به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین به نقل از پایگاه اطلاعرسانی مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ سید حسین موسوی کرمانی (1392-1295ش)، فقیه، واعظ، مصحح، محقق، نویسنده، از علمای کرمان در سال 1291ش در روستای سرآسیاب در پنج فرسخی شهر کرمان به دنیا آمد. او پس از طی مدارج اولیه تحصیل در کرمان با حضور در درس استادان، سخنرانیهای مذهبی نیز ایراد میکرد. وی در اواخر سال 1317 از کرمان به قم آمد و از محضر اساتیدی همچون حضرات آیات صدر، مرعشی نجفی، امام خمینی(ره)، علامه طباطبایی، حجت و خوانساری فقه و اصول و فلسفه آموخت و بیش از 15 سال در محضر آیتالله بروجردی علوم دینی و معارف اهلبیت(ع) و در محضر امام خمینی(ره) مباحث فلسفی را آموخت. موسوی کرمانی در کنار تحصیل در حوزه علمیه قم به تدریس و تبلیغ در آن شهر هم میپرداخت. اولین بار در منزل شیخ محمد صدوقی یزدی در قم به منبر رفت که امام خمینی هم در آن مجلس شرکت داشت و سخنرانی او مورد توجه امام خمینی قرار گرفت و به این ترتیب در جریان مبارزات ضد رژیم پهلوی قرار گرفت. آیتالله موسوی در روز دهم بهمن 1392 در شهر قم درگذشت و پیکرش پس از اقامه نماز توسط آیتالله مکارم شیرازی، در حرم حضرت معصومه(س) به خاک سپرده شد. آنچه در ادامه میآید بخشی از خاطرات اوست که توسط مرکز اسناد انقلاب اسلامی منتشر شده است:
قطبزاده در این فکر بود که امام خمینی را از رأس نظام کنار بگذارد و کس دیگری را به جای ایشان مطرح سازد. ظاهراً میخواست آقای شریعتمداری را جایگزین امام خمینی نماید. عدهای نیز با قطبزاده همفکر بودند. قطبزاده در آن موقع، رئیس صدا و سیما بود. او روزی به قم آمد و تصمیم گرفت در مدرسه فیضیه، سخنرانی کند، ولی به او اجازه ندادند. او هم در صحن حرم سخنرانی کرد. من در سخنرانی او نبودم. عصر آن روز، خدمت آیتالله گلپایگانی رفتم و مسألهای از ایشان پرسیدم و بعد بلند شدم که بیرون بروم، ولی ایشان فرمودند: «بنشینید، ده دقیقه دیگر قطبزاده و اعوانش به اینجا میآیند؛ شما هم حضور داشته باشید.» قطبزاده آمد و شروع کرد به تعریف کردن از آیتالله گلپایگانی و این که ما دعاگوی شما هستیم و... آیتالله گلپایگانی ساکت بود و گوش میکرد. اصلاً به قطبزاده نگاه هم نمیکرد.
حرفهای قطبزاده که تمام شد، ایشان گفت: «آقای قطبزاده، شما نسبت به حضرت آیتالله خمینی چه فکر میکنید؟ شما فکر میکنید اگر او کنار برود، کسی میتواند جای او را بگیرد؟ محال است. خداوند بعد از 14 قرن از زمان رسول اکرم(ص)، این لباس را به تن حضرت آیتالله خمینی دوخته است. هیچ کسی نمیتواند کار او را انجام بدهد. آقای قطبزاده، اگر فکر میکنید حضرت آیتالله العظمی آقای خمینی کنار برود، من میتوانم جایش بنشینم یا کس دیگری میتواند جایش بنشیند، محال است. این منصب، برای ایشان خدادادی است. این فکر که کسی بتواند جای ایشان را بگیرد، عبث و محال است. من به برنامههایی که شما در تلویزیون پخش میکنید، اعتراض دارم. من به حاج آقا جواد هم گفتهام که بیاید به شما بگوید که این برنامهها اشکال دارد..»
قطبزاده گفت: «حضرت آیتاللهالعظمی، ما از صبح تا شب باید جواب تلفنهای مردم را بدهیم که به ما اعتراض میکنند که چرا برنامههای هنری نمیگذارید و...» آیتالله گلپایگانی گفت: «آقای قطبزاده، چه کسی شما را به این سمت نشاند؟» قطبزاده که آدم زرنگی بود، گفت: «حضرت آیتالله العظمی، روحانیت، روحانیت، روحانیت.» آیتالله گلپایگانی فرمود: «شما باید ببینید روحانیت چه میگوید و چه میخواهد. شما میگویید مردم چه میخواهند، باید روحانیت به شما بگوید چه برنامههایی خوب است برای مردم پخش شود». قطبزاده مدام میگفت: «چشم، چشم.»
سپس آیتالله گلپایگانی به قطبزاده فرمود: «امروز مخالفت با حضرت آیتاللهالعظمی امام خمینی، مخالفت با امام زمان(عج) است.» قطبزاده گفت: «آقا، اهل علم به صدا و سیما نمیآیند تا از وجودشان در برنامهها استفاده کنیم.» من تا آن موقع، ساکت بودم و گوش میکردم. وقتی قطبزاده، این حرف را زد، با او سلام و علیک و احوالپرسی کردم و گفتم: «علما باید بیایند پیش شما یا شما باید بیایید خدمت علما؟ وظیفه شما است که خدمت علما بروید. شما باید از علما بخواهید، از مراجع بخواهید تا عالمی را پیش شما بفرستند که بر برنامههای صدا و سیما نظارت کند و هیچ برنامهای بدون نظارت او پخش نشود.» قطبزاده گفت: «چشم، چشم.»
259