه دهد؟ گفت : جرا یا رسول اللَّه صلَّى اللَّه علیه و آله و سلم چنین همسایه اى دارم . حضرت فرمودند: چنین کسى برادر تو نیست )).
حقوق برادر مسلمان
پس بناب 0ر آنچه ذکر شد، اولین شرط برادرى این است که اهل مواسات باشد و نسبت به برادر مؤ منش ، اهل گذشت . در این باره روایت دیگرى نیز ذکر شده که قدرى طولانى است ، اما مى تواند مقصود و مراد از نصرت و یارى برادر نسبت به برادر را تبیین کند. یکى از اصحاب امام صادق علیه السلام سوال کرد که :
ما حقُّ المسلم على المسلم ؟ قال : له سبع حقوق واجبات ، ما منها حقّ الا هو واجب علیه حقا، ان ضیع منها شیئا خرج من ولاء اللَّه و طاعته و لم یکن لله فیه نصیب ، قلت له : جعلت فداک و ما هى ؟ قال : یا معلّى ! انّى علیک شفیق اءخاف اءن تضیع و لا تحفظ و تعلم و لا تعمل ، قلت له : لا قوّة الا باللَّه (643).
((حقّ برادر مسلمان نسبت به مسلمان دیگر چیست ؟ حضرت فرمودند: هفت حقّ واجب بر عهده او است که هر یک از آنها به تنهایى ، واجب است و اگر یکى از این حقوق را تضییع کند و نسبت به اداى آن اقدام نکند، از ولایت و اطاعت خدا خارج مى شود و بهره هایى که خداوند براى او ذخیره کرده ، از بین مى رود. عرض کردم : فدایت بشوم ! این حقوقى که مى فرمایید، چیست ؟ حضرت فرمودند: من به تو علاقه مندم ، مى ترسم این حقوق را بدانى و در اثر عمل نکردن ، آنها را ضایع کنى و بر این حقوق تحفظ نداشته باشى ، گفتم : لا قوّةَ الا باللَّه )).
منظور حضرت این بوده است که بهتر آن است که این حقوق را ندانى ؛ چون جرم انسان جاهل کمتر است و شاید عقابى نداشته باشد. راوى به اصرار خدمت امام علیه السلام عرض مى کند: شما آنها را بفرمایید، توکُّل به خدا، انشاء اللَّه سعى مى کنم انجام بدهم ؛ بعد امام علیه السلام این حقوق را بیان مى فرمایند:
اءیسر حقّ منها اءن تحبُّ له ما تُحبّ لنفسک و تکره له ما تَکره لنفسک . والحقّ الثَّانى ، تَجتِنِب سَخَطه و تتَّبع رِضاه و تُطیع اءَمره ، و الحقّ الثالث ، اءن تُعینه بِنَفسک و مَالک و لِسانک و یَدیک و رجلک . والحقّ الرابع ، اءن تکون عَینه و دَلیله و مِرآته و قَمیصه . و الحقّ الخامس ، لا تَشبع و یَجوع ، و لا تَروى و یَظمَاءُ، و لا تَلبس و یُعرى ، و الحقّ السَّادس ، اءَن تکون لک امراة و لیس لاءَخیک امراءة ، و یکون لک خادم و لیس لاءخیک خادم و اءن تبعث خادمک فیَغسل ثِیابه و یَصنع طَعامه و یَمهد فِرَاشه . و الحقّ السابع ، اءن تَبُرَّ قَسَمَهُ و تجیب دعوته ، و تعود مریضه و تشهد جنازته ، و اذا علمت ان له حاجة فبادره الى قضائها، لا تلجئه الى اءن یساءَلَکَها، و لکن بادرهُ مبادرَة ، فاذا فَعَلت ذلک وَصلَت وِلایَتِکَ بِوِلایَتِهِ(644).
اولین و کمترین حقى که مؤ من به برادر مؤ منش دارد، این است که آنچه را براى خود دوست دارد، براى او نیز دوست داشته باشد و هر چه را براى خود نمى پسندد، براى برادرش هم نپسندد.
حقّ دوم این است که به هنگام خشم عصبانیت از او پرهیز کند؛ یعنى او را بیشتر عصبانى نکند و خشنودى او را بخواهد و همواره کارى کند که او عصبانى نشود. همیشه سعى کند او را خوشحال کند و خواهش او را اجابت کند.
حقّ سوم این که او را با هر چه که مى تواند، با دست و پا، با زبان ، با مال و حتى با جان یارى کند.
حقّ چهارم این که چشم او باشد؛ یعنى اگر از او خطایى سرزد که از آن غافل است ، او را متنبه کند. این نکته اى است که در کلام امام سجاد علیه السلام به عنوان حقّ چهارم ذکر فرمودند: و تادیة النّصیحة الیه در نصیحت و ارشاد و هدایت او کوتاهى نکند. دیگر این که راهنما و آینه او باشد؛ یعنى عیوبش را به او بنمایاند؛ نه این که زشتى هاى وى را به او نشان دهد تا او را آزار دهد؛ بلکه همان طور که آیینه ، سیاهى چهره یا خاک و غبار سر و صورت و سایر عیوب را به انسان نشان مى دهد، طورى عیوب برادر مؤ من خود را به او بگوید که وى در مقام اصلاح و رفع عیوب خود باشد. دیگر آن که لباس او باشد. لباس ، نگهبان و محافظ انسان است و در قرآن که از تقوا تعبیر به لباس شده است (645)، به معناى محافظ و نگهبان است .
حقّ پنجم ، این که او سیر نباشد و برادرش گرسنه . او سسیراب نباشد و برادر مؤ منش تشنه کام و او داراى لباس و پوشش ‍ مناسب نباشد، در حالى که برادر مؤ منش بدون لباس است . در روایتى آمده است : از ما نیست کسى که خود سیر باشد و برادرش گرسنه . خودش داراى لباس باشد و برادر مؤ منش برهنه .
حقّ ششم که از نکته هاى ظریف حقوق برادر دینى است این که خود، صاحب عایله و همسر باشد و برادر مؤ منش ‍ قادر به تشکیل زندگى نباشد.
همان طور که تلاش کرده براى خود، همسر اختیار کند، براى برادر مؤ منش هم همین تلاش را بنماید.
دیگر این که مبادا مسلمانى خادم داشته باشد، حال آن که برادر دینى اش خدمتکار ندارد. وقتى او خادم ندارد، یا باید برایش خدمت گزارى بیابد یا این که خادم خود را بفرستد براى یارى دادن به او ماءمور کند.
حقّ هفتم این است که اگر در امرى اجبارا قسم یاد مى کند، قسم برادرش را بپذیرد و در مقابل اصرار او، سماجت انکار نداشته باشد. اگر او را دعوت مى کند، دعوتش را اجابت کند و درخواست او را بپذیرد. اگر مریض شد، او را عیادت کند و اگر از دنیا رفت ، در تشییع جنازه او شرکت و همراهى کند. وقتى مى داند که برادرش گرفتارى و احتیاجى دارد، آنقدر صبر نکند که او مجبور شود کمک بخواهد؛ قبل از این که او اظهار نیاز و استمداد کند، به یارى او بشتابد. سپس ‍ حضرت فرمودند: اگر چنین کردى ، دوستى و ولایتت را به دوستى و ولایت او پیوند داده اى و اگر چنین نکردى ، اخوت معنا ندارد.
چنان که ملاحظه مى شود این حقوق ، تکالیف بسیار سنگین و دشوارى است ؛ اگرچه انصافا همه این خصایص ، صفاتى است که با طبع و عاطفه انسانى مطابق است ؛ یعنى هر انسانى که داراى عواطف خالص ، پاکیزه و بى شائبه و به دور از مظاهر دنیوى باشد، نسبت به برارد صلبى و نسبى و حتى نسبت به دیگر انسان ها چنین احساسى را خوهد داشت ؛ ولى انسان به واسطه این گرفتارى هاى دنیوى از اداى این حقوق غفلت مى کند و گاه گریزان است . حتى افرادى هستند که اگر ببینند برادرشان گرفتار شده ، استمداد مى کند، دست او را نمى گیرند. به همین دلیل وقتى راوى از امام صادق علیه السلام درباره این حقوق هفتگانه سوال مى کند، امام علیه السلام مى فرمایند: چون تو را دوست دارم و مى ترسم که این مطالب را بدانى و عمل نکنى ، به تو نمى گویم ، اما چون او اصرار مى کند، امام این حقوق را بیان مى کند.
توجه به دو نکته ضرورى است : اول این که امام علیه السلام این مطالب را به عنوان مثال تشریع بیان نکرده اند، بلکه نکاتى که در فرمایش امام علیه السلام و در روایات اخلاقى ذکر شده ، همان امورى است که صرف نظر از دین و شریعت ، انسان مى تواند با فطرت پاک و غیرآلوده آنها را درک کند. نکته دیگر این که امام صادق علیه السلام در روایتى که ابن ابى عمیر نقل مى کند، مى فرمایند:
ما اءقبح بالرجل اءن یَعرفَ اءخوه حقَّه و لا یعرف حقّ اءَخیه (646).
((چه بد است که برادر مؤ منى همه این موازین را بشناسد و در حقّ فرد دیگرى رعایت کند، اما او - آنقدر از اوصاف و عواطف انسانى دور باشد که به هیچ یک از این امور توجه نکند و - در مقام جبران آن برنیاید)).
شاید بتوانیم بگوییم کلام امام سجاد علیه السلام که فرمودند:لا تدع نصرته على نفسه ، و معونته على عدوه ، و... تاءدیه النصیحه الیه با ذکر کلمات امام صادق علیه السلام تبیین شد.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان