عصر ایران- زمان زیادی از یازدهمین ماه سال 1402 نگذشته و از این رو اتفاقات رخ داده در آن را بیشتر به خاطر داریم یا هنوز تازهاند و درباره آنها گفتوگو میشود.
خبر شوکآور سیاسی و مرتبط با مناسبات قدرت که در 4 بهمن 1402 منتشر شد این بود که شورای نگهبان صلاحیت حسن روحانی رییس جمهوری پیشین ایران برای انتخابات مجلس خبرگان رهبری را تأیید نکرده و به او مجوز کاندیداتوری نداده است و این یعنی شورای نگهبان روند حذف روسای جمهور قبلی را ادامه میدهد و این بار نه برای انتخابات ریاست جمهوری که حتی شورای نگهبان که شرط آن اجتهاد است و تنها سالی دو بار جلسه دارد ولی چون نقش هیات امنای نظام را ایفا می کند و تعیین کننده رهبری است اهمیت ویژه دارد.
این در حالی بود که او طی سه دوره یعنی 24 سال عضو همین مجلس بوده و با بالارفتن سن و سابقه و تجربه قاعدتا شرط اجتهاد را از دست نمیداده است!
از سوی دیگر با توجه به ثبت نام ابراهیم رییسی از خراسان جنوبی شورای نگهبان نگران تکرار رقابت انتخابات سال 96 بین این دو هم نبوده است. همچنین با توجه به این که کاهش نرخ مشارکت قابل پیش بینی و غیبت حامیان دو گفتمان اعتدال و اصلاحات در انتخابات حدس زده میشد شورای نگهبان نگران رأیآوری او هم میتوانست نباشد زیرا گاه از بیم آن که فرد رأی بیاورد و افراد مورد نظر رأی نیاورند کاندیداها را رد میکنند!
نامه های اعتراضی حسن روحانی هم افاقه نکرد و اینها در حالی بود که او مردم را به شرکت در انتخابات و رأی اعتراضی به جای ترک و قهر دعوت کرده بود. کاری که دو رییس جمهور پیشین دیگر - سید محمد خاتمی و محمود احمدینژاد- انجام ندادند و حتی خاتمی برای نخستین بار در جمهوری اسلامی پای صندوق رأی حاضر نشد «تا کنار اکثریت مردم باشد» و پروژه اقتدارگرایان برای تبدیل اصلاحطلبان از گفتمان اکثریت به اقلیت را باطل کرد و همین خشم کیهان را برانگیخت و یکی نپرسید مگر در سال 90 که تک رای خود را در دماوند به صندوق انداخت در کاهش فحاشی شما اثر گذاشت و مگر نمیگفتید رای آنان اثر ندارد؟
رد صلاحیت روحانی به سه سبب تفسیر شد: نخست این که تصریح شود قرار نیست روند خالصسازی متوقف شود و به عکس گسترش خواهد یافت. دوم این که امکان ایفای نقش او به شیوه مراد فقید - هاشمی رفسنجانی- در جلسه احتمالی خبرگان در مهمترین مامویت احتمالی این دوره را از او سلب کردند تا نامحرم در جمعشان نباشد و سوم هم این که حال آن که برای اکثریت منتقد کاری نشده بود تا انگیزه مشارکت پیدا کنند دستکم در اقلیت پایِکار انگیزه ایجاد کنند و آنها را خرسند سازند.
خبر پربازتاب دیگر در بهمن ماه آتشسوزی بیمارستان گاندی تهران بود که در ابتدا با عنوان هتل-بیمارستان فعالیت میکرد و از لوکسترین مجموعههای بیمارستانی به حساب میآید. این حادثه میتوانست به پلاسکویی دیگر بدل شود که در زمستان 7 سال قبل فاجعهای را رقم زد اما در پی انتقال بیماران آتش هم مهار شد هر چند که باز همه به یاد آوردند در صورت وقوع زلزله و متعاقب آن آتشسوزی، تهران تا چه حد میتواند آسیبپذیر باشد و این در حالی است که دغدغههای اصلی شهردار فعلی تهران موضوعات دیگر به نظر میرسد. (این که در پارک مسجد بسازد و در روزنامه ای که از محل عوارض شهروندان منتشر می شود خواستار برخورد مٰومنانه با ماجرای باغ ازگل باشد در حالی که شهرداری تهران باید بیش از دیگران مدعی جایی باشد که از تخریب باغ گیلاس بنا شده و به بهانه پیشحوزوی مانند پیشدانشگاهی و پیشدبستانی بخشی از ملک را خودشان به خودشان فروخته بودند!)
در هنگامهماجرای حریق بیمارستان گاندی انتشار ویدیوی رییس بیمارستان در شبکههای اجتماعی واکنش منفی در پی داشت و خانم مجری تلویزیون هم به او تاخت اگرچه اندک زمانی بعدتر فاش شد خود صداوسیما با این بیمارستان قرارداد داشته است!
جشنواره فیلم فجر هم حاشیههای فراوان داشت. فستیوالی که برای آشتی هنرمندان با جمهوری اسلامی شروع شده بود شاهد نگاه ایدیولوژیک و تلاش برای تبدیل آن به جشنواره عمار و کاملا خودی شده بود و صدای کارگردانان و بازیگران غیر خودی و بیرون از مناسبات جریان رادیکال فرهنگی حاکم را درآورد اما آنچه اسباب خجلت فراوان شد و کل تبلیغات را بر باد داد در اختتامیه رقم خورد وقتی رییس سازمان سینمایی خواست نطق متفاوتی ایراد کند و به بهانه سالگرد پیروزی انقلاب یا شروع بهار سینما دعای تحویل سال را خواند منتها دعایی را که کثیری از بردارند و 4 پاره هم بیشتر نیست با غلطهای خنده آور خواند.
به جای «یا مدبراللیل و النهار» گفت: «یا مدبر اللیل و الانهار» و این دومی که او خواند یعنی هم شبها را تدبیر میکنی و هم نهرها را! به جای «حَوّل حالنا» هم گفت: حولِ حالنا (بر وزن حوله!).شدت انتقادها و استهزاها البته به خاطر اشتباهاتی نبود که در موقعیتها و متن های دیگر اگر سر بزند پذیرفتنی است و خود او هم با عنوان «تپق» درصدد توجیه برآمد. حال آن که تپق طبیعی است. مثلا ممکن است آدمی مانند محمد رضا حیاتی با ان همه تسلط و سابقه و بعد از دهه ها خبرخوانی هم یک بار هم به جای «به قطر، سفر کرد» بگوید «به سفر،قطر کرد!» اما بلافاصله با لبخندی تصحیح میکنند حال آن که بنده خدا ندانست چه دسته گلی به اب داده تا تصحیح کند وهمین یعنی تپق نبود.
وجه مهمتر حساسیت اما به خاطر تظاهرات ایدیولوژیک این تفکر بود چون این بحث را پدید آورد که سالهاست از دیگران در گزینشها مشخصات کفن و دفن و جزییات نماز میت را میخواهند و وامیدارندشان متون عربی را بخوانند و اگر نتوانند نشان بی دینی میدانند ولی خود از ادای سادهترین و مشهورترین کلمات عربی که دهها میلیون ایرانی از بردارند و هر که به اندازه سالیان عمر خود بارها شنیده هم عاجرند!
خبر پر سر وصدای دیگر فرار صاحب شرکت صوری کوروش کمپانی بود که با ادعای فروش آیفون با ارزش بالای 50 و 60 میلیون تومان به قیمت 20 میلیون تومان از کثیری پول گرفته و گریخته بود.
مالباختگان به طمع متهم شدند و این که از خود نپرسیدند چگونه چنین امری ممکن است و نهادهای ناظر هم به بیتوجهی و اینکه چگونه همین مغازه را یک بار به خاطر روسری نداشتن دخترکمراجعه کنندهای 24 ساعت بسته بودند اما مراقب پسرکی به نام امیر حسین شریفیان نبودند که از هزاران نفر و از هر یک 20 میلیون تومان گرفته بود و در واقع به بازی پانزی مشعول بود که در آن از پول کثیری برای قلیلی کالا را تامین و تهیه میکنند و با جلب اعتماد، دیگران را به این وادی میکشانند و از همین پول ها چند تا گوشی آیفون هم خریدند و دست چند سلبریتی دادند و آنها هم کوروش کمپانی را تبلیغ کردند و گفتند اصل جنس است و نگفتند با پول شما برای ما خریداری کردهاند و خلق الله را به اشتباه انداختند و وقتی عذرخواهی کردند نوشتیم اعلام شکایت و ندامت و پوزش کافی نیست. دستکم مبالغ دریافتی را به حسابی نزد دادگستری برای بازگرداندن به افرادی از مالباختگان به قید قرعه یا به یک خیریه معتبر واریز و فیش آن را منتشر کنید.
پیشنهادی که برخی چون الهام حمیدی بازیگر خوشسیمای سینمای ایران استقبال کردند و انجام دادند و بعضی ترجیح دادند بگذرد و مشمول فراموشی شود و در این میان رفتار صادق بوقی جالب بود که از اوج شهرت و محبوبیت به خاطر ترانه مردمی ناگهان سقوط کرد و بیش از دیگران او به تقلا افتاد تا ثابت کند فریب خورده است و آن زمان هنوز ماجرای آقای شیخ کاظم صدیقی پدید نیامده بود تا بگویند وقتی واعظ شهر و رییس ستاد امر به معروف غفلت و استغفار و طلب آمرزش می کند از ما که خود مشمول وعظ و خطابه های خود او در حالت نالان و گریانایم و مخاطب امر به معروفها و نهی از منکرهای حقوق بگیران ستاد تحت امر او چه توقعی دارید؟!بعید نیست آقای صادق بوقی که در ایام نوروز در وان ترکیه کنسرت گذاشت نیز همین توجیه را آورده باشد./ م.خ