فرادید؛ مادر میگفت به خاطر اعتیاد پدر میخواهد از او جدا شود. پدر میگفت که مادر به او توجه ندارد و زیاد پول خرج میکند. مادر میگفت که پدر اغلب فراموشکار بود که با اذیت و آزار فرقی نداشت. پدر میگفت احساس میکند که مادر به او عاطفهای ندارد و او را از خودش دور میکنم.
به گزارش فرادید، اینها جملاتی هستند که یک خواهر و برادر نوجوان در جلسات مشاوره به من گفتند. آنها غمگین بودند، نه فقط، چون خانواده هستهایشان برای همیشه تغییر میکرد و آیندهشان مبهمتر میشد، بلکه به این دلیل که والدینشان زیاد از حد مشکلات و مسائل را با آنها به اشتراک گذاشته بودند و بچهها را به جان هم انداخته بود.
بچهها پریشان و گیج بودند. آنها نمیدانستند با کدام طرف متحد شوند، اما در وهله اول اصلاً نمیخواستند کاری با اتحاد داشته باشند. آنها نمیخواستند خوانوادهشان را یک شکست تصور کنند، چیزی که بسیاری از فرزندان طلاق احساس میکنند.
آنها میخواستند اوقات خانوادگی در کنار هم به خوبی سپری شود. آنها میخواستند آن خاطرات خوب را نگه دارند و در آینده به جای احساس شرمساری و خجالت، احساس پیوند بیشتر داشته باشند. اگرچه فرزندان ممکن است همیشه این مسائل را ظاهر نکنند؛ اما طلاق میتواند برایشان آسیبزا باشد و بسیاری از قلمروهای زندگی شامل نمرات مدرسه، ارتباطات اجتماعی و حتی شرکایی که انتخاب میکنند و چگونگیِ رفتار با آنها را تحت تأثیر قرار دهد.
انجام این کار بسیار دشوار است، ایجاد فرهنگ خانوادگی مثبت بعد از طلاق بر عهده والدین است. آنها باید احساسات خودشان را حول مسئله جدایی، طلاق، فقدان و امید پردازش کنند و دراینبین ایجاد فرهنگ خانوادگی از آن مهمتر است. بدیهی است انجام تمام این وظایف در آنِ واحد بسیار سخت است.
طلاق به دلیل لطمه وارد شدن به احساسات، طردشدن، بیوفایی و خیانت، عصبانیت، پول و سایر مسائل حلنشده، یکی از سختترین فرایندهایی است که یک نفر ممکن است در طول زندگی آن را تحمل کند.
در جلساتی که با زوجها دارم، دردناک است که میبینم یکی از زوجین، از رابطه و ازدواج خود به نیکی یاد میکند و دیگری نگاهی کاملاً بیتفاوت و حتی اهانتآمیز دارد.
معمولاً در این جلسات، یکی از طرفین در جدایی تردید دارد، درحالیکه دیگری میخواهد همه چیز را خیلی زود تمام کند. اغلب برای والدین دشوار است که به طرفشان احساسات منفی نشان دهند، زیرا آنها میخواهند رفاه و منافع فرزندانشان حفظ شود.
ما به صورت ذاتی میدانیم که نباید فرزندانمان را در معرض مشکلات مرتبط با ازدواج و طلاق قرار دهیم، اما وقتی وسط چنین ماجرایی هستیم اغلب فراموش میکنیم.
بعضی اوقات رفتارهای کینهتوزانه آشکار انجام میشود. مثل پدری که آخرین هزینه نگهداری از فرزندش که مبلغ 800دلار بود را به صورت پول خرد روی چمن حیاط منزل همسر سابقش ریخت. البته که همسر او تنها کسی نبود که از این رفتار آسیب دید. فرزند او شاهد چنین اقدامی بود و عمیقاً تحت تأثیر قرار گرفت.
تعاملات منفی بین والدینی که از هم جدا شدهاند اغلب بسیار ظریفتر و مکررتر از مثالی که گفتیم رخ میدهد. من با کودکانی کار کردهام که ارتباط بین پدرومادرشان را با پیغام بردن از آن به این مدیریت میکردند. بقیه کودکان در روزهای تعطیل و در جمعها به عنوان موانع احساسی ایفای نقش کردهاند. در افراطیترین شکل ممکن کودکان به عنوان موانع فیزیکی بین پدر و مادرشان قرار گرفتهاند تا جلوی بدتر شدنِ اوضاع را بگیرند.
صرفنظر از اینکه احساس شما نسبت به همسر سابقتان چیست یا آنها در واقعیت چقدر آدمهای فاسدی بودند، حقایقی هست که من در عمل مشاهده کردهام و هر دو والد باید آنها را تشخیص دهند:
فرزندان شما با هر دوی شما همانندسازی میکنند
ما اغلب درباره این صحبت میکنیم که یک بچه به لحاظ ویژگیهای متفاوت به مادرش رفته یا به پدرش. اما بهتر است این را هم به یاد داشته باشید که فرزندان شما، گاهی اوقات کاملاً ناخودآگاهانه، به تمام خصیصههای شما از مثبت تا منفی توجه میکنند.
بنابراین، وقتی میشنوند که مادر یا پدرشان با دیگری ناعادلانه یا زشت رفتار کرده است، با آن زشتی و بیعدالتی همانندسازی میکنند. میخواهم درباره این مسئله قدری بیشتر صحبت کنم، زیرا ممکن است باعث شود شما با همسرتان یا کسی که به زودی به همسر سابقتان تبدیل خواهد شد، ارتباط بهتری داشته باشید.
فرزندان شما با هر دوی شما همانندسازی میکنند. اگر آنها از یکی از والدین مورد اعتماد و دوستداشتنیشان بشنوند که والد دیگر میتواند خیلی وحشتناک باشد، نهتنها این موضوع را به عنوان بخشی از یک والد بلکه به عنوان بخشی از خودشان درونی میکنند.
بیشمار محرک وجود دارد که میتواند عزتنفس کودک شما را تنزل دهد. پس خیلی مراقب باشید که چگونه از همسر سابقتان در حضور فرزندانتان صحبت میکنید. این اولین مرحله برای طلاقی است که میتواند با ایجاد کمترین استرس برای کودکان رغم بخورد.
درباره چیزهایی صحبت کنید که تغییر نخواهند کرد
معمولاً والدین وقتی با فرزندان خود درباره طلاق صحبت میکنند، درباره آن جنبههایی صحبت میکنند که بعد از طلاق تغییر خواهند کرد. این جملات را از فرزندان طلاق بسیار میشنویم که:
«پدر و مادرم گفتند که ما در خانههای جدا زندگی خواهیم کرد.»
«شما نمیتوانید به اندازه گذشته با هم وقت بگذرانید.»
«باید از این به بعد بیشتر مراقب پولی که خرج میکنیم، باشیم.»
تمام این موضوعات، موضوعات مرتبط و مهمی هستند که باید دربارهشان صحبت کنید. اما من به این نتیجه رسیدهام که صحبت کردن درباره چیزهایی که در زندگی تغییر نمیکند، به همین اندازه مهم است و باعث میشود که سلامت و رفاه فرزندان در طول فرایند طلاق و بعد از آن حفظ شود.
بر این حقیقت تأکید که هر دوی شما بدون قیدوشرط فرزندان خود را دوست دارید و به این دوستداشتن ادامه خواهید داد. به آنها مرتب یادآوری کنید که آنها علت طلاق شما نیستند؛ این نگرانیایست که اغلب کودکان دارند، اما تعداد کمی با والدین خود در میان میگذارند.
به آنها اطمینان دهید که به قدر کافی خوب هستند و علت طلاق مربوط به چیزهایی است که بین دو بزرگسال اتفاق افتاده است. کودکان نیاز دارند تمام این موارد را با شفافیت از والدین خود بشنوند.
اجازه بدهید که طلاق برای فرزندانتان یک فرایند باشد. من والدینی را دیدهام که «گفتگوهای» طلاق را تبدیل به گفتگوهایی زشت و شرمآور میکنند. آنها میخواهند یکباره همه چیز را به بدترین شکل تمام کنند. آنها با فرزندانشان مینشینند، به آنها میگویند که جهان جدیدشان قرار است چه شکلی ق باشد و تا سن 18سالگی کجا باید بخوابند و تمام.
اینها کافی نیست. با تجربههای من، کودکان این مسائل را با سرعت متفاوتی پردازش میکنند. برخی از آنها ممکن است به سرعت سؤالاتی برایشان پیش بیاید و بخواهند به بحث ادامه دهند. برخی دیگر ممکن است در طی زمان سؤالاتی برایشان پیش بیاید. ضروری است که والدین در هر دو شکل اجازه پرسشگری را به فرزندانشان بدهند.
الگوگیری از یک جداییِ عالی
من در عمل متوجه شدهام که کودکان میتوانند بپذیرند که والدینشان برای هم مناسب نیستند و یا آنکه دیگر نمیتوانند به عنوان زن و شوهر با هم زندگی کنند.
نهتنها کودکان میتوانند این ایده را بپذیرند بلکه اغلب موقعیتهایی را ترجیح میدهند که والدینشان از هم جدا شوند تااینکه با درگیری و دعوا در کنار هم زندگی کنند.
بچههای زیادی به من میگویند که والدینشان جدا از هم یا با آدمهای دیگر خیلی بهتر هستند. بیشک فرزندان شما باهوش و ناظر شما هستند، پس این واقعیت، از دید آنها پنهان نمیماند.
الگوگیری در این جا بسیار مهم میشود. بچهها در گذر زمان الگوهای روابط پدر و مادرشان را انعکاس میدهند. طلاقِ عالی امکانپذیر نیست، اما من این روزها بیشتر از بچههایی میشنوم که میگویند والدینشان بعد از طلاق، همچنان با هم مؤدبانه رفتار میکنند و وقتی برای بردن بچهها همدیگر را میبینند، با هم خوب رفتار میکنند. حتی در جمعهای عمومی مثل بازی، کنسرت یا برخی جشنها با هم حضور پیدا میکنند.
میتوانم با قطعیت به شما بگویم که فرزندان شما از تلاشهایی که برایشان میکنید، آگاه هستند و این تلاشها را تحسین میکنند.
فرزند شما طلاق را چگونه میبیند؟
یک لحظه مکث کنید و طلاق را از نگاه یک بچه در نظر بگیرید؛ از نگاه بچه خودتان. خیلی سخت است. طلاق، حتی اگر با بهترین نیتها صورت بگیرد، ماهیتاً از نظر عاطفی فرساینده و بسیار مشاجرهبرانگیز است. از نظر کودکان، آن زندگیِ خانوادگیای که میشناختند در حال تغییر است، احتمالاً برای آنکه اوضاع بهتر شود، اما بهرحال تغییر سخت است و این گذار عظیم است.
کودکان هرگز نباید شاهد سختترین تغییرات شما باشند. تغییراتی که طلاق با خودش میآورد همین حالا هم برایشان سخت است. آنها نیازی ندارند چیزهای وحشتناکی را که درباره یکدیگر میگویید یا بحثهایی که درباره پول، یک شریک زندگی جدید یا درباره خودشان میکنید، را بشنوند.
اگر آنها شما را در بدترین حالتتان ببینند، به شدت غمگین میشوند و احساس ناتوانی و شکست میکنند. من کشف کردهام که در آستانه طلاق بچهها قدری پسرفت میکنند. نیاز است که در این دوران بیشتر از گذشته از آنها مراقبت شود. آنها به توجه و مراقبت، توجه بیقیدوشرط و مهربانی نیاز دارند.
مشاوره کمک میکند
توصیه میکنم که این دوران را با کمک یک مشاور سپری کنید. طلاق برای کودکان بسیار سخت است، اما با کمک درست کودک میتواند این مسیر را با موفقیت طی کند. خانواده جدیدی برای او فراهم کنید که او بتواند در آرامش زندگی کند و روابطی که در آینده شکل میدهد برایش لذتبخش باشند.
منبع: CNNنویسنده:John Duffy ترجمه: سایت فرادید