عصر ایران؛ جمشید گیل - جواد خیابانی در برنامۀ تلویزیونی ژیلا صادقی در انتقاد از امیر قلعهنویی سخنان تند و تیزی گفته است که نه فقط خارج از حدود صلاحیت وی، بلکه نامنصفانه و البته بیادبانه و ضمنا خارج از چارچوب گفتاریِ یک برنامۀ تلویزیونی بود.
آقای خیابانی در این برنامۀ تلویزیونی به مجری گفت: «خانم صادقی، من یه چیزی بگم؛ ته دلم مونده. من نمیدونم چرا آقای قلعهنویی اصرار داشت مهدی طارمی تو زمین بمونه. مهدی را بزرگ کردیم واقعا. طارمی روی نیمکت گریه میکرد بهتر از این بود که بیاد بازی کنه. آقای قلعهنویی! چرا قائدی باید روی نیمت باشه. هیچ تاکتیکی نداری به خدا. همین طوری داری بازی میکنی. آقای قلعهنویی، با یک خداحافظی ما را خوشحال کن. و این را بدان: تو سرمربی نیستی. گروهبانی. گروهبان قندلی. و تمام.»
البته در انتقادات خیابانی، یک نکتۀ درست هم وجود دارد و آن اینکه، مهدی قائدی باید دست کم در نیمۀ دوم وارد زمین میشد چراکه تکنیک بالایش به کار گشودن گره بازی یا پنالتیگرفتن از قطر در تراکم محوطۀ جریمۀ این تیم میآمد. علاوه بر این، طارمی شوتزن خوبی است و شوتهایش به ویژه در داخل یا نزدیک محوطۀ جریمه، دقت ویژهای دارند.
اما اینکه طارمی حتما باید تعویض میشد، حرفی است که "پس از سوت پایان بازی" مطرح شده. اگر طارمی در دقیقۀ 88 گل زده بود، خیابانی الان چنین حرفی نمیزد. قلعهنویی هم به امید گلزنی یا حرکتی ویژه و منتهی به گل، بهترین بازیکن تیمش را تا اواخر بازی در زمین نگه داشت.
در بازی ایران و ژاپن در سال 1992، کازویوشی میورا بهترین بازیکن ژاپن بود ولی نمیتوانست دروازۀ ایران را باز کند یا اقدام ویژهای انجام دهد که ژاپن به گل برسد. با این حال مربی ژاپن او را از زمین بیرون نکشید و میورا در دقیقۀ 88 بالاخره موفق به گلزنی شد. بازیکنی که هر آن ممکن است گل بزند، معمولا به راحتی تعویض نمیشود.
اگرچه تیم قلعهنویی، بارسای گواردیولا یا حتی ایرانِ کیروش نبود که بگوییم تاکتیک پیچیدهای دارد؛ ولی قلعهنویی در نیمۀ دوم بازی با ژاپن، جنگ تاکتیکی را از مربی حریف برد. حتی در نیمۀ دوم بازی با قطر هم، برتری ایران نسبت به حریف به مراتب بیشتر از نیمۀ اول بازی بود.
بنابراین تیم قلعهنویی تاکتیک داشت و "همین طوری" بازی نمیکرد. قطر از آغاز نیمۀ دوم تا دقیقۀ 81 مشغول دفاع کردن بود. حتی وقتی که در دقیقۀ 51 گل خورد، باز نیم ساعت در لاک دفاعی باقی ماند بالاجبار. چطور میتوان گفت تیمی که تقریبا 35 دقیقه حریف را تحت فشار قرار داده، تاکتیک ندارد.
اما اگر مسئله پیچیدگی تاکتیک یک تیم باشد، تیم کیروش این ویژگی را داشت. با این حال خیابانی با کیروش هم مخالف بود و میخواست که او از تیم ملی اخراج شود. الان هم به قلعهنویی میگوید «با یک خداحافظی ما را خوشحال کن.»
چنین خواستهای اولا خارج از حدود صلاحیت خیابانی است، ثانیا با سیاست فدراسیون جور درنمیآید که پول چندانی در بساط ندارد و پس از کلاه گشادی که ویلموتس بر سرش گذاشته، ترجیح میدهد با یک مربی داخلی و ارزانقیمت کار کند، ثالثا تکرار خواستۀ نابه جای عادل فردوسیپور در سال 2007 است.
در سال 2007 تیم ملی ایران در بازی با کرۀ جنوبی تیم برتر میدان بود و کره با یک بازی دفاعی توانست کار را به ضربات پنالتی بکشاند و ایران را حذف کند. چهار سال بعد هم کره باز در یکچهارم نهایی جام ملتهای آسیا ایران را حذف کرد. اما فردوسیپور در سال 2007 خواستار استعفای قلعهنویی شد و در سال 2011 به افشین قطبی فشار نیاورد که استعفا کند.
اتفاقا این جواد خیابانی است که باید با یک خداحافظی ما را خوشحال کند. او بیش از دو دهه است که موضوع تمسخر مردم ایران است بابت کیفیت غالبا نازل گزارشهایش و البته آن لحن ملیگرایانۀ قلابی و غیر قابل باورش. سوتیهایش سوژۀ خندۀ مردم بوده همیشه. در یک کلام، خیابانی با گزارشهایش روی اعصاب مردم رژه میرود.
قلعهنویی حوالی از سال 1385 تا 1386 مربی تیم ملی بود و بعد هم رفت پی کارش. این بار هم بعید است زیاد بماند. اما خیابانی از سال 1375، دقیقا از وقتی که ایران 3 بر صفر عربستان را در جام ملتهای آسیا برد، پوست ترکاند و شد همین خیابانی پرحرفی که بسی از جملاتش پوک و بیمغزند!
کسی که قطعا باید برود، خود خیابانی است. او به احترام مردم ایران باید گزارشگری را رها کند و برود دنبال کار دیگری. ما سالها بود که هنگام بازیهای تیم ملی ایران، قلعهنویی را روی نیمکت تیم ملی ندیده بودیم ولی خیابانی را همیشه موقع بازیهای تیم ملی ایران تحمل کردهایم و بعد از این هم باید تحمل کنیم. اگر خیابانی گزارشگری را کنار بگذارد، قطعا اکثریت فوتبالدوستان ایرانی خوشحال خواهند شد. اگر آقای خیابانی باور ندارد، صداوسیما یا سایر رسانهها میتوانند در این زمینه به نظرسنجی از مردم روی آورند.
جواد خیابانی در یک برنامۀ تلویزیونی، به مربی تیم ملی میگوید "گروهبان قندلی". معلوم است که باخت ایران مقابل قطر، او را از مدار خرد و ادب خارج کرده. چنین ادبیاتی، یکی از مظاهر لمپنیسم در فوتبال ایران است.
اما چرا خیابانی به خودش اجازه میدهد در تلویزیون این طور حرف بزند؟ چون او سالهاست در تلویزیون حضور دارد و آنجا را با خانۀ شخصی خودش اشتباه گرفته. در واقع خیابانی نزدیک به سه دهه است (دقیقا 27 سال) که از وقایع ورزشی هیجانزده میشود و سخنانی میگوید که خردمندانه نیستند. مثلا یکبار در بازیهای آسیایی، معتقد بود داوران حق ورزشکار ایرانی را خوردهاند و طلا را به ورزشکار قطری دادهاند؛ بنابراین رو به دوربین، با غیظ و غضب، به ورزشکار قطری را مخاطب قرار داد و به او گفت: «خجالت بکش! خجالت بکش!»
از این دست مثالها فراوان است و نیازی به اطالۀ کلام نیست. تقریبا همۀ مردم با جملات عجیب و غریب خیابانی آشنایند. به هر حال خیابانی در خانۀ خودش یا در جمع دوستان نزدیکش میتواند با هر ادبیاتی راجع به مربی تیم ملی حرف بزند، ولی در تلویزیون چنین حقی ندارد. این نکتۀ بدیهی را عادل فردوسیپور، به رغم همۀ انتقاداتش نسبت به قلعهنویی، رعایت میکرد ولی خیابانی نه.
دلیل این تفاوت روشن است: فردوسیپور از خردمندی کافی برخوردار بود و حتی در اوج هیجانات یا ناخرسندیهای ناشی از فوتبال، قادر به کنترل کلامش بود ولی خیابانی با کوچکترین تلاطم و هیجان و برد و باختی، ممکن است از مدار عقلانیت خارج شود.
به همین دلیل خیابانی شخصیت مناسبی است برای اینکه فوتبال را خرج ناسیونالیسم کند. ناسیونالیسم در اکثر تجلیاتش، یک ایدئولوژی عقلستیز بوده و کسی که به راحتی میتواند به عقل پشت پا بزند، استعداد بیشتری برای درافتادن به ورطۀ ناسیونالیسم دارد.
اینکه خیابانی فوتبال ایران را دستمایۀ ترویج عربستیزی میکند، دقیقا ناشی از روحیۀ ناسیونالیستی اوست و همین روحیه او را مستعد خروج مکرر از مدار عقلانیت و خردمندی کرده است.
اما این ناسیونالیسم قلابی است چراکه در تلویزیون جمهوری اسلامی ارائه میشود و جمهوری اسلامی، هر چه باشد، به هر حال یک نظام سیاسی مبتنی بر ناسیونالیسم نیست. یعنی اگر آقای خیابانی چهار تا حرف ناسیونالیستی خارج از حوزۀ فوتبال بزند، گوشش را میگیرند و او را از تلویزیون بیرون میاندازند.
قلعهنویی کار مهمی برای تیم ملی ایران نمیتواند انجام دهد. او دیر یا زود کنار میرود. ولی کنار هم برود، مربی بعدی نیز کار مهمی نتواند کرد! تجربۀ بلاژویج و برانکو و قطبی و کیروش و ویلموتس پیش روی ماست.
بنابراین بهتر است جواد خان خیابانی زمام احساسات و عواطفش را در دست بگیرد و این کوتهنظری را در جامعه ترویج نکند که اگر در یک بازی مهم فوتبال ببازیم، آسمان به زمین میآید و اگر برنده شویم، شقالقمر کردهایم. فوتبال نهایتا یک سرگرمی است. ضمنا، ما چه ببریم و چه ببازیم، بازندهایم!
جواد خیابانی 57 ساله است. او با چنین مشی و سلوکی، قطعا مخاطب مناسبی برای این پند و انذار سعدی علیهالرحمه است: ای که پنجاه رفت و در خوابی/ مگر این پنج روزه دریابی!