ای علی اصغر چشم خود وا کن حالت مادر را تماشا کن
من به داغ تو سوزم وسازم خیز ودرد ما را مداوا کن
....................
ای گل عطشان ، از چه پژمردی ازلب پیکان ، آب خون خوردی
رفتی و با خود صبر من بردی خیزو درد مارا مداوا کن
.................
چون تو سربازی ، کس ندید ، اصغر گشتم از داغت ناامید ، اصغر
کودک شش ماهه شهید ، اصغر با نگاهت در خیمه غوغاکن
..........................
دشت و صحرا از خون تو گلگون اهل عرش ازاین داغ تومحزون
همچو حلق تو قلب من پر خون یک نظر بر من دیده ات وا کن
.........................
خوش به حالت ای طفل سربازم کرده ای با خون بس سر افرازم
من به داغ تو سوزم وسازم سینه ام رابا خود ، مصفا کن
.........................
من به قربان کام بی شیرت داده دشمن آب ، از لب تیرت
گو چه بود آیا جرم وتقصیرت ؟ با شهادت ، تو خصم ، رسوا کن
......................
طفل عطشان و شیر خوار من نزد حق گشتی افتخار من
ای گل سرخ لاله زار من سر فرازی در بین گلها کن
..........................
اصغرم امشب بی تو دلگیرم بی رخ ماهت از جهان ، سیرم
کن دعا امشب بعد تو میرم مادرت آزاد ، تو ز غمها کن
........................
کس ندید هرگز کودکی عطشان آب نوشد از ناوک پیکان
یا دهد روی دست بابا جان خنده ا ی از نو تو به بابا کن