ابو بصیر از یاران خاص امام صادق (ع) مى گوید: «در محضر آن حضرت بودم، ناگاه یکى از دختران امام حسین وارد شد، حضرت فرمودند: مرحبا! آنگاه او را مورد نوازش و مهربانى قرار داده و بوسید. فرمود: حقراللّه من حقرکم و انتقم ممن و ترکم و خذل اللّه من خذلکم و لعن اللّه من قتلکم و کان اللّه لکم ولیاً و حافظاً و ناصراً فقد طال بکاء الانبیاء و الصدیقین و الشهداء و ملائکه السماء ثم بکى و قال یا أبا بصیر اذا نظرت الى ولد الحسین أتانى مالا أملکه بما اوتى الى ابیهم و الیهم یا ابا بصیر ان فاطمه لتبکیه؛(1)
خداوند کوچک و پست گرداند کسى را که شما را تحقیر کرد و انتقام گیرد از کسى که نسبت به شما ستم روا داشت و خوار گرداند آن که را که شما را خوار کرد.- خداوند لعنت کند کسانى را که پدران شما را به شهادت رساندند. خداوند متعال سرپرست و نگهدار و یاور شماست. همانا پیامبران، صدیقان، شهدا و فرشتگان الهى بر حسین فراوان گریستند. آنگاه خود حضرت گریه کردند و فرمودند: اى ابو بصیر هر زمان چشمم به یکى از فرزندان و نسل حسین مى افتد به خاطر آن حادثه اى که براى پدرشان و یارانش پیش آمد حالتى به من دست مى دهد که نمى توانم تاب بیاورم. اى ابوبصیر حتى فاطمه (ع) نیز بر فرزندش حسین مى گرید.
معاویه بن وهب یکى دیگر از یاران امام صادق (ع) مى گوید: «روز عاشورا خدمت مولاى خودم جعفر بن محمد (ع) رسیدم و آن حضرت را در محراب عبادت و سجده یافتم. انتظار کشیدم تا عبادت آن حضرت پایان یابد. سجده امام بسیار طولانى بود. در حال سجده گریه مى کرد و با پروردگار خویش مناجات مى نمود و براى خود و برادران و زایران امام حسین (ع) طلب آمرزش داشت، آنگاه به من فرمود: یا وهب زر الحسین من بعید أقصى و من قریب أدنى و جدد الحزن علیه و اکثر البکاء علیه...الى أن قال... ثم بکى الصادق (ع) حتى أخضلت لحیته بدموعه و لم یزل حزیناً کئیباً طول یومه ذلک و أنا ابکى لبکائه و أحزن لحزنه؛ (2) پسر وهب! حسین را از راه دور و نزدیک زیارت کن، اندوه و حزن خود را تجدید و زیاد گریه کن. آنگاه خود امام (ع) بسیار گریستند، به گونه اى که قطرات اشک محاسن مبارکشان را فرا گرفت. آن روز تا پایان محزون و اندوهناک بود. من نیز همراه آن حضرت گریستم و بر اندوه ایشان اندوهناک بودم».
زید شحام مى گوید: «همراه جماعتى از اهل کوفه در خدمت امام صادق (ع) بودیم. یکى از شعراى عرب به نام جعفر بن عفان وارد شد. آن حضرت او را احترام نموده و در نزدیک خود جاى داد، آنگاه فرمود اى جعفر! عرض کرد: لبیک! به فدایت گردم. فرمودند به من گفته اند که تو اشعار نیکى درباره حسین (ع) سروده اى. عرض کرد: آرى. فرمود: اشعار خود را بخوان. او شعر مى خواند و امام و اطرافیان مى گریستند، به گونه اى که قطرات اشک بر صورت و محاسن آن حضرت جارى بود. سپس امام فرمودند: یا جعفر و اللّه لقد شهدت ملائکه اللّه المقربین هاهنا یسمعون قولک فى الحسین و لقد بکوا کما بکینا أو اکثر و لقد أوجب اللّه تعالى لک یا جعفر فى ساعته الجنه یأسرها و غفراللّه لک»؛ (3) اى جعفر! فرشتگان الهى حضور دارند و صداى تو را شنیدید و چنانکه ما گریه کردیم، آنها نیز گریستند بلکه بیشتر از آن. خداوند در این ساعت براى تو بهشت را واجب کرده و تو را ببخشد.
ابن قولویه مى گوید: «هرگز دیده نشد که نام امام حسین (ع) در نزد امام صادق برده شود و آن روز بر لب مبارکش خنده مشاهده شود».
امام صادق (ع) فرمود: «حسین مایه عبرت و گریه هر مؤمنى است»؛ «ان البکاء و الجزع مکروه للعبد فى کل ما جزع ما خلا البکاء على الحسین بن على (ع) فانه فیه مأجور». (4)
مرحوم محدث قمى نوشته است: «ابوهارون مردى نابینا و شاعرى توانا و از اصحاب امام صادق (ع) بود و گاهى براى امام حسین مرثیه مى خواند او مى گوید: روزى خدمت امام صادق (ع) رسیدم، فرمود: ابوهارون از آن شعرهایى که در مرثیه جدم سروده اى براى ما بخوان. عرض کردم: اطاعت مى شود. آن حضرت فرمود: بگویید زنها هم پشت پرده بیایند و استفاده ببرند. ابوهارون اشعار خود رإ؛خ خّ ّ که تازه سروده بود آغاز کرد با آن پنج مصرع بیشتر نبود، غلغه اى از خانه امام صادق 7 بلند شد و اشک از چشمان مبارک امام جارى بود، شانه هاى مبارکش به شدت حرکت مى کرد و فریاد ناله و گریه از منزل به گوش مى رسید.
أمرر على جدت الحسین
فقل لا عظمه الزکیّه
ءأعظماً لازلت من
و طفاء ساکبه رویه
و اذا مررت بقبره
فاطل به وقف المطیه
و أبک المطهر للمطهر
و المطهره النقیه
کبکاء معولهأتت
یوماً لواحدها المنیه (5)
اى باد صبا! گذر کن به قبر حسین و پیام دوستان و عاشقان او را برسان.
اى باد صبا پیام ما را به استخوانهاى مقدس و پاک حسین برسان.
بگو، اى استخونها! شما همیشه با اشک دوستان حسین سیراب هستید.
این اشکها مى ریزند و شما را سیراب مى کنند. اگر یک روزى شما را از آب منع کردند و اگر حسین را با لب تشنه شهید کردند این شیعیان و دوستان، اشک خود را نثار شما مى کنند. اى باد صبا! اگر از جسد این پاکان گذر کردى، تنها به رساندن پیام قناعت مکن؛ بلکه آنجا مرکبت را نگهدار، خیلى هم بایست، و یاد مصایب حسین را در خاطرت زنده کن و اشک بریز، مانند آن زنى که یک فرزند بیشتر ندارد، او چگونه در مرگ تنها فرزندش اشک مى ریزد، تو هم آن گونه اشک بریز و گریه کن براى آن انسان پاک، فرزند پاک و مادر پاک.
پی نوشت:
(1) - کامل الزیارات، باب 28، ص 88 و بحارالانوار، ج 45، ص 208، باب ما ظهر یعد شهاده الحسین(ع).
(2) - تاریخ النیاحه على الحسین، ص 157.
(3) - بحارالانوار، ج 44، ص 282، باب و تاریخ النیاحه على الحسین، ص 160.
(4) - همان، ج 44، ص 291، باب ثواب البکاء على مصیبه و کامل الزیارات، ص 100.
(5) - نفس المهموم، محدث قمى ص 46 و حماسه حسینى، مرتضى مطهرى، ص 280.
منبع : سبطین