یادی از مترجم بینوایان ویکتور هوگو؛ زنده‌یاد محمد مجلسی

درگذشت مترجم پیشکسوت، آقای محمد مجلسی، ترجمه‌کننده‌ی یکی از خواندنی‌ترین برگردان‌های فارسی بینوایان، منی را که شیفته ویکتور هوگو و آثارش هستم، به سال‌هایی برد که تازه به فرانسه آمده بودم.

یادی از مترجم بینوایان ویکتور هوگو؛ زنده‌یاد محمد مجلسی

از فرانسه تنها چند چیز در خاطر داشتم که یکی از آنها ویکتور هوگو بود و رمان بینوایان. رمانی که در ایران نیز برگردان مرحوم حسینقلی مستعان و بعدها عنایت‌الله شکیباپور را خوانده بودم و در سال‌های اولیه دهه هشتاد خورشیدی هم از طریق دوستی که ‌آگاه و ‌آشنا به علاقه‌ شدیدم به ویکتور هوگو بود، برگردان فارسی آقای مجلسی از بینوایان در 4 جلد نسبتا قطور به دستم رسید و طبیعی بود که با شوق به آن نگاهی انداختم. اثری که سال 1380 از سوی نشر دنیای نو به بازار کتاب عرضه شد. هفته گذشته که خبر درگذشت آقای مجلسی را خواندم بی‌سبب ندیدم که یادی از تلاش آن زنده‌یاد کنم که لحظاتی از عمر مرا با ترجمه کتاب و نویسنده مورد علاقه‌ام خوش کرد.

کتاب جدای از آنکه در هیاتی نسبتا شکیل منتشر شده بود، از ترجمه روان و خواندنی برخوردار و در کنار آن مقدمه‌ای مفصل از مترجم بر کتاب اضافه شده‌ بود تا نشان دهد که تنها ترجمه کتاب برای او اهمیت ندارد و شناساندن ویکتور هوگو و جایگاهش در عرصه فرهنگ و اجتماع فرانسه به مخاطب ایرانی، و نیز اهمیت رمان بینوایان برایش مهم است.
من رمان بینوایان را چندین بار به زبان فرانسه هم خواندم و شرح و تفسیرهایی را هم که برخی نویسندگان بر این کتاب دورانساز در تاریخ و فرهنگ فرانسه نوشته‌اند به کار مطالعه گرفتم. علاوه بر آن تقریبا فیلم‌ها و سریال‌هایی را هم که از این کتاب ساخته شده است دیده‌ام و هنوز هم البته چه من و چه مردم فرانسه، بینوایانی که ژان گابن در آن ایفای نقش کرده است، را بهتر از بقیه آثار می‌دانند.

نکته جالب توجه این که بخشی از فیلم بینوایان که ژان گابن در آن بازی می‌کرد، در همین شهر بوردو فیلمبرداری شده است و پله‌ای که کوزت از دانشگاه بیرون می‌آید و جلوی پله‌ها می‌نشیند بسیار نزدیک منزل من است و آن صحنه‌ای از فیلم که در آن مردم تظاهرات می‌کنند و وارد کوچه‌ای می‌شوند هم باز کمپانی‌ام در کنارشان قرار دارد که ناخودآگاه ارتباط عمیق‌تر میان  ما را برقرار می‌کند تا عملا و ناخودآگاه در جایی قرار بگیرم که یکی از کتاب‌های نامی و مورد علاقه‌ام از آن توصیف داده است. از طرف دیگر تالار اصلی تاتر بوردو که محل سخنرانی معروف ویکتور هوگو است نیز در نزدیکی ما قرار دارد.(عکس پیوست) این همان جایی است که به دلیل اشغال پاریس، برای مدت کوتاهی مجلس فرانسه در بوردو و در آمفی‌تاتر معروف آن برگزار شد و آنجا بود که ویکتور هوگو پیشنهاد دوستی میان آلمان و فرانسه را داد، و نمایندگان و دولت را خطاب کرد  اگر با یکدیگر دوستی نورزند، باید به انتظار جنگ‌های بزرگتری هم باشند. پیشنهادی که متاسفانه جدی گرفته نشد و دو جنگ جهانی خانمانسوز نیز این دو کشور و مردمانش را مقابل هم قرار داد تا از کشته پشته ساخته شود.

این نکات را از این جهت آورده‌ام تا به مخاطبان این نوشته بگویم تا چه اندازه پی‌گیر آثار ویکتور هوگو و به ویژه بینوایان هستم. رمانی که در آن و جدای از داستان گیرا و پرکشش، مفاهیم برجسته اخلاقی چون احسان،‌ نیکی، پشتکار، مودت و عشق و دوستی، شجاعت، کرم و ایثار، بخشش و بزرگواری از یک سو و ،‌ کینه وحقد و حسد،‌ انتقام و دشمنی، سماجت همراه با حماقت، دیکتاتوری و بی‌رحمی،‌فقر و فحشاء و… در دیگر سو به خوبی توصیف شده است.

باز گردیم به زنده‌یاد مجلسی که قطعا و جدای از ترجمه این رمان در ترجمه آثار دیگری هم ذوق و سلیقه به خرج‌ داده بودند. آقای مجلسی سعی کرد در نگارش دیباچه کتاب، از مقدمه مفصل ایوگوئن(Yves Gohin) که اکتبر 1995 بر رمان بینوایان نوشته بود و نیز زندگی ویکتور هوگو اثر آندره مورو، که سال 1956 به چاپ رسیده بود، بهره ببرد و با درک و دریافتی که خود از زندگی و زمانه ویکتور هوگو داشت، توانست تصویری نسبتا مفید و مختصر از هوگو را در اختیار مخاطبان فارسی زبان قرار دهد.
در کنار این مقدمه خواندنی اما کار مهم دیگری که آقای مجلسی انجام داد، توضیحات بسیار راهگشا در جای جای کتاب و به صورت پاورقی و حاشیه برای نکات تاریخی و فرهنگی مختلفی است که ویکتور هوگو به آنها اشاره کرده است.

این نکات در این دوره و زمانه شاید برای برخی از مخاطبان فرانسه‌زبان نسل امروز هم مبهم باشد و در اینجا نیز برخی ناشران در ارایه رمان ویکتور هوگو سعی می‌کنند درباره همین موضوعات اما با توضیحاتی کمتر، نکاتی را بیان کنند که مخاطب به درک بهتری از جغرافیای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی رمان و شخصیت‌های آن برسد.

برای مثال در ص 23 جلد اول وقتی یکی از شخصیت‌های داستان از 18 برومر یاد می‌کند، در پانوشت از طرف مترجم توضیح داده شده است که"روزی بود که ناپلئون پس از بازگشت از مصر،‌مجلس را به سَن کلو منتقل، و فردای آن روز مجلس را به زور منحل کرد، و کشور فرانسه را در مسیر دیگری انداخت" تا فرصت هست اشاره‌ای کنم به کتاب 18 برومر کارل مارکس که درباره همین رخداد مهم نوشته شد.

اینها همه نکاتی است که نشان از دقت نظر و وسواس مترجم است برای ارائه ترجمه‌ای پاکیزه و خواندنی از کتاب.
زنده‌یاد مجلسی خوشبختانه عمری به کمال یافت؛ 90 سال سن که نشان از تجربه‌ای غنی و به بار نشسته و گذر از توفان حوادث ریز و درشت در هر زندگی است. ایشان البته در این عمر طولانی توانست بخشی مهم از زندگی خود را در مسیر ترجمه و برگردان آثار مهم ادبی جهان صرف کند تا ایرانیان را با برخی از بزرگان فرهنگ و هنر دنیا آشنا سازد و این گونه بذر فرهنگ و انسانیت را در موطنش گسترش دهد. چرا که به باور راقم این سطور کسی که یک رمان خوب را با ترجمه‌ای خوب بخواند این فرصت را دارد که با جهانی تازه آشنا شود و این گونه در تار و پود باورهای خود به دنیایی تازه‌تر گام نهد.

نکته نهایی اشاره به دو برگردان فارسی دیگری است که از رمان بینوایان و پس از ترجمه مرحوم مجلسی منتشر شد. اولی را انتشارات نگاه در سال‌های اولیه دهه نود منتشر کرد و دومی را انتشارات هرمس با برگردان فارسی محمدرضا پارسایار که از جمله مترجمان خوب زبان فرانسه به شمار می‌رود. همه این تلاش‌ها از قوت و استحکام و ماندگاری شاهکار ویکتور هوگو خبر می‌دهد و بیانگر آن است که هنوز او در ایران خواستاران بسیاری دارد و مترجمان هم سعی می‌کنند با برگردان‌های تازه، زبان روزمره فارسی را در ترجمه به کار گیرند.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان