شجاعت
دلاورى و بى باکى براى مقابله با دشمن و هراسیدن از خطرها و اقدام هاى دشوار یکى از مهم ترین ملکات اخلاقى است که در حسین بن على علیه السلام و یاران شهیدش و آزادگان اهل بیت علیهم السلام جلوه گر بود. روح حماسى در میدان هاى نبرد در خصلت هاى فردى و زمینه هاى تربیتى آن امام ریشه داشت. قیام کربلا از نخستین مراحل تا پایان آن، تجلى گاه شجاعت امام بود. صلابت و قاطعیت امام حسین علیه السلام در مخالفت کردن با یزید و خوددارى ورزیدن از بیعت با وى، تصمیم گرفتن براى حرکت به سوى کوفه و مبارزه با یزیدیان، متزلزل نشدن روحیه از شنیدن اخبار داخل کوفه، اعلام آمادگى براى نثار خون در راه احیاى دین، نهراسیدن از انبوهىِ سپاه گرد آمده در کربلا، رزم آورى هاى سلحشورانه و بى نظیر امام حسین علیه السلام و سربازان و خاندانش، جنگ نمایان عباس، على اکبر و قاسم و... و صدها صحنه حماسى دیگر، همه جلوه هایى از شجاعت حسین بن على علیه السلام و یارانش و بخشى از الفباى «فرهنگ عاشورا» است.
«خاندان پیامبر در شجاعت و قوت قلب و دلیرى، نمونه بودند و آنچه در دلشان نبود، هراس از دشمن بود».
جوان مردى و بزرگوارى
«عنایت ویژه محمد صلى الله علیه و آله ، آغوش زهرا علیهاالسلام ، پرورش على علیه السلام و شایستگى هاى شخصى، در حسین علیه السلام جمع شد و از او، نمونه اى از بزرگوارى، جوان مردى و فضیلت ساخت.
مکتب حسین علیه السلام ، پاداش نیکى را نیکىِ برتر مى داند. آرى مکتب انسانیت چنین است. آنان که نیکى را پاداش نمى دهند انسان نخواهند بود و آنان که سزاى نیکى را بدى مى دهند، بویى از انسانیت نبرده اند.
این حسین علیه السلام است که در همه احوال و حکایات، مشت را با بوسه پاسخ مى دهد و با دشمن مهر مى ورزد، جوان مردى و بزرگوارى دارد و راهنمایى مى کند.»
نمونه اى از جوانمردى امام حسین علیه السلام
امام حسین علیه السلام در مسیر خود به کوفه، از سرزمین اشراف گذشت و به اصحابش دستور داد آب فراوانى بردارند و همه مشک ها را پر کنند. یاران حسین علیه السلام نیز به دستور امام، آب زیادى برداشتند و حرکت کردند. در منزل گاه بعدى به نام ذوحسم، به سپاه حرّبن یزید ریاحى برخوردند که مأمور بودند امام حسین علیه السلام را نزد ابن زیاد ببرند. در آن گرماى شدید، فریاد العطش سربازان حرّ که سخت تشنه شده بودند، بلند بود.
حسین علیه السلام ، آن یکه تاز میدان جوانمردى و انسانیت، به یاران خویش دستور داد تا نه تنها سپاهیان دشمن، بلکه اسب ها و مرکب هایشان را نیز سیراب کنند. على بن طعان محارمى مى گوید: «من آخرین نفر از سپاه حر بودم که امام حسین علیه السلام با دست خود، من و اسبم را سیراب کرد. چون فشار آب از دهانه مشک زیاد بود، آن حضرت لبه مشک را به عقب برگرداند تا فشار آب کم شود و من به راحتى آب بخورم».
تواضع
امام حسین علیه السلام با مسکینان و مستمندان مى نشست و مى گفت: «خداوند، اهل کبر و مستکبران را دوست ندارد». یک روز بر چند کودک گذر کرد که سرگرم خوردن یک قطعه نان بودند. بچه ها از امام خواستند تا با آنها هم غذا شود. امام با لطف و مهربانى، دعوت اطفال را پذیرفت و با آنها هم غذا شد. آن گاه بچه ها را با خود به خانه برد و آنها را از غذا سیر کرد و به آنها لباس پوشانید. سپس فرمود:
اِنَّهُمْ اَسْخى مِنّى لاِءَنَّهُمْ بَذَلوا جَمیعَ ما قَدَروا علیه و اَنَا بَذَلْتُ بَعْضَ ما اَقدَرُ عَلیهِ.
این کودکان، از من سخاوتمندترند؛ زیرا آنها هرچه داشتند، بذل کردند، ولى من بخشى از مال خویش را بخشیدم.
خداترسى
«اولیاءاللّه به خاطر شناخت و معرفتى که به ذات مقدس الهى دارند، بیش از دیگران ترسانند. حسین علیه السلام نیز چنین بود. ابن شهر آشوب در مناقب آورده است که از حسین علیه السلام پرسیدند:«ما أَعظَمَ خوفُکَ مِنْ رَبِّک؛ چه زیاد از خدا مى ترسى؟» فرمود: «یَأْمَنُ یومَ القیامَهِ إِلاّ مَنْ خافَ اللّه َ فِى الدنیا؛ از عذاب خدا در قیامت ایمن نیست، مگر کسى که در دنیا از خدا بترسد».
از دعاى آن حضرت در روز عرفه، میزان شناخت و ترس او را از خدا درمى یابیم که با چشمى گریان پس از بیان اوصاف بارى تعالى و کیفیت آفرینش جهان هستى و شخصیت شخیص خود، آن چنان خدا را در همه احوال، حاضر و ناظر اعمال خویش مى داند که گویى او را به چشم بصیرت مى بیند، آنجا که مى گوید: «کور باد چشمى که تو را مراقب خود نبیند و در زیان و خسران باد و بنده اى که نصیب و بهره اى از عشق و محبت خود در او قرار نداده اى!»
علم حسین علیه السلام
«چنانکه مى دانیم دانش این بزرگواران، موهبت الهى بوده است. علم حسین علیه السلام و دیگر امامان علیهم السلام نیز به افاضه ربانى و بخشش الهى و تعلیم خاص شخص پیغمبر اعظم صلى الله علیه و آله بود. وگرنه کدام مدرسه در کل دنیاى پر از جهل و نادانى مى توانست چنین فارغ التحصیلانى تحویل دهد که در علوم و فنون متعدد و گوناگون، استاد و از زمان کودکى، مرجع مردم و علما در مسائل علمى باشند و تا امروز کلماتشان براى رجال علم و فلسفه، حلال مشکلات گردد.
هرچه انسان در حالات سید الشهدا علیه السلام دقیق تر شود، بیشتر به این نکته دست مى یابد که یک بصیرت خارق العاده و بینش غیبى در امر دین، راهنماى آن حضرت بوده است. دانش آن حضرت از احتجاجات او با دشمنان اهل بیت علیهم السلام به ویژه معاویه و مروان و نامه هایى که به معاویه مرقوم فرموده و خطبه هایى که به مناسبت هایى ایراد کرده و از دعاى عرفه و دعاهاى دیگر که از آن حضرت در کتاب هاى شیعه و سنى نقل شده، ظاهر و آشکار است.
مطلب دیگرى که از احادیث به دست مى آید، این است که حسین علیه السلام ، کثیر الحدیث و الروایه بوده که در آن زمان با اینکه اصحاب پیغمبر کم نبودند و نقل حدیث مى کردند، مردم، همه آنها را ترک [مى کردند] و به مجلس حسین علیه السلام مى آمدند.
اخبارى که از حسین علیه السلام در این باب نقل شده (که حاکى از علم و ذوق سرشار، قوت فطانت، استعداد و قریحه و استحکام منطق است) بیشتر از این است که احصا شده است. آن حضرت به نوعى در مسائل علمیه (باجودت ذهن و حدّت خاطر) اظهار نظر مى کرد و فتوا مى داد که موجب تحیّر مردم مى شد، تا حدى که عبداللّه بن عمر در حق او گفت: اَنَّهُ یَغُرُّ الْعِلْمَ غَرّا؛ همانا حسین علیه السلام ، علم را مى نوشید».
جود و سخاى حسین علیه السلام
درباره کرامت و جود و بخشش حسین علیه السلام داستان هاى زیادى نقل شده است که به عنوان نمونه به دو مورد اشاره مى کنیم:
1. عمرو بن دینار روایت مى کند که امام حسین علیه السلام به عیادت اسامه بن زید رفت و او بیمار بود. وى را اندوهناک دید. علتش را جویا شد. اسامه گفت: شصت هزار درهم بدهکارم. امام فرمود: بر عهده من که آن را بپردازم. اسامه عرض کرد: مى ترسم قبل از اداى دین بمیرم. امام حسین علیه السلام فرمود: نخواهى مُرد تا من قرض تو را بپردازم و حضرت پیش از فوت اسامه، دینش را پرداخت کرد.
2. انس مى گوید: من خدمت امام حسین علیه السلام بودم که کنیزش یک شاخه گل آورد و به امام علیه السلام تقدیم کرد. حضرت فرمود: تو را در راه خدا آزاد کردم. انس مى گوید: به حضرتش عرض کردم: یک شاخه گل ارزشى ندارد که به خاطر آن او را آزاد کردى! امام حسین علیه السلام فرمود: «خدا ما را چنین ادب آموخته است که مى فرماید: «و چون شما را تحیت گویند، شما بهتر از آن تحیت گویید یا مثل آن» و آزاد کردن کنیز تحیت بهتر بود».
زهد امام حسین علیه السلام
بهترین نشانه زهد کامل و خوار شمردن دنیا، فداکارى و گذشت آن حضرت از جان خود و جوانان و برادران و اصحاب و یاران و تن دادن به آن همه مصیبت و بلا بود.
اگر دنیا و مال و نعمت آن، در نظر کسى بى قدر و ارزش نباشد، نمى تواند این گونه در راه حق و یارى دین خدا و بزرگداشت هدف عالى خود، پایدارى و استقامت ورزد تا به حدى که بدن قطعه قطعه عزیزانش را ببیند و صداى ناله زنان و کودکان را بشنود، ولى در راه یارى دین خدا، ثابت و پابرجا بماند و در مقابل باطل، نرمش نشان ندهد.
حسین علیه السلام کسى نبود که به خاطر زندگى دنیا و خوش گذرانى، مصالح عالى اسلامى را نادیده بگیرد و با گرفتن حق السکوت، برقرارىِ چنان دستگاه فاسدِ ظلم و کفر را امضا کند و در اداى تکلیف و وظیفه مهمى که از طرف خدا به عهده دارد، مسامحه و کوتاهى ورزد.
علائلى مى گوید: «حسین علیه السلام در این ناحیه، بزرگ و یگانه بود. زندگى دنیا را خوار مى شمرد و از مرگ بیم و هراس نداشت و به جز برهان پروردگارش که همه چیز را فداى آن مى کرد، به هیچ چیز نظر ندوخت».
منبع : سبطین