آنچه گفته شد، در تحلیل مرتبه اول شکر؛ یعنى شکر با زبان بود وَ اما یکى دیگر از مراحل شکر، استفاده از نعمت هاى خداوند در جایگاه و محل خود است . شکر، عبارت است از به کار بردن نعمت در جایى که براى آن آفریده شده است .
خداوند متعال ، چشم را براى بینایى و تماشاى مظاهر جلال و عظمت خود آفرید. گوش ، دست ، پا و سایر اعضا و جوارح را نیز براى حکمتى آفریده است و باید این نعمت ها و تفضلات الهى در همان مسیرى استفاده شود که خداوند به حسب تکوین مقرر فرموده است . در غیر این صورت ، کفران نعمت شده است در حالى که انسان شاکر، گناه نمى کند؛ در روایتى از امام صادق علیه السلام نقل شده است که فرموده اند:
الشکر للنِّعَم اجتناب المحارم (791).
((شکر نعمت ، تورع و پرهیز از گناه است )).
نکته اى که خوب است یادآورى کنیم این است که بعضى از نعمت هایى که خدا به ما عنایت کرده است به خاطر همگانى بودن آن مورد غفلت واقع شده ، اما بعضى نعمت ها است که همه از آنها بهره مند نیستند. بنابراین براى کسانى که از آن بهره مندند، بیشتر قابل فهم است ؛ مانند ثروت و مال دنیا یا جاه ، مقام و قدرت و... راه شکرگزارى براى آنان که متنعم به این نعمت ها هستند، استفاده این نعمت ها در مسیرى است که خدا مقرر کرده است .
در تاریخ سرگذشت کسانى که خداوند متعال از خزانه غیبش ثروت هاى بى کرانى نصیب آنها کرده فراوان است و آنهااین مال و ثروت را در میسر غیرمرضى الهى صرف کرده اند فراوان است که همین باعث شده تا حادثه اى کوچک همه ثروت ایشان را به باد دهد؛ یا افرادى از جانب خداوند متعال بر امتى اقتدار یافتند و چون از شکر آن غافل بودند و آن را در مسیر واقعى اش به خدمت نگرفتند، این نعمت را از دست دادند.
شکر نعمت قدرت این است که انسان از بندگان خدا حمایت کند و یاور مظلومان باشد. اگر صاحب قدرت چنین نبود و در این راه ، دست به ستم بازکرد و نعمت قدرت را در مسیر خلاف آن استفاده کرد، خداوند متعال نیز، به دلیل کفران ، آن نعمت را از او مى گیرد که مصادیق آن را در تاریخ بسیار مى توان مشاهده کرد. درباره امیرالمؤ منین علیه السلام وارد شده است که ابن عباس مى گوید:
دَخَلتُ على امیرالمؤ منین علیه السلام بَذِى قَار و هو یَخصِفُ نَعلِهُ، فقال لى : ما قِیمَةُ هذا النَّعل ؟ فقلت : لا قیمة لها، فقال علیه السلام : واللَّه لهى اءَحبُّ الىَّ من اءِمرَتِکُم ، الا اءَن اءُقیم حقّا اءَو اءَدفع باطلا(792).
((در مسیر جنگ جمل در منزل ((ذى قار)) نزد حضرت رفتم ، دیدم کفش خود را وصله مى زنند. حضرت به من فرمودند: قیمت این کفش چقدر است ؟ جواب دادم : اصلا قیمتى ندارد. حضرت فرمودند: نزد من این کفش ارزشمندتر از حکومت بر شما است ؛ مگر این که در سایه آن ، بتوانم اقامه حقّ و یا دفع باطلى کنم )).
حال اگر کسى به قدرت رسید و صاحب منصب شد، اداى حقّ قدرت ، اقامه حقّ و دفع باطل و اعتلاى ((کلمة اللَّه )) است . به ویژه صاحبان قدرت در حکومت اسلامى که در حقیقت بر خوان حضرت بقیة اللَّه علیه السلام نشسته اند و اگر جز این باشد، خداوند متعال به حسب وعده اى که فرموده است آنان را به عذابى شدید گرفتار خواهد کرد:
لئن شَکَرتُم لاءَزیدنَّکم و لَئِن کَفَرتُم انَّ عذابى لَشَدید(793).
((اگر شکر نعمت به جاى آورید بر نعمت شما مى افزاییم و اگر کفران کنید به عذاب شدید گرفتارتان مى کنیم )).
قدرت راه زوال مى پوید و از دست مى رود. همین طور کسانى که در سایه تفضلات الهى ، به رشته هایى از علوم و فنون آگاهى یافته اند، اما از تعلیم این علوم دریغ مى کنند. شکرگزارى علم ، آموختن به دیگران و نجات آنان از جهل و خدمت به جامعه است و اگر جز این باشد، آن نعمت رو به زوال مى نهد.
شرط دوام و بقاى نعمت این است که در مسیرى استفاده شود که خداوند معین فرموده است . بهترین مصداق این مطلب ، قدرتى است که در طول تاریخ مورد توجه و زیر نظر همه بندگان خدا بوده است . وقتى به حکومت هاى بنى امیه و بنى عباس و یا حتى حکومت هاى دیگرى که در طول تاریخ بر کشور ما حکومت کرده اند، نگاه مى کنیم ، مى بینیم آن دسته از حکومت ها موفق بوده اند که توانسته اند در سایه قدرت ، اقامه حقّ کرده و از بندگان خدا دستگیرى کنند و حکومت هایى که بر خلاف این اصل عمل کرده اند، این نعمت را زود از دست داده اند. در روایتى از امام صادق علیه السلام وارد شده است که مى فرمایند:
اءحسِنوا جوار النِّعم واحذروا ینتقل عنکم الى غیرکم (794).
((مجاورت نعمت را گرامى بدارید، آن را خوب صیانت کنید و بترسید از وقتى که این نعمت از شما سلب شود و به دیگرى داده شود)).
تعبیر امام علیه السلام ، بسیار لطیف است . برخوردارى از یک نعمت ، مثل داشتن یک همسایه خوب است . اگر انسان حقّ همسایگى این همسایه خوب را ادا کرد، این همسایه ماندگار مى شود، اما اگر قدر او را ندانست و درصدد اذیت او برآمد، همسایه دیگران مى شود.
بترسید از آن که این همسایه خوب برود و جایش را به همسایه اى بد بدهد، رفتن نعمت و همسایه خوب یک مصیبت است و آمدن نقمت به جاى نعمت ، مصیبتى دیگر. بنابراین ، امیرالمؤ منین علیه السلام فرمایند:
قَلَّ ما اءَدبَر شَى ء فاءَقبَل (795).
((کمتر اتفاق مى افتد که انسان نعمتى را از دست بدهد و دوباره آن نعمت برگردد)).
آنچه در مورد شکر بیان شد، شکر منعم حقیقى ؛ یعنى ذات خداوند متعال بود، اما اکنون درباره شکرگزارى و احسان بندگان خدا نکاتى را متذکر مى شویم . بدون شک در معارف دین سپاس گزارى و ثناگویى از بندگانى که در حقّ انسان ، احسانى کرده اند سفارش شده است و این مهم از جمله ملکات اخلاقى است که هر عقل سلیمى ، ضرورت آن را درک مى کند و مى پسندد.
همان طور که در فرمایش امام سجاد علیه السلام آمده است ، شکر منعم اوّلا فراموش نکردن محبت او است و ثانیا ثناى به زبان و نشر احسان او. در روایتى از امام هشتم ابى الحسن الرضا علیه السلام نقل شده است که حضرت مى فرمایند:
مَن لم یِشکُرِ المُنعِم مِنَ المخلوقین لم یَشکُرِ اللَّه عزَّ و جَلَّ(796).
((کسى که شکر نعمت را درباه مخلوقات به جاى نیاورد، در حقیقت شکر خدا را به جاى نیاورده است )).
تَرک شُکرش ، ترک شُکر حق بود |
|
حقّ او لاشَک به حق ملحق بود |
این مضمون در روایات متعدد آمده است :
اءَشکَرُکُم لِلَّه اءَشکَرُکُم للنَّاس (797).
((سپاس گزارترین شما از بندگان خدا، شاکرترین شما نسبت به خداوند است )).
شکر او شکر خدا باشد یقین |
|
چون به احسان کرد توفیقش قرین |
همه انسان ها موفق نمى شوند به دیگران احسان و نیکى کنند؛ به همین دلیل اگر خداوند به کسى توفیق داد که به دیگران احسان و نیکى کند، جاى سپاس و شکر دارد.
بنابراین شکر منعم حقیقى یک امر و شکر احسان کنندگان دیگر نیز، امر دیگرى است ؛ چون همه نعمت ها از ناحیه خدا است و آنها واسطه ایصال نعمت به بندگان دیگرند، بنابراین شکر این واسطه ها از ضروریات و واجبات اخلاقى است .
در قرآن کریم تصریح شده است که : اءَن اشکر لى و لوالدیک (798) ابتدا شکر خدا و بعد از آن شکر پدر و مادر را به جاى آورید. سپاس و شکر معلم و مربى نیز از این قبیل است . خلاصه اگر کسى نتواند این ملکه ارزشمند اخلاقى را در وجود خود ایجاد کند، در حقیقت ، فاقد یکى از اوصاف بسیار ارزشمند انسانى است .
در کتب روائى ما از آن جمله در ((سفینة البحار)) از پیامبر گرامى اسلام صلَّى اللَّه علیه و آله و سلم نقل شده است ، انسانى که فاقد روح شکرگزارى است و نتوانسته این ملکه ارزشمند اخلاقى را در خود احیا کند، زیان معنوى بسیار بزرگى را متحمّل شده و فواید و منافع اخروى بسیارى را از دست داده است . روایت چنین است که پیغمبر صلَّى اللَّه علیه و آله و سلم فرمودند:
اءَلا یؤ تى بعبد یَومَ القِیَامَةِ فَیوقِف بین یَدَى اللَّه عزَّ و جَلَّ فَیُؤ مَر به الى النَّار فیقول اءىّ ربّ اءَمرتَ بى الى النَّار و قَد قَراءت القرآن ، یقول اللَّه اءىّ عَبدِى انّى اءَنعَمتُ عَلیکَ و لم تشکر نعمتى ، فیقول اءىّ ربّ اءنَعَمت علىَّ بکذا شکرتک بکذا، و اءنعمت علىَّ بکذا فشکرتک بکذا، فلا یزال یحصى النِّعم و یعدِّد الشّکر فیقول اللَّه تعالى صدقت عبدى الّا اءنَّک لم تشکر من اءجریت لک نعمتى على یدیه ، و انّى قد آلیت على نفسى اءن لا اءقبل شکر عبد لنعمة اءنعمتها علیه حتى یشکر من ساقها من خلقى الیه (799).
((روز قیامت و در پیشگاه الهى ، بنده اى را حاضر مى کنند و خداوند دستور مى دهد که او را به جهنم ببرند. او به پیشگاه خدا عرض مى کند که خدایا! دستور دادى که مرا به آتش ببرند در حالیکه من قرآن مى خواندم ! خطاب مى شود به او که اى بنده من ! من به تو نعمت هاى مادى و معنوى تفضل کردم و تو شکر نعمت نگفتى . عرض مى کند: خدایا! تو فلان نعمت را به من دادى و آن طور سپاس گفتم ، فلان نعمت را دادى ، آن گونه سپاس گفتم مثلا به من نعمت سلامت دادى ، من روزه گرفتم ، نعمت سلامت دادى ، نماز خواندم . سایر نعمت ها را دادى چنین کردم و... آنچه انجام دادم ، همه شکر نعمت هاى تو بود هم نعمتهاى خدا را مى شمارد و هم کارهایى را که خود به عنوان شکر انجام داده است . سپس خداوند مى فرماید: بنده من ! درست مى گویى ! اما تو شکر آن کسى را که من به وسیله او نعمت هاى خود را به تو دادم و به جاى نیاوردى و من با خود عهد کرده ام که اگر کسى شکر بنده اى را که واسطه وصول نعمت بوده است ، به جاى نیاورده باشد، او را به آتش ببرم )).
مولوى این روایت بسیار ارزشمند را با بیان لطیفى به شعر درآورده است :
در قیامت بنده را گوید خدا |
|
هین چه کردى آنچه دادم من تو را |
گوید اى رب شکر تو کردم به جان |
|
چون ز تو بود اصل آن روزىّ و نان |
گویدش حقّ نه ، نکردى شکر من |
|
چون نکردى شکر آن اکرام فن |
بر کریمى کرده اى ظلم و ستم |
|
نه ز دست او رسیدت نعمتم ؟ |
علاوه بر این که حق شناسى و سپاس گزارى از بزرگترین ملکات اخلاقى انسان است ، آثار و نتایج بسیار ارزشمند اجتماعى نیز بر آن مترتب است . تشویق کسى که به بندگان خدا احسان و خدمت مى کند، از بزرگترین راه هاى اشاعه معروف در جامعه است و امروزه هم در دنیا مرسوم است که اگر کسانى به فرد خاص یا جامعه خدمت و احسانى کنند، به طریق شایسته اى از آنها تقدیر مى شود.
این بیانگر آن است که روح شکرگزارى و حق شناسى ، از ملکات ارزشمند اخلاقى و مورد قبول وجدان انسانى است ، و اگر کسى از منعم ، احسان کننده و صاحب معروف شکرگزارى نکند، فاقد این ملکه و فضیلت اخلاقى است و نه تنها باعث حق ناشناسى مى شود، بلکه سبب مى شود تا از نیکوکاران و آنان که روح خدمت در آنها است ، تقدیر نشده و دل سردى و یاءس براى آنها ایجاد شود.
بنابراین ، تلاش و توصیه اهل بیت علیهم السلام همواره این بوده است که در جوامع انسانى و به خصوص جوامع اسلامى روح سپاس گزارى و شکر زنده بماند تا انسان ها به این احسان عادت کنند.
آنچه از روایات استفاده مى شود این است که تشویق انسان هاى محسن و نیکوکار و اهل خدمت ، هم موجب رغبت آنها براى خدمت گزارى بیشتر مى شود و هم دیگرانى که از مکنت و توان مالى ، جسمى و یا اعتبار و منزلت اجتماعى برخوردارند، به احسان و نیکوکارى روى آورند؛ چون خدمت به دیگران منحصرا در خدمات مالى نیست ممکن است انسان گرفتارى و مشکلى داشته باشد که با توان جسمى یا با استفاده از اعتبار و منزلت اجتماعى و آبرو حل شود.
فواید شکرگزارى
بنابراین ، باید از انسان احسان کننده اى که به هر وسیله به دیگران خدمت مى کند، سپاس گزارى شود که این کار باعث مى شود آنان که از سرمایه هاى مادى و معنوى برخوردارند، اما براى خدمت به دیگران از آن استفاده نمى کنند، به حرکت درآیند. در حقیقت وقتى انسان ، شکر یک نعمت و احسان را به جاى آورد، با این عمل به حسب ظاهر کم و کوچک ، باعث و بانى خیرات و حسنات بسیار بزرگى مى شود. بنابراین ، امیرالمؤ منین علیه السلام که کلمات و بیاناتش گویاى همه ملکات ارزشمند انسانى است ، در نامه بسیار ارزشمندشان به مالک اشتر به این نکته تنبه و توجه داده و خطاب به مالک مى فرمایند:
و واصل فى حُسنِ الثَّناءِ علیهم ، و تعدید ما اءَبلى ذَوُو البلاء منهم ، فان کثیرة الذِّکر لِحُسن اءفعالهم تَهُزُّ الشُّجاع ، و تحرِّض النَّاکلَ(800).
((ستودنشان را به نیکى پیوسته دار، و رنج کسانى را که کوششى کرده اند بر زبان آور، که کار نیکوى آنان را یاد کردن ، دلیر را برانگیزاند و ترسوى بددل را به کوشش مایل گرداند)).
امیرالمؤ منین علیه السلام ، به دو نکته روانى ، تنبه مى دهند و به مالک مى فرمایند:
همواره از کسانى که در خدمت تشکیلات حکومت تو هستند؛ اعم از نظامى و غیرنظامى به نیکى یاد کن و از آنها سپاسگزارى کن . کارهاى مهمى را که انجام داده اند به یاد آور و اعلام کن ؛ چون شکرگزارى از ایشان دو ثمره دارد: ثمره اول این که باعث تشویق کسانى مى شوى که شجاعت انجام این کارها را دارند؛ زیرا شکرگزارى تو باعث تحریک آنها براى ادامه کارشان مى شود؛ ثمره دیگر این که بى اعتنایان به این امور، تشویق به تحرک مى شوند.
روایت دیگرى از امیرالمؤ منین علیه السلام نقل شده است که حضرت فرمایند:
شکرک للراضى عنک یزیده رضا و وفاء(801).
((شکر تو از کسى که با محبت و علاقه کارى را براى تو انجام داده است ، رضایت و وفاى او را افزون مى کند)).
اثر دیگرى که امام علیه السلام بیان مى فرمایند این است که اگر انسان روزى به تو خدمتى کرده و اکنون به هر دلیلى از تو خشمگین و غضبناک است ، در صورتى که لطف و محبتى را که کرده است یادآور شوى و از او سپاس گزارى کنى باعث احیاى روح عطوفت و مهربانى و اصلاح درونى او خواهد شد؛ یعنى به این طریق سرشت مهربان او را به او یادآور مى شوى .
در هر دو حال ، ملکه شکرگزارى آثار بسیار مهم شخصى و اجتماعى دارد که موجب حیات روح همکارى ، خیر و کمک کردن به دیگران مى شود.
انسان ها از آن جهت که ظرفیتشان محدود است ، معمولا نیازمند به ابزار و اظهار شکر از طرف کسانى هستند که به آنها خدمت و محبت کرده اند و اگر از آنها سپاس گزارى نشود، یا احیانا عکس العمل منفى ببینند، به دلیل همان ظرفیت محدود، دست از اقدام به خیر برمى دارند؛ امیرالمؤ منین علیه السلام به افرادى که نسبت به دیگران محبت و احسان مى کنند، اما به آنها بى توجهى و بى اعتنایى شده یا گاهى با عکس العمل هاى سوء مواجه مى شوند، مى فرمایند:
لا یُزَهِّدَنَّکَ فى المعروف من لا یشکره لک ، فَقَد یشکرک علیه من لا یستمتع بشى ء منه ، و قد تُدرِکَ مِن شُکر الشَّاکر اءَکثر ممَّا اءَضاع الکافر ((واللَّه یحبُّ المحسنین (802)))(803).
((اگر به کسى خدمتى کردى و او تو را سپاس گفت ، باعث نشود که کار خیر و معروف را رها کنى و از نیکى کناره بگیرى ؛ چرا که خدا تو را سپاس خواهد گفت . کسى شکر کار تو را به جاى خواهد آورد که هیچ وقت اهل استفاده از خیرات تو نیست و خدا آن شکر را جبران خواهد کرد؛ چون خداوند انسان هاى مؤ من ، نیکوکار و اهل معروف را دوست دارد)).
پس شکرگزارى داراى فوایدى چند است :
اولا، یکى از نشانه هاى وجود روح انسانى در فرد است ؛ بدین معنا که اگر کسى روح شکرگزارى داشته باشد، از روح انسانى برخوردار است .
ثانیا، باعث تشویق افرادى مى شود که اهل خدمت هستند تا به خلق خدا برخوردارند، تشویق مى شوند تا بدین عمل روى آورند.
رابعا، شکرگزارى موجب رضایت مندى و خشنودى شخص نیکوکار شده و به احسان او مى افزاید و اگر از فردى که به او احسان کرده است نگرانى و تکدرى دارد، شکرگزارى باعث مى شود که روح ملاطفت و مهربانى دوباره در او زنده شود.
بنابراین ، به دلیل این آثار ارزشمند، در معارف ما به ویژه در این بخش از فرمایش امام سجاد علیه السلام به آن عنایت شده است :
وَ اَمَّا حقّ ذى المعروف علیک ، فاءَن تشکره ، و تذکر معروفة ، و تنشر له المقالة الحسنة .
((حقّ احسان کننده در حقّ تو این است که همیشه خوبى او را به یاد داشته باشى و هرگز آن را فراموش نکنى و آن را در جامعه ، نشر دهى )).
نشر خوبى دیگران ، از مصادیق شکر است و نشر زیبایى و معروف ، جامعه را به سوى زیبایى و معروف هدایت مى کند و اصلا آشکارکننده خوبى ها، از اوصافى است که خداوند متعال خود را، به آن مى ستاید و در بیانات اهل بیت علیهم السلام این طور آمده است :
یا مَن اءَظهر الجمیل و سَتَرَ القبیح (804).
((اى کسى که زیبایى ها را آشکار مى کنى و بدى ها و زشتى ها را مى پوشانى )).
واقعا جاى تامل است ! اگر غیر از این بود و خداوند متعال در عالم تکوین اراده مى کرد زشتى نفس اشخاص را ظاهر کند، انسان با چه مشکلات و فجایعى دست به گریبان مى شد. امیرالمؤ منین علیه السلام در دعاى کمیل با خدا این طور راز و نیار مى کند:
اللَّهم مولاى کم مِن قبیح سترته ، و کم من فادح من البلاء اءَقلته ، و کم من عثار وقیته ، و کم من مکروه دفعته ، و کم من ثناء جمیل لست اءهلا له نشرته (805).
((اى خدا! اى مولاى من ! چه بسیار کارهاى زشتم را پوشاندى ؛ و چه بسیار بلاهاى سخت را از من دور کردى ؛ و چه بسیار که مرا از لغزش ها نگه داشتى ؛ و چه بسیار ناپسندها که از من دور کردى ؛ و چه بسیار مدح و ثناى نیکو که من لایق آن نبودم و تو بر زبان ها منتشر ساختى )).
این یکى از صفات خدا است و از آن جا که به انسان ها نیز توصیه شده است که براى رسیدن به کمال ، متصف به صفات الهى شوند، باید بدانند این صفت ، یکى از کمالات بزرگ اخلاقى است . بنابراین انسان باید صعى کند خوبى هاى دیگران را نشر دهد. این کار از مصادیق بارز و ارزشمند شکرگزارى است .
امیرالمؤ منین علیه السلام در این باره توصیه مى کنند:
اذا صُنِعُ الیک معروف فانشُرهُ(806).
((اگر کسى براى تو کار نیکى انجام داد آن را نشر بده و اعلام کن )).
نکته مقابل این توصیه ، آن است که اگر انسان کار خوبى انجام داد خود آن را پوشیده دارد؛ چون از صفات مذموم اخلاقى این است که فرد، کار خوب خود را به زبان آورد و آن را مکرر نقل کند.