ماهان شبکه ایرانیان

محل اقامت حضرت سجاد علیه السلام در شام

س از پایان مراسم ننگین کاخ یزید که به افتضاح و رسوائی او و ظهور کرامات و معجزات خاندان نبوت ختم شد، یزید دستور داد آنان را از مجلس بیرون ببرند و در منزلی ساکن کنند

محل اقامت حضرت سجاد علیه السلام در شام

س از پایان مراسم ننگین کاخ یزید که به افتضاح و رسوائی او و ظهور کرامات و معجزات خاندان نبوت ختم شد، یزید دستور داد آنان را از مجلس بیرون ببرند و در منزلی ساکن کنند.
امّا وضعیت آن منزل چگونه بوده است؟ باید به سراغ سندهای تاریخی برویم تا از کیفیت مأوی و مسکن خاندان وحی و نبوت و عزیزان آل الله مطلع گردیم: در کتاب « بصائر الدرجات » که از قدیمی ترین و معتبر ترین کتب تاریخی است آمده است.
محمد حلبی از امام صادق علیه السلام نقل می کند که حضرت فرمودند: چون حضرت علی بن الحسین علیه السلام و سایر همراهانش را به حضور یزید بن معاویه - که به آن دو لعنت های خدا نثار باد - آوردند، او را در منزلی قرار دادند.
بعضی از آنان گفتند: ما را در این منزل قرار دادند تا بر سر ما خراب شود و همگی کشته شویم در این حال نگهبانان آن منزل که رومی بودند با زبان رومی گفتند: نگاه کنید به اینان!! می ترسند که سقف بر آنان فرو ریزد هر آینه فردا از اینجا خارج شده و همگی کشته خواهند شد.
حضرت علی بن الحسین علیه السلام فرمود: در بین آنان هیچ کس رومی را خوب نمی دانست، از این حدیث به خوبی بدست می آید که آن منزل به گونه ای بوده است که هر لحظه انتظار این می رفته که بر سر آن عزیزان خراب شود و همگی به قتل برسند. از این گذشته نگهبانان می دانسته اند که اگر این هم واقع نشود فردا آنها کشته خواهند شد.
اما جناب صدوق در کتاب « امالی » خود از قول فاطمه دختر علی - علیه السلام - نقل می کند که فرمود: یزید - لعنت الله علیه - امر کرد زنان و نسوان امام حسین علیه السلام را با حضرت علی بن الحسین علیه السلام در زندانی حبس کنند که آن زندان نه آنها را از گرما حفظ می کرد و نه از سرما تا اینکه پوستهای آنان ورق ورق شد و پوست انداخت.
در دنباله روایت آمده است که درآن ایام در بیت المقدس هیچ سنگی را بر نداشتند مگر اینکه زیر آن خون تازه بود و مردم به خورشید که نگاه می کردند آن را بر روی دیوارها به صورت سرخی می دیدند کانّ خورشید ملحفه های زرد رنگ می ماند، تا اینکه علی بن الحسین - علیه السلام - به همراه نسوان از آن زندان خارج شدند و سر امام حسین علیه السلام به کربلا برگردانیده شد و بر اساس نقل جناب سید نعمه الله جزائری، در خبری که ملاقات امام سجاد - علیه السلام - را با « منهال » نقل کند در ادامه آن آورده است :
منهال گفت: عرض داشتم اکنون شما کجا می روید؟
فرمود: آنجائیکه ما را منزل داده اند سقف ندارد و آفتاب ما را گداخته است و هوای خوبی در آنجا نمی بینم، فعلاً به جهت ضعف بدن بیرون آمده ام تا لحظه ای استفاده کنم و زود برگردم چرا که بر زنها می ترسم، پس در این حال که با حضرت تکلم می کردم صدای زنی بلند شد و آن جناب را صدا زد که کجا می روی ای نور دیده و آن زن جناب زینب دختر علی مرتضی سلام الله بود.
در کتاب « مناقب » نیز آمده است که «ابی مخنف » و دیگران نقل کرده اند که یزید دستور داد سر مبارک حسین - علیه السلام - را بر سر در منزلش نصب کنند و به اهل بیت حسینی دستور داد تا وارد منزل او شوند، چون زنان بر منزل او وارد شدند هیچکس از آل معاویه و آل ابی سفیان نماند مگر آنکه آنها را با گریه و زاری و شیون و صیحه استقبال نمود و آن خانمها آنچه از لباس و زیور داشتند، خدمت آن عزیزان آوردند و سه روز برای حضرت حسین - علیه السلام - عزاداری بر پا داشتند.
(در دنباله این حدیث داستانی از هند همسر یزید آمده است که جالب به نظر می رسد. ( برای مطالعه تفصیلی این جریان مراجعه کنید به منتهی الامال جلد اول، صفحه 314) باید توجه داشت شاید داخل نمودن اسرا به منزل خصوصی یزید به منظور به رخ کشیدن و تحقیر بیش از پیش آنان بوده است و این رسمی از رسوم جاهلیت بوده که وقتی اسیری می گرفتند او را برای دیدن منزل خود به آن منزل می برده اند تا قدرت نمائی کنند ولی باید تقدیر الهی این مسئله به ضرر قطعی یزید منجر گردید و تاثیر عجیبی بر وضع داخلی منزل او به نفع جریان حق بر جای گذاشت.
بهر تقدیر چنانچه شیخ مفید در ارشاد نیز نقل می کنند بعد از اینکه جوّ کاخ یزید به علیه او عوض شد، او لحن خود را عوض کرده و دستور داد اهل بیت را به خانه ای که برای آنها آماده کرده بودند ببرند و علی بن الحسین علیه السلام هم با آنان بود و آن خانه در کنار قصر یزید بود.
اما در بعضی از اسناد هم آمده است که «یزید آنان را در منزل خصوصی خود جای داد و هیچ وقت ناهار و شام نمی خورد مگر اینکه حضرت علی بن الحسین - علیه السلام - حاضر باشند. (بحار الانوار، جلد 4، صفحه 143 به نقل از (مناقب) » و شاید این مربوط به اواخر حضور اهل بیت در شام باشد که با افشا گری و خطبه های تاریخی آنان کاملاً جوّ شهر بر علیه یزید تغییر کرده و او در صدد انجام کارهای تبلیغی برای مبارزه با این جو بر آمده است که یکی از آنها احترام به اسیران کربلا بوده است.
و بالاخره در خبر دیگری که « کامل بهائی » آن را نقل می کند چنین آمده است، ام کلثوم (در مصدر بجای ام کلثوم زینب سلام‌الله‌علیه آمده است) کسی را نزد یزید فرستاد اجازه دهد برای حسین - علیه السلام - سوگواری کنند.
یزید هم موافقت کرد و دستور داد تا اهل بیت را به «دار الحجاره » ببرند تا در آنجا به سوگواری بپردازند !! اهل بیت در آنجا هفت روز عزاداری نمودند و هر روز گروه زیادی از زنان شام، گرد آنها جمع می شدند و عزاداری می کردند. (در ادامه آمده است: مروان به نزد یزید رفت و او را از اجتماع مردم در آن محل آگاه کرد و گفت روحیه مردم شام دگر گون شده است و ماندن اهل بیت در شام به صلاح پادشاهی تو نیست و پیشنهاد داد تا آنان به مدینه گسیل شوند.)
از این سند هم به دست می آید بالاخره پس از تغییر شرائط اجتماعی شهر دمشق به نفع خاندان حسینی، آنان در محل جدید مستقر شدند و در ادامه فعالیتهای تبلیغی خود با اقامه عزاداری بر سالار شهیدان هر چه بیشتر به رسوا سازی خاندان ننگین اموی پرداختند که بازتاب آن از زبان مروان بن حکم نقل گردید.
______________________________________
بحارالانوار، جلد45، ص 142-143-77

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان
تبلیغات متنی