به گزارش خبرآنلاین دکتر ناصر هادیان استاد دانشگاه تهران در روزنامه ایران نوشت: درحالی که از ماهها پیش گمانههای متعددی پیرامون رویکرد او در قبال ایران مطرح و از گزینه حمایت از اقدام نظامی گرفته تا «فشار حداکثری» و «دیپلماسی» پررنگ شده بود، رئیس جمهوری آمریکا با امضای یادداشت سیاسی خود از ابعاد و جزئیات این سیاست رونمایی کرد.
ارائه ملاحظات و نکاتی چند پیرامون این تصمیم ضروری مینماید.
1- ترامپ در پیگیری رویکرد نوین خود در قبال جمهوری اسلامی ایران استفاده توأمان دو گزینه «دیپلماسی» و «فشار حداکثری» را در دستور کار قرار داده است.
این درحالی است که طی هفتههای اخیر، نشانههایی از حرکت او به سمت گزینه «دیپلماسی» پدیدار شده بود اما او با امضای دستورالعمل اخیرش که به معنای انسدادسازی مجاری اقتصادی با هدف فشار مضاعف بر ایران است، نشان داد که ترجیح میدهد پیشنهاد گزینه صرف «دیپلماسی» را کنار بگذارد و آن را با رویکرد «فشار حداکثری» توأم سازد.
بنابراین سیاست پیشنهادی او تلفیقی از فشار هدفمند و مواضع مذاکراتی است؛ به این مفهوم که حداکثر خواست و تقاضا را مطرح میکند اما در روند مذاکرات، موضع میانه در پیش میگیرد.
2- ترامپ در اظهارات اخیر خود تلاش کرده است همزمان با به اجرا گذاشتن سیاست فشار پیامی را مبتنی بر اکراه از پیگیری این سیاست به جامعه ایران منتقل کند. این موضعگیری، در واقع بخشی از یک تاکتیک مذاکراتی است که او بارها در موضوعات مختلف از جنگ تعرفهها گرفته تا مسائل بینالمللی به کار گرفته است؛ یعنی ابتدا با فشار حداکثری به صحنه ورود کند و بلافاصله پیشنهاد مذاکره دهد. او پس از ورود به فرآیند مذاکره سعی خواهد کرد از برخی موارد کوتاه بیاید تا فضای مذاکره شکل گیرد و سپس به سمت توافق دوطرفه هدایت شود.
3- رویکرد اعلامی ترامپ در دوره جدید سیاستی منظم و هدفمند علیه ایران است و به گونهای طراحی شده که همه ابعاد و جنبهها از مسائل هستهای گرفته تا تروریسم، وضعیت منطقهای، حقوق بشر و مسائل اقتصادی را پوشش میدهد.
4- اعلام آمادگی برای مذاکره با ایران هم فارغ از ابعاد تاکتیکی در مسیر اجرای سیاست فشار حداکثری علیه ایران نیست. ترامپ با استفاده از عباراتی مانند «من آماده مذاکره هستم»، تلاش میکند عزم خود را نشان دهد اما همزمان سعی دارد تدابیری را اعمال کند که نشاندهنده ادامه فشارهاست. این تناقض تلاشی برای آمادهسازی بستر دیپلماسی در کوتاه مدت در مسیر حل چالشهاست.
5- ترامپ به عنوان یک تاجر و فردی خودشیفته، حل مسأله ایران را فرصتی برای افزایش پرستیژ شخصی خود میداند. او ممکن است تصور کند که راهکار چالش ایران میتواند جایزه نوبل صلح را برایش به ارمغان بیاورد و در شرایطی که به مدت 46 سال هیچ رئیس جمهوری از آمریکا نتوانسته این موضوع را حل کند، با بستن پرونده ایران، دستاوردی تاریخی برای خود رقم بزند. همچنین بازار بزرگ ایران نیز انگیزه اقتصادی مهم 800 الی 900 میلیارد دلاری برای رئیس جمهوری آمریکاست. ترامپ از این منظر انگیزه زیادی دارد تا پرونده چالشهای متعدد با ایران را در یک فرمت 1+1 پیش ببرد و حل و فصل نهایی آن را به نام خود به ثبت برساند.
6- مذاکرات دو کشور تنها در صورتی راهی برای رسیدن به نتیجه پیدا میکند که جامع و مستقیم باشد؛ زیرا سیاست امریکا تاکنون «مهار به علاوه تعامل گزینشی» و سیاست ایران هم «ضد مهار به علاوه تعامل گزینشی» بوده که به دفعات و فقط در موارد اورژانسی به حل و فصل موضوعات در دستور کار دو طرف انجامیده است اما گذر زمان و روند تصاعد بحران، نادرستی این سیاست را به نمایش گذاشته است در حالی که این سیاست باید «ضد مهار به علاوه تعامل همه جانبه» باشد.
7- بر اساس سیاست اعلامی جدید ایالات متحده و تلاش احتمالی برای گشودن کانالهای مذاکره در کوتاه مدت، دو رهیافت در این روند مطرح است؛ یک، رهیافت «عکسالعملی» است به سیاق آنچه در روزهای اخیر در روند مرتبط با دو کشور رخ داده است؛ اینکه آمریکا سیاست خود را اعلام و متقابلاً تهران متناسب با آن، سیاست خود را طراحی کند. رهیافت دیگر «اقدام فعالانه» از سوی ایران است.
21302