توجه به صحیفه در گذشته
بحثی که قصد داشتم مطرح کنم در چند محور است.
محور اول: توجه به صحیفه در گذشته
اینکه آیا این حرکت مبارکی که آغاز شده قبلا هم در ایران اسلامی و یا در جهان اسلام فصل خوبی برایش دیده شده بود یا خیر؟ (از این نظر این مطلب را لازم می دانم یادآوری کنم که اگر در مقطعی صحیفه سجادیه مطرح شده باشد، بی تردید قلم های زیادی مشغول تألیف و تصنیف و تحقیق شده است. وظیفه ماست که جستجو کنیم و پیدا کنیم و استفاده کنیم).
پاسخ این پرسش کاملا مثبت است. یعنی صحیفه در مقاطعی از تاریخ به طور گسترده در جامعه مطرح بوده است. مجلسی اول علت استقبال مردم از صحیفه را چنین گزارش می دهد که در خواب به مولا عرض کردم که من نمی توانم همیشه خدمت شما شرفیاب شوم، به من کتابی مرحمت کنید تا همیشه از آن بهره گیرم. مولا صحیفه را راهنمایی می کند و می گوید آن کتاب نزد مولا تاجاست. [1] .
داستان [2] مفصل است تا عاقبت کتاب را نزد «حسن تاجا» به دست می آورد. بعد شروع می کند به مقابله و با نسخه شیخ بهایی آن را مقابله می کند. می گوید:
«بعد ان فرغت من مقابلته شرع الناس فی المقابلة عندی و ببرکة اعطاء الحجة سارت الصحیفة الکاملة فی جمیع البلاد کالشمس طالعة فی کل بیت سیما فی اصفهان فان اکثر الناس لهم الصحیفة المتعددة» [3]
پس از فراغت از مقابله، مردم به مقابله با نسخه موجود نزد من آغاز کردند و به برکت کتابی که وجود مبارک امام زمان (عج) به من عطا کرد صحیفه کامله در همه شهرها همانند خورشید در هر خانه ای درخشید مخصوصا در اصفهان، بیشتر مردم در اصفهان داران چند صحیفه بودند.
سپس نسبت به نقش صحیفه در تربیت انسان ها می گوید:
«و صار اکثرهم صلحاء و اهل الدعا و کثیر منهم مستجابوا الدعوة و هذه الآثار معجزة من الصاحب (ع) و الذی اعطانی الله تعالی من العلوم بسبب الصحیفة لا احصیها» [4] .
به برکت ارتباط با صحیفه سجادیه بیشتر مردم انسان ها صالح و اهل دعا گشته و بسیاری از آنها مستجاب الدعوة شدند و این آثار معجزه ای است از وجود مبارک صاحب الزمان و علومی که خداوند از ناحیه صحیفه سجادیه به من عطا کرد قابل شماره نیست.
از این سند به دست می آید که در مقطعی صحیفه به صورت گسترده در جامعه اسلامی شیعی مطرح بوده است و این ضعف آگاهی ماست که از تاریخ حضور صحیفه در متن جامعه شیعی ناآگاهیم.
سند دیگری که حکایت از حضور صحیفه سجادیه در بین مردم دارد، سخنی است که عزالدین جزائری در مقدمه شرح صحیفه سجادیه که به طور خلاصه شرحی مختصر بر صحیفه نگاشته است، گفته:
«ان الصحیفة لا تزال من کتب الدراسیة فی بعض مناطق الهند یدرسها اعلامهم» [5] .
صحیفه سجادیه پیوسته در بعضی مناطق هندوستان از کتاب های درسی که تدریس آن را بزرگان علمی آن سامان به عهده داشتند، بود.
نکته جالب اینکه به تصریح آقای جزائری بزرگان عهده دار تدریس آن بوده اند.
یاد آن روزها به خیر که متون ارزنده به وسیله کبار از علماء تدریس می شد. به نظر می آید ما از غافله عقب هستیم. به گفته مجلسی اول صحیفه در بعضی از دوره ها در تمام خانه ها بوده است. به نظر من عزیزانی که روی صحیفه کار می کنند باید بگردند و شروحی را که بر صحیفه سجادیه نگاشته شده پیدا کنند.
بنابراین، این کار قبلا انجام شده منتها متوقف شد. [6] اسناد نشان می دهد که این حرکت سابقه تاریخی دارد آن چنان که در اصفهان در هر خانه ای چند نسخه از آن وجود داشته. این تعبیر مجلسی اول است، عالمی که بی تحقیق سخن نمی گوید.
حال باید بررسی کنیم که چرا بعد از این ظهور این گونه افول کرده و قطعا باید ببینیم که چه شرح هایی بر آن نوشته اند. هندی ها بر آن چه شروحی نوشته اند؟ چون از کتب درسی بوده است. بنیاد صحیفه سجادیه باید حرکت کند و این جستجو را انجام دهد.
اما این حرکتی که امروز آغاز شده و من این را به شورای سیاستگذاری تبریک می گویم که این حرکت را آغاز کرده است، در یکی از ظرف زمانی خاص شروع شده است و شاید اراده خدا این بوده که این کار در این مقطع شروع شود.
امام راحل فضای عرفانی عالی را در جامعه به وجود آورد ولی ما به این نیاز پاسخ نگفتیم. امام حتی از گورباچف دعوت کرد که بیا در قم و با عرفان اسلامی در قم آشنا شو. یعنی عرفان را فراتر از سطح ایران در دنیا مطرح کرد. ولی ما چه جوابی دادیم؟ لذا اکنون عارف نماهای هندی و معتقد به تناسخ آثارشان به عنوان عارفان بزرگ در دست جوانان ما توزیع می شود. البته جلوی برخی از کتاب های ناسالم را گرفته اند ولی هنوز در جامعه و در دست مردم مشاهده می شود.
ما که کتاب های به این خوبی داریم چرا به جوان هایمان ندهیم که در راه انحرافی حرکت نکنند. آقای اوشو به عنوان عارف بزرگ و این تناسخی بزرگ و محکم و پا برجا در عقائد انحرافی کتاب هایش در سطحی گسترده در میان جوانان ما مطرح گردد.
چندی قبل دیدم که یکی از جوانان در حال خواندن کتابی است و پشت آن را روزنامه گرفته که دیده نشود. در میان صحبت به او گفتم این چه کتابی است؟ گفت کتاب آقای اوشو است که کتاب هایش ممنوع است. و با یک نشاطی می خواند و تحت تأثیر قرار گرفته بود. کتاب را از دستش گرفتم و پس از مطالعه کوتاه به او گفتم بیا و ضعف های آن را ببین. گفت عجب این کتاب هم ضعف دارد؟! اما اگر صحیفه را با انتخاب تیترهای بسیار جالب و عرفانی در اختیار جوانان قرار دهیم در این مقطع پاسخ بسیار مناسبی است به نیازی که نسل جوان دارد و مانع از افتادن نسل ما به ورطه عرفان های انحرافی خواهد شد.
جایگاه صحیفه سجادیه
محور دوم: جایگاه صحیفه سجادیه
سخن آقای طنطاوی را دو عزیز نقل کردند ولی من می خواهم روی بخشی از آن توجه بیشتری شود. طنطاوی مفسر معروفی است. کسی که عمده بحث های جدید علمی را در تفسیرش آورده است. او می گوید کتاب را با دست تکریم گرفتم. آن را کتابی یگانه یافتم که مشتمل بر علوم و معارف و حکمت هایی است که در غیر آن یافت نمی شود.
باید ببینیم که در صحیفه چه چیزی است؟ یکی آدمی که علوم عصر خود را با قرآن منطبق کرده است این چنین به قضاوت می نشیند. او در صحیفه چه چیزی یافته است؟
امروز این برادر عزیز راجع به حرکت ماه از کلمه الدائب می توان فهمید اشارتی کردند. طنطاوی این دسته مسائل را در صحیفه دیده و این چنین قضاوت می کند یا آنجا که می فرماید:
«و امزج میاههم بالوباء و اطعمتهم بالأدواء» [7] .
خدایا آب های آنان را به وبا آلوده کن و غذاهای آنان را با درد مخلوط کن.
یادم هست که مرحوم حسین عمازاده در یکی از آثارش ذکر کرده بود که آقای پاستور میکروب را با همین عبارت صحیفه سجادیه شناخته است.
وبا در شهر محل سکونت پاستور آمد و هرچه گشت عامل از آن را پیدا نکرد. عاقبت این جمله که خدایا آب کفار را به وبا آلوده کن نظرش را جلب کرد. می گوید رفتم و یافتم که هرچه هست اینجاست. ببینید از این عبارت آقای پاستور میکروب را کشف کنید.
مرحوم صاحب ریاض السالکین هم می گوید:
«و اما بلاغة بیانها و براعة تبیانها فعندها تسجد سحرة الکلام و تزعل بالعجز مدارة الاعلام و تعترف بان النبوة غیر الکهانة و لا یستوی الحق و الباطل مکانة» [8] .
بلاغت بیان صحیفه سجادیه اینجاست که ساحران سخن در مقابل آن تسلیم می شوند. بعد داستانی نقل می کند از ابن شهر آشوب در مناقب که می گوید:
«و ذکر فصاحة الصحیفة الکاملة عند بلیغ فی البصرة فقال خذوا عنی حتی املی علیکم و اخذ القلم و اطرق رأسه فما رفعه حتی مات» [9] .
از فصاحت صحیفه نزد یکی از بلغای بصره به میان آمد و گفت آنچه من املا می کنم بنویسید، خواست بگوید این کار از من هم ساخته است. سرش را به زیر افکند هرچه خواست سخن بگوید نتوانست. غرق دریای صحیفه و عظمت آن شد و آنچنان به دلیل ناتوانی و ادعای واهی خود شرمنده شد که سربلند نکرد تا جان به جان آفرین تسلیم کرد.
مرحوم صاحب ریاض السالکین پس از نقل این داستان می گوید:
«لقد دام شطعا فنال سخطا»
قسم به جانم از حد و مرز خود خارج و کاری ظالمانه را قصد کرد و غضب حق او را فراگرفت.
مرحوم محمد جواد مغنیه که ادیب فاضلی است می گوید:
«من الصعب علی ای کاتب ان یصفه علی حقیقته او یصف البعد الذی یترکه فی نفس القارة و بحسبی ان اقول ان ارواح الملائکة المقربین و انبیاء الله اجمعین تتجلی مجسدة فی ادعیة الامام زین العابدین» [10] .
یعنی اگر بخواهیم برای ملائکه جسدی قائل شویم باالگوی صحیفه می توانیم این کار را بکنیم.
ابن جوزی مطلبی دارد که می گوید:
«لولا علی بن الحسین (ع) لم یعلم المسلمون کیف یتکلموا معه سبحانه فی حوائجهم فان هذا الامام (ع) علمهم بأنهم متی استغفرت فقل کذا و متی استسقیت فقل کذا و متی خفت فقل کذا» [11] .
اگر امام سجاد نبود صحبت کردن با خدا را نمی دانستند. و امام سجاد به آن ها آموخت که هنگامی که خواستند استغفار کنند چگونه از حضرت حق غفران بخواهند و هنگامی که باران می خواهند با چه کلماتی و چگونه باران را طلب کنند و به هنگام ترس از دشمن چه بگویند!
چند پیشنهاد
محور سوم: چند پیشنهاد
صحیفه سجادیه و قرآن کریم و نهج البلاغه کار یک نفر و یک مرکز نیست. همه مراکز علمی اعم از حوزوی و دانشگاهی باید جمع شوند. ابعاد مختلف نهج البلاغه و صحیفه را بنگرند یعنی واژه هایی که مربوط به علوم زیستی است کسانی که علوم را می دانند تحقیق کنند. بحث های روانشناسی را افرادی که روان شناسی می دانند کار کنند. بحث های فقهی را فقها و... اصلا خود صحیفه سجادیه و نهج البلاغه می شود بهترین وسیله ارتباط حوزه و دانشگاه. یک تعامل علمی سالم، و صحیح و با محوریت قرآن، نهج البلاغه و صحیفه.
یادم هست که یکی از اساتید بزرگوار فیزیک از دانشگاه اصفهان آمده بود به بندرعباس. من راجع به کلمه «صمد» چند حدیث خواندم [12] که صمد یعنی چیزی که تهی نیست. از این کلمه مبارک به دست می آید که جهان ماده تهی و تو خالی است و حضرت حق در این سوره با کلمه «صمد» مهم ترین ویژگی ماده را از خود نفی می کند. خدا تهی نیست یعنی ماده نیست. با نفی مهم ترین ویژگی ماده ما را به آنچه درباره حق باید بیندیشیم راهنمایی می کند. بزرگ ترین اصل با شگفتی از آنچه در قرآن است گفت در فیزیک معاصر این است که جهان تهی است. این مطلب را فقط یک فیزیکدان می فهمد من نمی فهمم. من می فهمم صمد یعنی چیزی که تهی نیست، اما من نمی دانم که این به عنوان یکی از اساسی ترین اصول در فیزیک مطرح است و بزرگترین ویژگی ماده تهی بودن آن است. این فهم، نیاز به دانش فیزیک دارد.
مطلب آخر
عرض کردم آن مقطعی را که صحیفه در میان جامعه مطرح بود جستجو کنیم و کارهای صورت گرفته را بررسی کنیم. روی صحیفه سجادیه زیدی ها کار کرده اند، ببینیم آنها چه کرده اند؟ در یک تعامل با شیعیان زیدی، شناخت خودمان را از این ذخایر بزرگ غنی و غنی تر کنیم.
این را نسبت به قرآن هم قبلا عرض کردم؛ اینکه صحیفه را که پنجاه و دو بخش است را به پنجاه و دو نفر از ائمه محترم جمعه بدهیم و دو سال هم فرصت تحقیق بدهیم، بعد یک کار بسیار عظیم گردآوری می شود که قابل ارائه در سطوح علمی مختلف خواهد بود.
نامه جناب طنطاوی
به دلیل اهمیت نامه طنطاوی عین نامه را که در پایان شرح صحیفه صدر بلاغی [13] آمده است نقل می نمائیم این نامه خطاب به مرحوم آیت الله نجفی مرعشی است.
حضرت استاد علامه حجت ابوالمعالی نقیب الاشراف سید شهاب الدین مرعشی نجفی نسابه خاندان رسول خدا صلی الله علیه و آله را که خداوند او را محفوظ دارد.
نامه گرامی مدتی پیش به ضمیمه کتاب صحیفه از کلمات امام زاهد اسلام علی زین العابدین ابن امام حسین شهید و ریحانه مصطفی رسید. کتاب را با دست تکریم گرفتم و آن را کتابی یگانه یافتم که مشتمل بر علوم و معارف و حکمت هایی است که در غیر آن یافت نمی شود. حقا از بدبختی است که ما تاکنون به این اثر گرانبهای جاوید که از میراثهای نبوت و اهل بیت است، دست نیافته ایم. من هرچه در آن مطالعه و دقت می کنم می بینم که آن بالاتر از کلام مخلوق و دون کلام خالق است. راستی چه کتاب کریمی است. خدای شما را در برابر این هدیه بهترین پاداش بخشد و به نشر علم و هدایت موفق و مؤید دارد و شما سزاوار این کارید.
داستان علامه مجلسی در خصوص صحیفه سجادیه
در دوران بلوغم در جستجوی بدست آوردن رضای حق بودم در این راه از هیچ تلاشی فروگذار نمی کردم و تنها آرامش من یاد خدا بود شبی ولی عصر را در خواب دیدم که در مسجد قدیم اصفهان نزدیک دربی که الان محل تدریس من است ایستاده، به حضور مبارکش سلام کرده و رفتم که پای حضرتش را ببوسم، مانع شد. دستش را بوسیدم و از مسائلی چند که حل آن برایم دشوار شده بود سؤال نمودم. یکی از مسائلی که از حضرت پرسیدم راجع به نمازم بود. چون در نمازهایم مبتلا به وسواسی شده بودم که آیا آنچه انجام می دهم به وظیفه خود عمل کردم و با توجه به اینکه در نمازهای واجب خود بر این باورم که تکلیف خود را انجام نداده ام می توانم نماز شب را که یک تکلیف مستحبی است انجام دهم.
قبلا در این مورد با شیخ بهائی صحبت کرده بودم و شیخ به من گفته بود که نمازهای ظهر و عصر و مغرب را به قصد قضا بخوانم و سپس نماز شب را به همین ترتیب عمل می کردم در خواب از حضرت حکم همین مسأله را پرسیدم فرمود: کاری که تاکنون انجام می دادی رها کن و نماز شب را بخوان. البته مسائل دیگری هم از حضرت سؤال کردم که به خاطرم نیست.
به آقا عرض کردم با توجه به اینکه این توفیق همیشه در اختیارم نیست که به حضور شما مشرف شوم، تقاضا دارم که کتابی به من لطف کنید تا نسخه دائمی زندگیم باشد. فرمود: کتابی به مولانا محمد تاج دادم. آن کتاب همان است که می خواهی، برو و از او بگیر و در عالم خواب او را شناختم و برای گرفتن کتاب حرکت کردم و از درب مسجد که مقابل ولی عصر بود خارج شدم و به طرف محله خربزه فروشان که یکی از محلات اصفهان است رفتم. به محض دیدن من محمد تاج گفت ولی عصر تو را فرستاده؟ پاسخ داد: آری. از بغل خود کتابی بیرون آورد تا گشودم فهمیدم که این کتاب از کتب ادعیه است. با گرفتن کتاب آن را بر روی دیدگان قرار داده و به طرف بقیة الله الاعظم حرکت کردم که در همین حال از خواب برخواستم و دیدم از کتاب خبری نیست.
تا طلوع صبح به تضرع و گریه پرداختم. پس از نماز صبح و تعقیب به ذهنم رسید که منظور حضرت از مولانا محمد همان شیخ بهائی است و اینکه حضرت فرموده است مولا محمد تاج به دلیل جایگاه شیخ در بین عالمان است. لذا به طرف مدرسه شیخ حرکت کرده و دیدم که شیخ بهائی به مقابله صحیفه سجادیه مشغول است. خوابم را برای او نقل کردم و چنین تأویل نمود: «مژده که خواب حکایت از افاضه علوم الهی و معارف یقینی دارد و با توجه هدفی که داری و در پی آن هستی، خواهی رسید.»
ولکن با این تعبیر دلم آرام نگرفت و به سوی یافتن گمشده خود بودم به ذهنم رسید که به همان نقطه ای که در خواب دیدم بروم (بازار خربزه فروش ها) بدان سو حرکت کردم و تا رسیدن به آن محل یکی از صالحان و نیکان را که اسمش «حسن» و ملقب به «تاجا» بود دیدم. به جانبش رفتم و بر او سلام کردم. بدون اینکه من سخن بگویم گفت فلانی نزد من کتاب های وقفی وجود دارد. طلاب از من می گیرند ولکن به شرائط وقف عمل نمی کنند. با شناختی که از تو دارم، تو به شرائط وقف توجه داشته و عمل خواهی کرد، با هم برویم کتاب ها را ببین و هرچه نیاز داری بردار. با هم به کتابخانه رفتیم. اولین کتابی که به من داد همان کتابی بود که آن را در خواب دیده بودم با دیدن کتاب شروع به گریه و ناله کردم و گفتم همین یک کتاب مرا بس است.
الآن یادم نیست که آیا خوابم را برای او تعریف کردم یا نه به هر حال نزد شیخ بهائی رفتم و صحیفه خود را و با نسخه ای که از جد شیخ در اختیارش بود که آن نسخه از نسخه شهید نوشته بود و شهید هم نسخه خود را از نسخه عمیدالروساء و ابن السکون نوشته بود و آن نسخه با نسخه با واسطه و یا بی واسطه ابن ادریس مقابله شده بود، مقابله کردم و جالب این است که نسخه ای که به هدایت ولی عصر در اختیار من قرار گرفت نسخه ای بود که به خط شهید نوشته شده بود و این نسخه از تمام جهات حتی با آنچه که در حاشیه نسخه ها بود، کاملا مطابقه داشت. با مقابله نسخه، کار مقابله نسخه ها با نسخه من آغاز شد و به برکت نسخه اعطائی ولی عصر (عج) صحیفه سجادیه همانند خورشید در همه شهرها و همه خانه ها درخشید به ویژه در اصفهان که بیشتر مردم به یک اکتفا نکرده و چند نسخه از صحیفه را در خانه ها داشتند و به برکت صحیفه سجادیه بیشتر آنها از صالحان و اهل دعا شده و بسیاری از آنها مستجاب الدعوة شدند و همه این آثار از برکت معجزه ولی عصر بود و علوم و دانش هائی که به برکت از صحیفه به من عطا شده قابل احصاء نیست و این از فضل خدا بر ما و بر مردم است. [14] .
حجت الاسلام غلامعلی نعیم آبادی / سخنرانی در سمینار ائمه جمعه کشور
پاورقی:
[1] روضة المتقین / ج 14 / ص 418.
[2] به دلیل اهمیت داستان که منشأ تحولی در مقطعی از تاریخ شده عین داستان در انتهای مقاله نقل می گردد.
[3] به گفته مرحوم مدرسی چهاردهی در مقدمه اش بر شرحی که بر صحیفه سجادیه نگاشته است، مجلسی اول چهل سال در راه ترویج صحیفه کوشش کرد.
[4] بحارالانوار / ج 53 / ص 278.
[5] عزالدین جزائری؛ شرح الصحیفة السجادیة / ص 19.
[6] و حالا به برکت اشارات مقام معظم رهبری به عنوان نمونه که چند سال قبل که اینجانب هم افتخار حضور داشت به آقای طباطبایی (حافظ قرآن) فرمودند غیر از قرآن چه چیزی را حفظ کرده ای؟ گفت نهج البلاغه. آقا فرمود صحیفه را هم حفظ کن! همانگونه که یادآور شدم این به عنوان نمونه است والا مقام معظم رهبری به مناسبت های فراوانی اهمیت صحیفه را یادآور شدند.
[7] صحیفه سجادیه / دعاء 27 (دعئه لاهل الثغور).
[8] ریاض السالکین / ج 1 / ص 51 و 52.
[9] مناقب / ج 4 / ص 137.
[10] فی ضلال الصحیفة السجادیة / ص 11.
[11] به نقل عزالدین جزائری در شرح الصحیفة السجادیة / ص 23.
[12] قال سمعت اباالحسن و سئل عن الصمد فقال الصمد الذی لا جوف له در روایت دیگر از صمد سوال می کند: فقال الذی لیس بمجوف. چند حدیث دیگر به همین مضمون و یا با همین عبارات نقل شد به تفسیر نورالثقلین / ج 5 / ص 713 رجوع فرمائید.
[13] شرح صحیفه صدر بلاغی / ص 24-25.
[14] روضة المتقین / ج 14 / ص 419-422.