چند شعر طنز کوتاه و زیبا با محتوای جالب

شعر طنز یکی از اشعار زیبا و پرطرفدار است که مفاهیم خاص و نابی دارد به همین خاطر در این مقاله مجموعه ای از شعر طنز کوتاه را در این مقاله گرد آوری کرده ایم و در اختیار شما عزیزان قرار داده ایم.

چند شعر طنز کوتاه و زیبا با محتوای جالب

همانطور که می دانید شعر خنده دار یکی از انواع ادبی می باشد که دربردارنده موضوعات اجتماعی می باشد و در واقع به منظور اصلاح جامعه با زبان طنز نوشته می شود و اگر شما نیز به اشعار طنز علاقمند هستید بهتر است تا پایان مطلب شعر طنز کوتاه همراه ما باشید.

گلچینی از شعر طنز کوتاه

مجموعه ای از شعر طنز کوتاه با مفاهیم خاص

اکثر افراد تمایل به مطالعه شعر خنده دار دارند زیرا، با بزرگنمایی و چاشنی خنده هدف آن اصلاح جامعه می باشد به همین خاطر، اکثر افراد تمایل به انتخاب اشعار زیبا طنز جهت استفاده در شبکه های اجتماعی دارند از این رو، در ادامه مطلب مجموعه ای از شعر طنز کوتاه را گرد آوری کرده ایم و در اختیار شما عزیزان قرار داده ایم.

 

  •  بلیط کیش
  •  تصفیه آب خانگی

شعرهای ناب کوتاه زیبا و خاص

چون کاسب کوچه کار می‌باید داشت
در بالش خود دلار می‌باید داشت

تا خوش گذرد چو پادشاهان قدیم
صد خانه، هزار یار می باید داشت

*****

افسوس که عمر جاودان رفت از کف
سرمایه شادی جهان رفت از کف

دردا که جوانی‌ام چه بیهوده گذشت
در دادن قسط و صف نان رفت از کف !

*****

به بانک عشق تو دارم وثیقه
نگاهی کن بر این حسن سلیقه

چو دانستم که فردا روز موزه است
تو را تبریک گفتم ای عتیقه

*****

در زخم زبان، فوق تخصص دارد
یک ریز، کنایه بر سرت می بارد

او جز خود احمقش، کسی دیگر را
یک آدم ساده هم نمی پندارد

*****

انگار که از دماغ فیل افتاده است
یا از شکم کروکودیل افتاده است

اما ورم قوزک پایش گوید
از روی درخت نارگیل افتاده است

*****

او از همه شکوه و شکایت دارد
از دست خودش فقط رضایت دارد

در گوشه خانه می‌نشیند تنها
چون جغد به تک نشینی عادت دارد

*****

ساعتی از ته دل می‌نالید
که بسی زنگ زدم در عالم

خواب سنگین چه فراوان دیدم
اهل بیدار شدن اما کم

*****

از دست زمانه تیر باید بخوری
دائم غم ناگزیر باید بخوری

گفتم به تو عاشقی مکن، کار تو نیست
بچه! تو هنوز شیر باید بخوری!

*****

شتر در خواب بیند پنبه دانه
کچل را حسرت مو هست و شانه

*****

مجموعه ای از شعر طنز کوتاه

شعر خنده دار کوتاه با مفهوم دلنشین

پیری دیدم قباله ای در دستش
یک تیشه و چمچه، ماله ای در دستش

می آید و باوقار و هشتاد و سه سال !
دست زن بیست ساله ای در دستش !

*****

زان روز که این زمانه افراشته اند !
تخم بدی و جنگ و جدَل کاشته اند !

یک عدّه فقیر زاده اند از مادر
یک عدّه همیشه خورده و داشته اند

*****

این زندگی پُر غم ما کاسبآسان باد !
این سفره ی ما پُر از برنج و نان باد !

یارانه ی ما قطع نماید هرکس
تا آخر عُمر بی زن و تنبان باد

*****

دگرها شنیدستی این هم شنو

که اسفندیارش یکی disk داد
بگفتا به رستم که ای نیکزاد

در این disk باشد یکی file ناب
که بگرفتم از site افراسیاب

*****

بی همگان به سر شود، بی تو بسر نمی شود
این شب امتحان من، چرا سحر نمی شود؟!

مولوی او که سر زده، دوش به خوابم آمده
گفت که با یکی دو شب، درس به سر نمی شود !

خر به افراط زدم، گیج شدم قاط زدم
قلدر الوات زدم، باز سحر نمی شود !

*****

شعر خنده دار و بامزه

شعر خنده دار زیبا با مفاهیم ناب

نفس باد صبا آفت جان خواهد شد
عید می آید و اجناس گران خواهد شد

قیمت میوه و شیرینی و آجیل و لباس
باز سرویس گر فک و دهان خواهد شد

همسرم چند ورق لیست به من خواهد داد
و سرا پای وجودم نگران خواهد شد

می زنم ساز مخالف دو سه روزی اما
عاقبت هرچه که او گفت همان خواهد شد

*****

هرچند دلش ز غصّه ها خون شد و رفت
صدبار ادراه رفت بیرون شد و رفت

چون دید که افتاده گره درکارش
بادادن رشوه سخت ممنون شد و رفت

*****

از دور که می آمد چون کبک خرامان بود
زلفان پریشانش بر شانه نمایان بود

آمد چو به نزدیکم، هوش از سر من بربود
چون گنده سبیل او تا زیر زنخدان بود

*****

دیشب به خواب دیدم گر دیده ام گدایی
سرشارم از زر و مال بی هیچ مدّعایی

چون صبحدم رمیدم از خواب ناز دیدم
من هستم و لحافی همراه متکّایی

گفتم خدا چه می شد گرخواب من شدی راست
می گشتمی گدایی بی چون و بی چرایی

*****

دیشب به خواب دیدم آن یار با وفا را
آغوش را گشودم گفتم بیا نگارا

چون صبحدم پریدم از خواب ناز دیدم
دربرگرفته ام من افسوس متّکا را

*****

اشعار طنز کوتاه

اشعار خنده دار زیبا و خاص

زنی دارم که ناترس و دلیر است
شجاعت هاش خیلی چشمگیر است

نمی ترسد ز سوسک و موش هرگز
تو گویی که ز جان خویش سیر است

*****

عیالوارم عیالوارم عیالوار
به تار و پود این دنیا گرفتار

حقوق آخر برجم سه مثقال
بدهکاری و وامم چند خروار

*****

من ساده و بی رنگم
من عاشق دلتنگم
صدبار بزن ، قطع کن ، من عاشق تک زنگم

*****

ساعتی از ته دل می نالید

که بسی زنگ زدم در عالم

خواب سنگین چه فراوان دیدم

اهل بیدار شدن اما کم

*****

بی همگان به سر شود، بی تو بسر نمی شود

این شب امتحان من، چرا سحر نمی شود ؟!

مولوی او که سر زده، دوش به خوابم آمده

گفت که با یکی دو شب، درس به سر نمی شود !

خر به افراط زدم، گیج شدم قاط زدم

قلدر الوات زدم، باز سحر نمی شود !

*****

اتل متل یه مورچه

قدم می زد تو کوچه

اومد یه کفش ولگرد

پای اونو لگد کرد

مورچه پا شکسته

راه نمی ره نشسته

با برگی پاشو بسته

نمی تونه کار کنه

دونه هارو بار کنه

تو لونه انبار کنه

مورچه جونم تو ماهی

عیب نداره سیاهی

خوب بشه پات الهی

*****

اشعار طنز زیبا

در صورت تمایل با کلیک بر روی شعر طنز عاشقانه و شعر طنز کودکانه می توانید شعرهای زیبایی را مشاهده کنید.

 

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان