ماهان شبکه ایرانیان

امام‌ حسین‌( علیه السلام ) و مبارزه‌ با بدعت‌ها

بدعت‌ آن‌ است‌ که‌ چیزی‌ را در دین‌ وارد کنند که‌ در دین‌ نیست‌ و یا چیزی‌ را که‌کتاب‌ و سنّت‌ حرام‌ کرده‌اند، حلال‌ کنند، و یا آن‌ چه‌ را حلال‌ کرده‌اند، حرام‌ بدانند

امام‌ حسین‌( علیه السلام ) و مبارزه‌ با بدعت‌ها

بدعت‌ آن‌ است‌ که‌ چیزی‌ را در دین‌ وارد کنند که‌ در دین‌ نیست‌ و یا چیزی‌ را که‌کتاب‌ و سنّت‌ حرام‌ کرده‌اند، حلال‌ کنند، و یا آن‌ چه‌ را حلال‌ کرده‌اند، حرام‌ بدانند. به‌ این‌عمل‌ از جهت‌ تازه‌ و نو بودن‌ بدعت‌ می‌گویند.
بدعتهای‌ اهل‌ کتاب‌
هر پیامبری‌ را که‌ خداوند برای‌ بندگانش‌ می‌فرستاد و با آنان‌ دین‌ و احکام‌ می‌آورد،پس‌ از وفات‌ و غیبت‌ آن‌ پیامبر مدت‌ کمی‌ نمی‌گذشت‌ که‌ شیاطین‌ سودجود و فرصت‌طلب‌، به‌ عنوان‌های‌ مختلف‌، احکام‌ آن‌ دین‌ را تحریف‌ و تغییر می‌دادند و بدعت‌ هایی‌ رادر آن‌ می‌گذاشتند و به‌ نحوی‌ آن‌ بدعت‌ها را توجیه‌ می‌کردند، و اصطلاحات‌ فریبنده‌ای‌ رابه‌ کار می‌بردند، مانند مصلحت‌، اهم‌ و مهم‌، مقتضی‌ زمان‌، و از این‌ قبیل‌ واژه‌ هایی‌ که‌می‌توان‌ به‌ وسیله‌ این‌ واژه‌ها متدینان‌ بی‌ خرد را اغوا کرد، چنان‌ که‌ آیات‌ قرآنی‌ به‌ این‌ امرکراراً اشاره‌ می‌فرماید: «یحرفون‌ الکلم‌ عن‌ مواضعه‌».
این‌ بدعت‌ها و تحریف‌ها را به‌ گونه‌ای‌ وارد می‌کردند، که‌ نه‌ تنها در احکام‌ و شرایع‌دین‌ بلکه‌ در مسائل‌ اعتقادی‌ نیز انحراف‌ و بدعت‌ ایجاد می‌شد مانند: عیسی‌ پسر خدا، وعزیر پسر خدا و تثلیت‌ و سه‌ گانه‌ بودن‌ خدا که‌ آیات‌ فراوانی‌ در این‌ زمینه‌، ضمن‌ اشاره‌ به‌اهل‌ کتاب‌ و رد کردن‌ این‌ اعتقادات‌، آنان‌ را به‌ کافر بودن‌ محکوم‌ می‌کند.
بدعت‌های‌ خلفای‌ فاسد
همواره‌ شیاطین‌ هر زمان‌، این‌ شیوه‌ شیطانی‌ را تعقیب‌ کردند تا زمانی‌ که‌ خداونددین‌ اسلام‌ را (که‌ برترین‌ ادیان‌ الهی‌ است‌) به‌ توسط‌ بهترین‌ برگزیدگانش‌ محمد بن‌عبدالله(ص) فرستاد و آشکار نمود. حضرت‌ رسول‌(ص) پس‌ از این‌ همه‌، تلاش‌ و تحمل‌رنج‌ و مشقّت‌، دین‌ مقدس‌ اسلام‌ را در میان‌ مردم‌ ترویج‌ کرد و به‌ دستور مؤکد خداوند،خلیفه‌ و جانشین‌ پس‌ از خود را منصوب‌ نمود. اما هنگامی‌ که‌ چشم‌ از دنیای‌ فانی‌ بربست‌و هنوز آب‌ غسل‌ بدن‌ مبارکش‌ به‌ کفن‌ خشک‌ نشده‌ و بدن‌ مطهر آن‌ حضرت‌ دفن‌ نشده‌بود، حرامیان‌ منافق‌ و سود جویان‌ فرصت‌ طلب‌، در خفا گرد هم‌ آمدند و نص‌ حکم‌ خداوندرا تحریف‌ کردند؛ یعنی‌، خلافت‌ امیر مؤمنان‌(ع) را که‌ خداوند تعیین‌ کرده‌ بود و آیه‌ تبلیغ‌ولایت‌ را برای‌ اوّلین‌ آیه‌ تحریف‌ کردند و آن‌ را خلیفه‌ اختراع‌ کردند، سپس‌ احکام‌ الهی‌ رایکی‌ پس‌ از دیگری‌، تحریف‌ کردند؛ چنان‌ که‌ بعد دومین‌ آیه‌، آیه‌ ارث‌ بود که‌ تحریف‌کردند و ابوبکر دروغی‌ را به‌ رسول‌ خدا(ص) نسبت‌ داد و گفت‌: ما گروه‌ پیامبران‌ بربازماندگان‌، ارثی‌ نمی‌گذاریم‌ و آنچه‌ که‌ از ما بماند از آن‌ بیت‌ المال‌ است‌.
فخر رازی‌ در تفسیر خود، ذیل‌ آیه‌ مزبور، بر این‌ حدیث‌ چندین‌ اشکال‌ وارد می‌کندو می‌گوید: «بماند که‌ این‌ گفته‌ ابوبکر خلاف‌ نص‌ّ قرآن‌ است‌... اضافه‌ بر آن‌ پیغمبر(ص)یک‌ فرد حکیم‌ و دانا است‌، هرگز سخن‌ بیهوده‌ و بی‌ ربط‌ نمی‌گوید و مسئله‌ ارث‌پیغمبر(ص) به‌ ابوبکر مربوط‌ نیست‌. چگونه‌ پیامبر(ص) به‌ کسی‌ چیزی‌ بگوید که‌ با اوربطی‌ ندارد، در حالی‌ که‌ کسانی‌ مربوط‌ به‌ ارث‌ بودند، مانند ابن‌ عباس‌ و حضرت‌امیرمومنان‌(ع) و حضرت‌ فاطمه‌3 که‌ اینان‌ از عقلا و دانایان‌ بودند که‌ اگر بنا بود پیغمبردرباره‌ ارث‌ چیزی‌ بگوید، به‌ طریق‌ اولی‌' به‌ اینان‌ می‌گفت‌، در حالی‌ که‌ پیامبر خدا(ص) به‌آنها چیزی‌ نگفته‌ بود.»
آری‌ از این‌ قبیل‌ بدعت‌ها و انحراف‌ها در دین‌ از جانب‌ مدعیان‌ خلافت‌ غاصبان‌در دین‌ وارد آورند که‌ زمینه‌ را چنان‌ برای‌ یزید بن‌ معاویه‌ هموار کرد که‌ بسیار آسان‌ نه‌ تنهاغصب‌ خلافت‌ نمود بلکه‌ شتاب‌ زده‌ مبادرت‌ به‌ تحریف‌ و بدعت‌ در احکام‌ دین‌ مقدس‌اسلام‌ کرد.
مبارزه‌ با بدعت‌ گذاران‌ واجب‌ است‌
آری‌، بنی‌ امیه‌ در واقع‌ یزید را برای‌ از بین‌ بردن‌ دین‌ اسلام‌ و محو قرآن‌ برای‌خلافت‌ و حکومت‌ برگزیده‌ بودند. اما حضرت‌ سیدالشهدا(ع) ، چنان‌ در برابر این‌دسیسه‌ها و بدعت‌های‌ بنی‌ امیه‌ منفعل‌ و بی‌ تاب‌ شده‌ بود که‌ دیگر تاب‌ قرار و سکوت‌ رانداشت‌ زیرا رسول‌ خدا(ص) فرمود:«اءذا رأیتم‌ أهل‌ الریب‌ و البدع‌ من‌ بعدی‌ فاظهروا البرائه‌منهم‌ واکثروا من‌ سبّهم‌ والقول‌ فیهم‌ و الوقیعه‌ و با هتوهم‌ کیلا یطمعوا فی‌ الفساد فی‌اءلاسلام‌ و یحذّر هم‌ النّاس‌ و لایتعلمون‌ من‌ بدعهم‌ یکتب‌ الله لکم‌ بذلک‌ الحسنات‌ و یرفع‌لکم‌ به‌ الدرجات‌ فی‌ الآخره‌؛
هرگاه‌ پس‌ از من‌ با گمراهان‌ و بدعت‌ گزاران‌ در دین‌ برخورد نمودید با صراحت‌ وآشکارا با آنان‌ مخالفت‌ کنید و از آنها برائت‌ بجویید و به‌ آنان‌ بدگویی‌ گویید و آنان‌ رابی‌ارزش‌ کنید و هر چه‌ زشتی‌ است‌ به‌ آنان‌ نسبت‌ دهید، تا میان‌ مردم‌ بی‌ ارزش‌ شوند ونتوانند در دین‌ اسلام‌ فساد ایجاد کنند و از آنان‌ دوری‌ و کناره‌گیری‌ کنند، بدعت‌هایشان‌ رانیاموزند که‌ خداوند برای‌ هر کلمه‌ای‌ که‌ بر آنان‌ گویید، حسناتی‌ را ثبت‌ خواهد نمود و برای‌آن‌، درجاتی‌ را به‌ شما خواهد افزود.»
افزایش‌های‌ بدعت‌های‌ یزید
هر روز از گوشه‌ کنار گزارش‌ هایی‌ درباره‌ تغییر احکام‌ الهی‌ و نادیده‌ گرفتن‌ارزش‌های‌ دینی‌ می‌رسید؛ یک‌ روز گزارش‌ می‌رسید که‌ قصرنشینان‌ یزید، به‌ دستور یزیدشراب‌ را حلال‌ کرده‌اند و روز دیگر حرام‌ دیگری‌ را مباح‌ و حلال‌ کرده‌اند و اگر فرد باایمانی‌پیدا می‌شد و نهی‌ از منکر می‌کرد، با برخورد توجیه‌ گرانه‌ اموی‌ها روبه‌ رو می‌گردید، و یا اورا تکفیر و محکوم‌ به‌ مرگ‌ می‌کردند.
لذا حضرت‌ سیدالشهدا(ع) بر اساس‌ رد این‌ بدعت‌ها و انحراف‌های‌ دینی‌ حرکت‌جهادی‌ خود را آغاز نمود، زیرا پیغمبر خدا(ص) فرموده‌ بود:
«اءذا ظهرت‌ البدع‌ فی‌ اُمتی‌ فلیظهر العالم‌ علمه‌ و اءلّا فعلیه‌ لعنه‌ الله و الملائکه‌الناس‌ اجمعین‌؛ هرگاه‌ بر امتم‌ بدعت‌ها آشکار شد، پس‌ حتماً بر عالم‌ باد که‌ علم‌ خود راآشکار کند وگرنه‌ لعنت‌ خداوند و تمام‌ فرشتگان‌ و همه‌ مردم‌ بر او خواهد بود.»
و این‌ یک‌ دستور الهی‌ بر علما است‌.
امام‌ حسین‌(ع) اهل‌ بدعت‌ را به‌ مبارزه‌ می‌طلبد
شکی‌ نیست‌ که‌ مصداق‌ بارز و برجسته‌ «عالم‌» حضرت‌ امام‌ حسین‌(ع) بود، و لذاهنگامی‌ که‌ خواست‌، حرکت‌ کند فرمود: «اءن‌ کان‌ دین‌ محمد لم‌ یستقم‌ اءلّا بقتلی‌ یا سیوف‌فخذینی‌؛
اگر بنا باشد دین‌ جدم‌]با این‌ دسیسه‌ها سقوط‌ می‌کند[ و برپانمی‌ شود مگر به‌ریختن‌ خون‌ من‌، پس‌ ای‌ شمشیرها مرا دریابید.»، پس‌ آن‌ حضرت‌ در آغاز نامه‌ هایی‌ که‌به‌ گوشه‌ کنار بلاد فرستاد، مسلمانان‌ را از بدعت‌ هایی‌ که‌ یزید در دین‌ وارد کرده‌ بود، آگاه‌نمود و آنان‌ را برحذر کرد، و در ضمن‌ حرکت‌ و قیام‌ خود، به‌ آنان‌ ابلاغ‌ نمود که‌ ای‌مسلمانان‌ من‌ به‌ جهاد با بدعت‌ گزاران‌ و دشمنان‌ قسم‌ خورده‌ دین‌ اسلام‌ می‌روم‌ که‌ آنان‌قصد دارند، دین‌ اسلام‌ و قرآن‌ را از بین‌ ببرند.
امام‌ حسین‌ اهداف‌ قیام‌ خود را بیان‌ می‌کنند
امام‌ به‌ برادرش‌ محمد بن‌ حنفیّه‌ نوشت‌ که‌ بعضی‌ از عبارات‌ آن‌ چنین‌ است‌:
«واءنی‌ لم‌ أخرج‌ أشراً و لابطراً و لامفسد و اءنما خرجت‌ لطلب‌ اءلاصلاح‌ فی‌ اُمه‌جدّی‌(ص) و أرید أن‌ آمر به‌ المعروف‌ و أنهی‌ عن‌ منکر و أسیر بسیره‌ جدی‌ و أبی‌ علی‌ بن‌أبی‌ طالب‌(ع) ؛
همانا من‌ به‌ قصد سرکشی‌ و خون‌ ریزی‌ و ظلم‌ قیام‌ نکردم‌ بلکه‌ برای‌ اصلاح‌ امت‌جدّم‌(ص) قیام‌ کردم‌ و قصدم‌ امر به‌ معروف‌ و نهی‌ از منکر بود و سیره‌ من‌ همان‌ روش‌ جدم‌و پدرم‌ علی‌(ع) است‌.»
سپس‌ عزم‌ بیت‌ الله الحرام‌ نمود که‌ در موسم‌ حج‌ دسیسه‌های‌ یزید و بنی‌ امیه‌ راکه‌ دشمنان‌ قسم‌ خورده‌ اسلام‌ بودند، در جمع‌ مسلمانان‌ که‌ برای‌ حج‌ گرد آمده‌اند، افشاکند. وقتی‌ که‌ به‌ مکه‌ فرود آمد، بیانیه‌ هایی‌ را درباره‌ بدعت‌ها و انحرافات‌ در دین‌ اسلام‌،صادر نمود و به‌ هر کس‌ که‌ می‌رسید، علم‌ خود را در این‌ باره‌ و رسوا کردن‌ بنی‌ امیه‌ ظاهرمی‌کرد، آن‌ گاه‌ عمال‌ بنی‌ امیه‌ افشاگری‌های‌ آن‌ حضرت‌ را برای‌ یزید بن‌ معاویه‌ گزارش‌کردند و یزید هنگامی‌ که‌ از حرکت‌ آن‌ حضرت‌ با خبر شد، سی‌ نفر از شیاطین‌ بنی‌ امیه‌ راکه‌ سلاح‌، زیر پوشش‌ خود مخفی‌ کرده‌ بودند، مأمور کرد که‌ حضرت‌ سیدالشهدا(ع) را به‌قتل‌ برسانند.
اگر چه‌ به‌ پرده‌های‌ کعبه‌ آویزان‌ باشد، حضرت‌ از نقشه‌ بنی‌ امیه‌ مطلع‌ شد و به‌سوی‌ مدینه‌ حرکت‌ کرد، و بار دیگر به‌ روضه‌ جدّش‌ رسول‌ خدا(ص) رفت‌ و اوضاع‌ اسلام‌ ومسلمانان‌ را با قبر جدّ بزرگوارش‌ در میان‌ گذاشت‌ و مشغول‌ دعا و نماز و راز و نیاز شد. سربه‌ سوی‌ آسمان‌ بلند کرد و عرض‌ کرد: پروردگارا، این‌ قبر پیامبر تو محمد است‌ و من‌ فرزندپیغمبر تو هستم‌، خود از حال‌ من‌ باخبری‌، خودت‌ می‌دانی‌ که‌ من‌ می‌خواهم‌ امر به‌معروف‌ و نهی‌ از منکر کنم‌، پروردگارا تو را به‌ صاحب‌ این‌ قبر قسم‌ می‌دهم‌، مرا به‌ راهی‌که‌ رضای‌ تو و رسولت‌ است‌، راهنمایی‌ کنی‌، سپس‌ بسیار بگریست‌.
رسول‌ خدا امام‌ حسین‌ را به‌ جهاد با بدعت‌ها می‌فرستد
لحظاتی‌ به‌ خواب‌ رفت‌، در عالم‌ رؤیا خود را در آغوش‌ جدّش‌ رسول‌ خدا(ص) دیدکه‌ به‌ او می‌گوید:
«حبیبی‌ یا حسین‌ کأنّی‌ أراک‌َ عن‌ قریب‌ مرمّلاً بدماک‌ مذبوحاً بارض‌ کربلا؛ فرزندم‌برو به‌ سوی‌ شهادت‌، زود است‌ تو را به‌ خاک‌ و خونت‌ آغشته‌ بنگرم‌....»
فرزندم‌ تو باید برای‌ دین‌ شهید شوی‌، آن‌ گاه‌ از خواب‌ بیدار شد به‌ دستور جدّش‌رسول‌ خدا(ص) بی‌ درنگ‌ عمل‌ کرد و به‌ حرکت‌ خود ادامه‌ داد.
درخواست‌ها که‌ از رفتن‌ منصرف‌ شود
در هر حالی‌ که‌ بزرگان‌ مدینه‌، هر کدام‌ از باب‌ نصیحت‌، حضرت‌ را از رفتن‌ به‌ عراق‌منع‌ کردند، حضرت‌(ع) چون‌ چیزی‌ را می‌دید و آنان‌ نمی‌دیدند و این‌ بدعت‌ها وانحرافات‌ امویان‌ را در اسلام‌ بزرگ‌ ترن‌ خطر احساس‌ می‌کرد، برخورد با بدعت‌ را ما فوق‌زندگی‌ در دنیا می‌دید.
لذا هر کدام‌ را به‌ یک‌ نوع‌ مجاب‌ می‌کرد و از آنان‌ می‌گذشت‌ و به‌ حرکت‌ خود ادامه‌داد، و شاید اگر آن‌ حضرت‌(ع) به‌ حرکت‌ خود ادامه‌ نمی‌داد، همه‌ هستی‌ اسلام‌ از بین‌می‌رفت‌.
اهداف‌ بنی‌ امیه‌ از انتخاب‌ یزید برای‌ خلافت‌
بنی‌ امیه‌ با تلاش‌ فراوانی‌ به‌ وسیله‌ تبلیغات‌ وسیع‌، قداستی‌ برای‌ یزید پدید آوردندو به‌ گونه‌ای‌ چهره‌ منحوس‌ یزید را، مقدس‌ و والامقام‌ نمایاندند که‌ اگر یزید، حکمی‌ راصادر می‌کرد، مردم‌ بدون‌ چون‌ و چرا آن‌ را باور می‌کردند. او به‌ جایی‌ رسیده‌ بود که‌می‌توانست‌ تک‌ تک‌ احکام‌ اسلام‌ و ارزش‌های‌ اسلام‌ را یکی‌ پس‌ از دیگری‌ مندرس‌ ونابود کند، زیرا یزید این‌ موقعیت‌ چنانی‌ را از دو اهرم‌ بزرگ‌ به‌ دست‌ آورده‌ بود:
1- اموال‌ بیت‌ المال‌ را در اختیار داشت‌ که‌ معاویه‌ به‌ مدّت‌ چهل‌ سال‌ آن‌ مال‌های‌فراوان‌ را ذخیره‌ کرده‌ بود و بی‌ درنگ‌ همه‌ این‌ اموال‌ در اختیار یزید قرار گرفت‌ و اومی‌توانست‌ با این‌ مال‌ بسیار، هر کاری‌ را که‌ اراده‌ کند، انجام‌ دهد؛
2- حقد و کینه‌ و دشمنی‌هایی‌ که‌ بنی‌ امیه‌ از جنگ‌ بدر در سینه‌ها داشت‌، (همان‌طوری‌ که‌ در دعای‌ ندبه‌ آمده‌: أحقاداً بدریه‌ و حنینیّه‌) دست‌ به‌ دست‌ هم‌ داده‌ بود که‌ اسلام‌و مسلمانان‌ را نابود کنند، این‌ دو امر نیرومند و قوی‌ یزید را بر عرشه‌ قدرت‌ و مقام‌، علیه‌دین‌ اسلام‌ و مسلمانان‌ جرئت‌ داده‌ بود.
این‌ مطالب‌ از حوادث‌ حرکت‌ امام‌ حسین‌(ع) به‌ دست‌ می‌آید، طبری‌ در تاریخ‌خود می‌گوید: حضرت‌ امام‌ حسین‌(ع) در زمین‌ بیضه‌، میان‌ دو لشکر، لشکر خود و لشکرحرّ بن‌ یزید بن‌ ریاحی‌ پس‌ از حمد و ثنای‌ الهی‌ فرمود: ای‌ مردم‌ حضرت‌ رسول‌ خدا(ص)فرمود: هر آن‌ کس‌ که‌ سلطان‌ جائری‌ را ببیند که‌ حرام‌ خدا را حلال‌ کند و پیمان‌ خداوند رابشکند، و خلاف‌ سنت‌ دین‌ رسول‌ خدا عمل‌ کند، و در میان‌ بندگان‌ گناه‌ ستم‌ را رواج‌ دهد،و آن‌ کس‌ علیه‌ او کاری‌ نکند و سخنی‌ در رّد او نگوید، این‌ حق‌ خداوند است‌ که‌ کیفر وعقاب‌ او را با همان‌ سلطان‌ یک‌ سان‌ قرار دهد، ای‌ مردم‌، همانا گروه‌ بنی‌ امیه‌ به‌ پیروی‌شیطان‌ رفتند و از اطاعت‌ خداوند سرپیچی‌ کردند و در دین‌ خدا رخنه‌ و فساد ایجاد کردند،و حدود الهی‌ را تعطیل‌ نمودند و اموال‌ بیت‌ المال‌ را حیف‌ و میل‌ کردند و حرام‌ خدا را حلال‌کردند و من‌ سزاوراتر از دیگران‌ به‌ امر خلافت‌ هستم‌...
عزم‌ راسخ‌ آن‌ حضرت‌ برای‌ مبارزه‌ با بدعت‌ها
و در کتاب‌ حلیه‌ الأولیاء نقل‌ شده‌ هنگامی‌ که‌ لشکریان‌ یزید، صحرای‌ کربلا را پرکردند و جنگ‌ قطعی‌ شد، حضرت‌ امام‌ حسین‌(ع) رو کرد به‌ اصحاب‌ خود و فرمود: اوضاع‌را چگونه‌ می‌بینید! مردم‌ دنیا از اسلام‌ برگشتند و همه‌ چیز واژگون‌ و محیط‌ دنیا مانندشوره‌ زاری‌ تلخ‌ شده‌ و چیزی‌ از آن‌ جز پس‌ مانده‌ای‌ در چاله‌ها و چراگاهی‌ پس‌ مانده‌ باقی‌نمانده‌، آیا نمی‌بینید به‌ احکام‌ دین‌ حق‌ عمل‌ نمی‌شود و از بدعت‌ها و باطل‌ها نهی‌ وجلوگیری‌ نمی‌شود.... تا این‌ که‌ مومن‌ به‌ لقاء الله رغبت‌ نماید، سپس‌ فرمود: «اءنّی‌ لا أری‌الموت‌ اءلّاسعاده‌ و الحیاه‌ مع‌ الظّالمین‌ اءلّا برما؛ اکنون‌ مرگ‌ را جز سعادت‌ و زندگی‌ را با ستم‌گران‌ جز بدبختی‌ و خواری‌ نمی‌بینم‌.»
و در بحار نقل‌ شده‌ در روز عاشورا به‌ حضرت‌ ابا عبدالله(ع) گفته‌ شد، به‌ حکم‌ عموزاده‌ ات‌ یزید فرود آی‌ تا از مرگ‌ رهای‌ یابی‌، فرمود: نه‌ به‌ خدا قسم‌، هرگز دست‌ ذلّت‌ به‌شما نمی‌دهم‌ و مانند برده‌ها فرار نخواهم‌ کرد، سپس‌ این‌ آیه‌ را تلاوت‌ کرد: *اءنّی‌ عُذْت‌ُبِرَبِّی‌ وَرَبِّکُم‌ مِن‌ کُل‌ِّ مُتَکَبِّرٍ لا یُؤْمِن‌ُ بِیَوْم‌ِ الْحِسَاب‌ِ*؛
من‌ به‌ خدای‌ آفریننده‌ من‌ و شما و همه‌ عالم‌، از شر هر کافر متکبری‌ که‌ به‌ روزحساب‌ ایمان‌ نمی‌آورد، پناه‌ می‌برم‌، و از او یاری‌ می‌طلبم‌.
سپس‌ فرمود: مرگ‌ با عزّت‌ بهتر است‌ از زندگی‌ با ذلّت‌ و این‌ ابیات‌ را انشا نمود.
الموت‌ خیراً من‌ رکوب‌ العارو العار أولی‌ من‌ دخول‌ ناری‌
والله ماهذا و هذا جاری‌
با حوادث‌ روز عاشورا و بعد از آن‌، اسارت‌ اهل‌ بیت‌(ع) پرده‌ از چهره‌ جنایات‌ یزیدبر کنار می‌رود و از آن‌ حوادث‌ جریحه‌ دار، شهادت‌ علی‌ اصغر(ع) است‌ که‌ اگر علت‌شهادت‌ علی‌ اصغر طفل‌ شیر خوار حضرت‌ سیدالشهدا (ع) همیشه‌ تحقیق‌ و بررسی‌ شود،مطالب‌ مهمی‌ به‌ دست‌ می‌آید. که‌ واقعیت‌ها را آشکار می‌نماید.
شهادت‌ علی‌ اصغر بدعت‌ گزاران‌ را رسوا کرد
1- بنی‌ امیه‌ به‌ طوری‌ برای‌ یزید و خلافتش‌ تبلیغ‌ کرده‌ بودند که‌ مسلمانان‌، یزیدرا خلیفه‌ به‌ حق‌ رسول‌ الله می‌دانستند. هر حکمی‌ را صادر می‌کرد، حکم‌ خدا می‌دانستند.شهادت‌ علی‌ اصغر تمام‌ تبلیغات‌ دروغ‌ را بر ملا و خنثی‌ نمود.
2- مخالف‌ یزید را کافر و مهدور الدم‌ می‌دانستند، که‌ شهادت‌ علی‌ اصغر نقاب‌اسلامی‌ را از چهره‌ یزید برطرف‌ کرد و ثابت‌ شد که‌ یزید کافر است‌ و دین‌ اسلام‌ از گزند اومصون‌ باقی‌ ماند.
3- هر که‌ بدعت‌های‌ یزید را نمی‌پذیرفت‌، فوری‌ از جهت‌ مرتد شدن‌ به‌ قتل‌می‌رسید، ولی شهادت‌ علی‌ اصغر ثابت‌ کرد که‌ یزید و طرف‌ دارانش‌ بویی‌ از دین‌ نبرده‌اندو او دشمن‌ دین‌ و بشریت‌ است‌.
4- چنان‌ بدعت‌ها گسترده‌ و بسیار بود که‌ رفته‌ رفته‌ بیم‌ محو اسلام‌ احساس‌می‌شد، و شهادت‌ علی‌ اصغر چنان‌ یزید را از ولایت‌ بر اسلام‌ نزد مردم‌ ساقط‌ کرد که‌ کسی‌دیگر جرئت‌ نمی‌داشت‌، بگوید شراب‌ خوردن‌ به‌ دستور یزید حلال‌ است‌، و یا بدعت‌دیگری‌ را مباح‌ بداند.
5- اگر شهادت‌ علی‌ اصغر نبود، بیم‌ آن‌ بود که‌ خون‌ همه‌ شهدا از بین‌ برود و بنی‌امیه‌ باقی‌ بمانند و کسی‌ دیگر سوگواری‌ نکند، و می‌گفتند، مردی‌، مردی‌ را کشت‌ و کشته‌شد و تمام‌ شد، ولی‌ شهادت‌ علی‌ اصغر این‌ عذر را از مردم‌ گرفت‌ و دیگر برای‌ مردم‌سخنی‌ نگذاشت‌، جز انزجار و تنفر وجدان‌ها از بنی‌ امیه‌ را افزود و نام‌ یزید را نزدوجدان‌های‌ دوست‌ و دشمن‌ متنفّر و زجر آور نمود.
6- لذا هنگامی‌ که‌ حضرت‌ قنداقه‌ علی‌ اصغر را آورد، چنان‌ لرزه‌ به‌ اندام‌ قوم‌ افتادکه‌ نقل‌ کرده‌اند: «کادالقوم‌ أن‌ یتفرّقوا؛ نزدیک‌ بود که‌ لشکر از هم‌ بپاشد» و لذا عمر سعد که‌در تنگنای‌ سختی‌ قرار گرفته‌ بود و از این‌ امر بسیار وحشت‌ زده‌ شد، دیگر نمی‌توانست‌کاری‌ کند جز دستور به‌ شهادت‌ رساندن‌ آن‌ طفل‌ را، هر چند در ظاهر تیر به‌ حلقوم‌ طفل‌شیرخوار حسین‌ پرتاب‌ شد و او را شهید نمود، لیکن‌ در واقع‌ عمر سعد دستور داد تیر به‌ریشه‌ کاخ‌ نشینان‌ بنی‌ امیه‌ نشانه‌ رود.
با همین‌ تیر، ریشه‌ بنی‌ امیه‌ و یزید قلع‌ و قمع‌ شد و نقاب‌ قداستی‌ که‌ به‌ وسیله‌ آن‌برای‌ انحراف‌ دین‌ و بدعت‌ به‌ چهره‌ گذاشته‌ بودند، شکافته‌ شد، و چهره‌ حقیقی‌ مخوس‌آنان‌ برملا و آشکار کردند، آن‌ گاه‌ حقیقت‌ موزیانه‌ و شریر یزید و بنی‌ امیه‌ بر همه‌ دنیابرملاشد.
کشانیدن‌ یزید برای‌ محاکمه‌ علنی‌ در مجلس‌ شام‌
پس‌ از رسوایی‌ بنی‌ امیه‌ و پس‌ از آن‌ که‌ بر همه‌، آشکار شد که‌ هدف‌ یزید و بنی‌امیه‌ از بدعت‌ گذاشتن‌ در دین‌، نابودی‌ اسلام‌ و محو آن‌ بوده‌ و یزید و بنی‌ امیه‌ دشمنان‌قسم‌ خورده‌ قرآن‌ و اسلامند اکنون‌ نوبت‌ محاکمه‌ علنی‌ یزید خلیفه‌ نماست‌، این‌ رسالت‌ راباید کسی‌ بر عهده‌ گیرد که‌ فوق‌ العاده‌ باشد و سختی‌ها و مشقّت‌های‌ طاقت‌ فرسایی‌ راتحمل‌ کند. در این‌ رسالت‌ دو مأموریت‌ را باید انجام‌ دهد.
اول‌ یزید خلیفه‌ غاصب‌ را به‌ پشت‌ میز محاکمه‌ جلب‌ کند؛
دوم‌، او را به‌ اقرار به‌ ماهیت‌ الحادی‌ و مشرک‌ بودن‌ خود و این‌ که‌ هدف‌ از ایجاداین‌ بدعت‌ها در دین‌ اسلام‌ جزء دشمنی‌ با دین‌ اسلام‌ و نابودی‌ آن‌ بوده‌، وادار کند.
اعترافات‌ خلیفه‌ جنایت‌ کار بر کفر الحاد و دشمنی‌ با اسلام‌
آن‌ وقتی‌ که‌ پاره‌ تن‌ حیدر کرّار با غرور و عزت‌، به‌ یزید نهیب‌ زد که‌ یابن‌ الطلقا تورا چه‌ به‌ دین‌، تو کسی‌ هستی‌ که‌ گوشت‌ و پوست‌ و استخوانت‌ از خون‌ شهدای‌ اسلام‌روییده‌ شده‌. تو کوچک‌تر از آنی‌ که‌ بتوانی‌ رخنه‌ و انحراف‌ در دین‌ اسلام‌ ایجاد کنی‌، بدان‌ای‌ یزید تو بازنده‌ای‌ و آگاه‌ باش‌ که‌ برادرم‌ حسین‌ نقشه‌های‌ تو و هم‌ دستانت‌ را بر ملا کردتو و پیروانت‌ از بین‌ رفتید، آن‌ گاه‌ خلیفه‌ بدعت‌ گذار از کلمات‌ آن‌ علیا مخدره‌ حضرت‌زینب‌ کبرا(ع) دهشت‌ زده‌ و وحشت‌ کرده‌، جام‌ شراب‌ را در ملاء عام‌ برداشت‌ و نوشید، تافسق‌ و فجور خود را با این‌ حرکت‌ آشکار کند، سپس‌ به‌ الحاد و مشرک‌ بودن‌ خود اعتراف‌کرد و اشعار ابن‌ زبعه‌ را که‌ در جنگ‌ احد به‌ تلافی‌ کشته‌ شده‌های‌ کفّار بدر گفته‌ بود، بر زبان‌آورد:
لعبت‌ هاشم‌ با لملک‌ فلا خبر جاء ولا وحی‌ٌ نزل‌
لیت‌ أشیاخی‌ بِبدر شهدواو یقولوا یا یزید لا تشل‌
مردم‌ اهل‌ شام‌ و اهل‌ مجلس‌ که‌ اکثر شاد و خرّم‌ در آن‌ مجلس‌ بودند، شگفت‌ زده‌ ومبهوت‌ با تعجب‌ از حرکات‌ و اعتراف‌ یزید بر کفر و مشرک‌ بودن‌ خود، فریاد لعن‌ بر یزید وبنی‌ امیه‌ سر دادند و همه‌ بنی‌ امیه‌ رسوا و ماهیت‌ تمام‌ بدعت‌ گذاران‌ بعد وفات‌پیغمبرخدا(ص) تا آن‌ روز آشکار شد.
حقیقت‌ دین‌ اسلام‌ به‌ سبب‌ شهادت‌ حضرت‌ سیدالشهدا(ع) از گزند یزید واتباعش‌ مصون‌ شد و قیام‌ حضرت‌ ابا عبدالله الحسین‌(ع) و شهادت‌ او و یارانش‌ عبرتی‌برای‌ هر بدعت‌ گذار و درسی‌ برای‌ هر مجاهد و عالمی‌ شد.


منبع : سبطین
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان
تبلیغات متنی