زهرا علیپور؛ اعتماد
از هر جای یک رویداد که به آن نگریسته شود، گزارههای توصیفی، سادهترین سرنخها را از معنا بازگو میکنند. حدود دو ماه از اعتراضهای مردم ایران میگذرد؛ پازلهایی از مرگ، شعارها، همدردی، موضعگیریهای متنوع و برونریزیهای عاطفی و همراهی کاربرهای ایرانی و بینالمللی در فضای مجازی، بخشی از رخداد و روایتهای حول اعتراضات است.
میلیونها کاربر از مواضعِ متنوع و خاستگاههای اندیشهای، اعتبار معنایی ویژهای برای این روزهای ایران قائلند؛ برخی آن را نقطه عطف تغییرات مهم منطقه و کشور میدانند، عدهای نیز این کنشها را خیزش زندگی و زیستِ آزادانه و برخی هم معترضان را با نگاهی سلبی و سنتی، فریبخوردگانی هیجانزده میدانند که باید تادیب، تنبیه و پشیمان شوند.
آنچه درباره هر کدام از این گزارهها عجیب و خطرناک است، سویه موافق با گفتمان «آنها عدهای اراذل هستند که برای پناهندگی [به خارج از کشور] به خیابان آمدهاند»، است. هر که معترض است استحقاق ماندن در وطن را ندارد یا از آن تبری میجوید! چهار وجه معنایی درباره گزاره «هر که معترض است، در پی پناهندگی است».
1. آنچه در میان صدای مخالفان اعتراضات متفاوت است، خاستگاه منطق اندیشهای و زبانی گزاره «معترضان به دنبال پناهندگیاند» است؛ گزارهای معنایی که اعتباری برای اعتراض یک شهروند آنطور که بخواهد «بماند»، «بسازد»، «تغییر دهد» و «مخالف باشد»، قائل نیست. اساسا در این گفتمان هر که مخالف است، میخواهد وطن و تعلقاتش را ترک کند، آن هم از نوع پناهندگی! و اگر هم بخواهد بماند و مخالف باشد، تلویحا اخراج میشود: «هر که نمیخواهد جمع کند و برود».
2. سرچشمه این ادبیات کجاست؟ پیش از هر چیز آنچه در این عبارت دیده میشود، ارزشمندی «ماندن» است؛ وطن به مثابه دارایی ارزشمندی که دعوت به ترک، اخراج یا برچسبِ میل به پناهندگی داشتن (مهاجرت با دشوارترین شیوه آن) نوعی توهین به مخاطب آن تلقی میشود. در واقع در این گفتمان، مخالف و معترض، مجرم تعریف میشود و «همه از پیگرد او سود میبرند، او از قرارداد اجتماعی بیرون گذاشته میشود، اعتبار شهروند بودن را از دست میدهد».
3. در لایهای معناییتر در واقع معترض نمودی از فردی است که بی پروا از تعلق خاطر داشتن به وطنش تهی است و آگاهانه از این بیوطنی هویتیابی میکند! به این معنی که او به صرف اعتراض، شهروندی معنویش سلب شده و استحقاق ماندن در وطن را ندارد، چراکه داشتن شهروندی آن به معنی موافقت تاموتمام با شرایط و قوانین موجود است.
4. زبان سوژه قدرتمند؛ حتی وقتی یک توصیفکننده صرف، رخدادهای این روزهای ایران را توصیف میکند، او وارد روایت و بخشی از آن میشود:
الف: از کلمههای خبری مطلق (آن قسمی از دستور زبان که شک و تردید در جمله راه ندارد) استفاده میکند.
ب: از طرف خودش خالق روایتی میشود که معترض را منافق و مخالف منافع ملی خطاب میکند.
ج: و زمانی که یک ناظر بیرونی معترض را صرفا فردی «به دنبال پناهندگی» خطاب میکند، در واقع او صاحب صدایی است که اساسا به تفاهم در توافق معنا نیاز ندارد!
در این گفتمان نظم، قدرت نهادینه شده در کلمات به شیوهای دیگرگون تعریف شدهاند و هر که مقابل آن باشد، خاطی، مجرم و مستحق و خواهان از دست دادن ارزشمندیهاست! چه این ارزشمندی، ماندن اختیاری در وطن باشد و چه اعتراض مدنی بدون تمایل پناهندگی در کشوری دیگر.