ماهان شبکه ایرانیان

ویژگی های فرهنگی و تمدنی شیعه (۵)

۶. تقیه   تقیه از ریشه وقی، یقی عربی، به معنای محافظت از خویش است و کلمه مهم تقوا (پارسایی، خداترسی) نیز از آن می آید؛ بنابراین تقیه از نظر مفهوم لغوی، به عمل کسی گفته می شود که کارش آمیخته با نوعی مراقبت و پرهیز و خویشتنداری است

ویژگی های فرهنگی و تمدنی شیعه (5)

6. تقیه
 

تقیه از ریشه وقی، یقی عربی، به معنای محافظت از خویش است و کلمه مهم تقوا (پارسایی، خداترسی) نیز از آن می آید؛ بنابراین تقیه از نظر مفهوم لغوی، به عمل کسی گفته می شود که کارش آمیخته با نوعی مراقبت و پرهیز و خویشتنداری است. در این تعریف، دو چیز عنصر اصلی تقیه را تشکیل می دهد: یکی کتمان اعتقاد باطنی و دیگری پیشگیری از زیان و ضررهای مادی و معنوی. طرفداری شیعه از ضرورت تقیه، مبتنی بر رعایت اصل معقول احتیاط از سوی یک اقلیت تحت تعقیب است؛ به تعریف دیگر تقیه، تظاهر به قول یا فعلی است که با نیت و معتقدات فاعلش فرق دارد و غالباً پرداختن اضطراری و موقت به دروغ مصلحت آمیز، و پرهیز از راست فتنه انگیز، به قصد حفظ جان و مال و عرض و آبروی خود یا مسلمانان دیگر است. فقهای شیعه، تقیه را بر چهار نوع تقسیم کرده اند: «اکراهیه، خوفیه، کتمانیه، مداراتی».(عنایت، 1384).

دستاوردها
 

رابطه دین با فرهنگ، رابطه ای دوسویه است. هر دینی که در طول تاریخ، در جهان پدید آمده است، بسته به قدرت و توانایی آن، بر فرهنگ مردم در گستره های مختلف مکانی و زمانی تأثیرگذار بوده است. با مطالعه آثار باستانی، از قدیم ترین ایام تاکنون که شناخت آن برای انسان میسر شده است، به هر ترتیب شاهد نوعی اثرگذاری دین در فرهنگ انسان هاییم؛ به ویژه این موضوع در مورد ادیان الهی و توحیدی که به صورت پیوسته و مرتبط با هم، مجموعه ای از مفاهیم و تعاریف مشترک را به جامعه بشریت ارائه نموده اند، بیشتر مشاهده می شود.
ادیان ابراهیمی مخصوصاً اسلام و مسیحیت، در گستره ای جهانی، مجموعه ای متنوع و بزرگ از فرهنگ های متفاوت را به خود وابسته و مرتبط ساخته اند؛ به واقع برعکس حرکت هایی که انسان های بزرگ، نوابغ و یا دولت های توانمند، مستقیماً در حوزه تمدن پدید آورده اند، دین اولین حرکت های خود را معمولاً در حوزه فرهنگ شکل داده، سامان می بخشد و سپس این عناصر فرهنگی در حوزه های مختلف مدنی، آثار تمدنی متفاوت، اما همگرا ایجاد می کنند. نمونه این موضوع، آثاری است که این ادیان در حوزه های تمدنی مختلف از خود به جای گذاشته اند و در فاصله طولانی قرن ها و هزاره ها، پایگاه و جایگاه فرهنگی خود را با وجود تلاطمات مدنی حفظ نموده، حتی توسعه داده اند.
هرچه تأثیر دین در حوزه فرهنگ عمیق تر و وسیع تر باشد، پایایی و پویایی آن بیشتر خواهد بود؛ به همین علت ادیانی که با فطرت انسانی و طبع ذاتی وی سازگاری بیشتری دارند، امکان حیات و توسعه بیشتری می یابند. دین اسلام با داشتن این خصوصیت و با کمترین امکانات در میان مردمی که چیزی به جز طبع طبیعی بشر نداشتند، پدید آمد و آثار فرهنگی خود را بر جای گذاشت.
یک دین مشترک، در میان مردمی با فرهنگ های متفاوت، نتایج گوناگون به بار می آورد. هر قوم و ملتی نیز با توجه به شاخص های تشکیل دهنده فرهنگ خود، زوایایی از دین را مورد توجه بیشتر و یا کمتر قرار می دهد. نتیجه چنین فرایندی، آن است که خصوصیات فرهنگی و تمدنی متفاوتی در میان مردمی با دین واحد، مشاهده کنیم؛ اما قدرت همگرایی یک دین، در این جا می تواند خود را نشان دهد؛ هرچه یک دین دارای عناصر سازمان یافته تری باشد، بیشتر ملت هایی با خصوصیات فرهنگی و مدنی متفاوت را به سوی محور مشترک سوق داده، از آنها امتی واحد پدیدار می سازد. ظرفیت و قابلیت یک دین و مذهب، قدرت آن را در مقابل نیروهای پیرامونی و شرایط زمانی و مکانی نشان داده، روشن خواهد ساخت در آینده نوع ارتباط فرهنگ و تمدن با دین، چگونه خواهد بود.
مادی گرایان، فرهنگ و تمدن را به عنوان اصل، و دین را به عنوان یکی از اختراعات و دستاوردهای بشریت در زیرمجموعه آن تعریف می کنند. این نگاه باعث می شود دین محصولی دست دوم و تحت تأثیر عناصر دیگر فرهنگ، امری ملی شناخته شود؛ اما نگاه ادیان الهی و به ویژه اسلام و به خصوص تشیع به این موضوع، دین را امری آسمانی و فرستاده شده از سوی خالق هستی و محور تغییرات و کنش و واکنش های انسانی، اجتماعی و فردی او برشمرده، فرهنگ را موضوعی دست دوم در قبال آن در نظر می گیرد.
از همین جا دو نگاه بسیار مهم و متفاوت جدایی دین و سیاست و ابتنای آنها بر یکدیگر،‌ شکل می گیرد. اگر دین را دستاورد فرهنگ بشر بشناسیم،‌ حق و باطل در این زمینه امری نسبی شده، هر فرهنگ با توجه به عناصر و شاخصه های خود، می تواند دینی ایجاد کرده، آن را تغییر بدهد و حتی به کناری گذارده، در هر لحظه دین جدیدی بسازد و دین قبلی را از بین ببرد. همین نوع تصور است که اکنون دین اسلام را بخشی از فرهنگ عربیت جلوه داده است و فرهنگ های دیگر را برای یافتن دین های متناسب با شرایط خود، به جستجو تشویق می کند، در واقع استفاده مشترک از واژه های فرهنگ و تمدن اسلامی با فرهنگ و تمدن عربی، یکی از معضلات مهمی است که این دین را به صورت قومی و قبیله ای درمی آورد و یکی از چالش های اساسی مذهب تشیع و پیروان آن با دیگران، همین موضوع بوده و هست.
قرآن و اهل بیت علیهم السلام نگاهی فراتر از قوم انگاری و فرهنگ ها و تمدن های قوم مدارانه به دین داشته اند؛ اما خلفایی که در دوره های مختلف تحت عنوان حکومت اسلام، بر مردم حاکم شده اند، نگاه قوم مدارانه را در این زمینه حاکم ساخته اند و یکی از دلایل اصلی فروپاشی آنان و دیدگاهشان، همین نقطه نظر بوده است؛ زیرا اقوام و تمدن ها دوره های زمانی عمرشان را طی کرده، مراحل ظهور و سقوط را پشت سر می گذارند و چنانچه دین به آنها وابسته شود، خود به خود به همراه آنان در بستر فروپاشی خواهد افتاد؛ اما نگاه مذهب تشیع باعث شده است این دیدگاه با وجود فرازها و فرودهای مدنی متفاوت، روز به روز مراحل رشد و تعالی فرهنگی و تمدنی خود را بپیماید و با توجه به عناصر و شاخصه هایی که برای حیات و بقای خود ارائه کرده است، بالاترین و آخرین دستاورد مدنی و فرهنگی بشریت را در دستور کار آرمان های خود قرار دهد.
مدینه فاضله ای که به عنوان چشم انداز استراتژیک این مکتب تعریف شده است، دارای عناصری مشترک در میان ادیان مختلف، تمدن ها و فرهنگ های متفاوت و به ویژه ادیان الهی است. ویژگی هایی که در حکومت مهدی در جایگاه آخرین امام و پیشوای این مکتب،‌ به مردم شناسانده شده اند، عناصری هستند که در فرهنگ های بسیار متفاوت و در ادیان مختلف در شرایط زمانی و مکانی گوناگون، به صورتی مشترک یافت شده اند و هر کجا جامعه انسانی تشکیل شده به عنوان پایه حیات و بقای اجتماع مورد توجه بوده اند. این مکتب به شدت معتقد است فرهنگ، زیرمجموعه دین بوده، دین فضای حرکتی، خطوط قرمز، جهت گیری ها و شدت و ضعف حرکت های آن را روشن می سازد؛ اما نه هر نوع نگاه به دین، بلکه نگاهی که از عمق فطرت انسانی برخاسته، در راستای عدالت و عصمت پرورانده شده باشد. این نوع نگاه به دین است که افرادی دارای فرهنگ و تمدن های بسیار متفاوت و گاه متضاد را به دور هم گرد آورده، با همگرایی به سوی نقطه ای واحد رهنمون می کند.
جامعه ایرانی جامعه ای با خصوصیات مذهبی است. اکثر مردم مذهب شیعه دوازده امامی دارند. از دیرباز هنگام شکل گیری تمدن بزرگ ایرانی، این جامعه با داشتن دین زرتشت، نگاهی مذهبی براساس ویژگی های توحیدی به زندگی و جهان پیرامون خود داشته است. نوع رفتار کوروش با یهودیان، گویای این موضوع است. با حمله اسکندر به ایران بنای امپراتوری شاهنشاهی بزرگ هخامنشی فروریخت، اما مردم ایران با وجود قرار گرفتن زیر سلطه شاهان سلوکی و دولت های یونانی مآب و با وجود فشارهای فرهنگی فراوان آنان برای تغییر هویت و فرهنگ و رومی کردن آن، مانند بسیاری از کشورهای مغلوب، مقاومتی درونی انجام داده، سرانجام هویت خود را بر آن فرهنگ چیره ساختند؛ به گونه ای که پس از مدتی فرهنگ غالب در هویت ملت مغلوب استحاله شد و دوباره دولت های ایرانی با حفظ هویت آن، ایجاد شدند. این واقعه، یعنی تسلط یک کشور غالب به صورتی تمام عیار بر عناصر تمدنی و فرهنگی ایران، در طول تاریخ دو مرتبه دیگر نیز تکرار شد: یک بار در زمان حمله اعراب مسلمان به این سرزمین و بار دیگر در هنگام حمله مغول ها. در هر دو بار، مردم ایران هویت خود را بازیافته، جمعیت غالب را در خود استحاله کردند. در موارد اول و سوم، یعنی حمله رومیان با فرهنگ یونانی و مغول ها با فرهنگ بدوی، تمدن ایرانی لطمات بسیار سنگینی پذیرا شد و در عمل، به جز خسارت، از مهاجمان چیزی به دست نیاورد؛ اما مورد دوم، یعنی حمله اعراب به کشور ایران، از آنجا که دو مقوله متفاوت فرهنگ عربی و فرهنگ دینی اسلام را با خود به همراه داشت، مورد اول در طول مدت تسلط اعراب بر ایران باعث از هم گسیختگی هویت و لطمات فرهنگی به فرهنگ ایران شد و پس از مدت سه قرن، آن نیز مانند بقیه موارد، در این فرهنگ استحاله شد. تنها مورد قابل توجه در این زمینه، فرهنگ دینی اسلام است که مردم ایران، آن را در خود پذیرا شدند و با فرهنگ خود گره زدند و منشأ بزرگ ترین خدمات علمی و فرهنگی و تمدنی در طی چندین قرن به جوامع بشری شدند.
مطمئناً افرادی همچون ابن سینا، فارابی و خواجه نصیر براساس فرهنگ ساسانی امکان بروز و ظهور نمی یافتند؛ زیرا نظام طبقاتی حاکم بر آن جامعه درس خواندن را به صورت موروثی، تنها برای افرادی خاص و برای منافعی خاص تعریف می کرد. باز شدن فضای فرهنگی جامعه در پرتو دیدگاه های اسلام برای کسب علم و دانش و هنر، فضا را برای شکوفایی استعدادهای نهفته در مردم این سرزمین فراهم آورد. بیشترین و بزرگ ترین دانشمندان، هنرمندان و فرهیختگان در طی دوره تمدّن اسلامی، از میان مردم این سرزمین بوده اند و نمی توان کتمان کرد که پایه فرهنگ و تمدن امروز غرب، بر پایه یافته های دانشمندان مسلمان و به ویژه ایرانیان قرار دارد؛ اما مردم امروز غیر از نگاه به اسلام، نگاهی ویژه به نوعی مذهب خاص شیعه داشته اند. خاندان علویون، از ابتدا به سبب داشتن دیدگاه های متعارض با دیدگاه های فرهنگی بدوی اعراب، تحت اذیت و آزار و شکنجه حاکمان وقت بوده اند. این موضوع باعث می شد آنان بیشتر به سوی جامعه ایرانی که دارای فرهنگی برتر و دیرپاتر بود، مهاجرت کنند.
توجه ویژه امام علی علیه السلام و فرزندان بزرگوار ایشان به ایرانیان که برعکس دیگر خلفا براساس دیدگاه های مذهب شیعه، ایرانیان و همه اقوام دیگر را همتراز با اعراب دانسته، و در تمام حقوق شهروندی برای آنان شرایطی مساوی برمی شمردند، باعث می شد ایرانیان تحقیر شده از سوی فرهنگ عرب جاهلی و علاقه مند به دین و مذهب، به دیدگاه آنان تمایل نشان دهند؛ افزون بر این موارد، باید به جایگاه و پایگاه ویژه عقل و علم و دانش - که مورد علاقه و توجه ایرانیان بوده است - در این مذهب اشاره کرد؛ چه اینکه این موارد باعث شد به مرور زمان، مردم ایران به همراه بازیابی هویت ایرانی خویش، این مذهب را جایگزین مذهب پیشین خود کنند.
حمله مغول به ایران شرایطی مناسب برای جامعه ایرانی فراهم آورد که در صورت علاقه، با توجه به از بین رفتن سلطه حکومتی اعراب، بتواند در مذهب و دین خود تجدید نظر کند؛ اما آنان که طی قرون و هزاره ها در مقابل عناصر فرهنگی و مذهبی مختلف مقاومت کرده، آنها را در خود استحاله کرده بودند، مذهب تشیع را از میان مذاهب و ادیان مختلف پیش رو ترجیح دادند؛ البته نوع تحرک خاندان صفوی در این حرکت مؤثر بوده است، اما نمی توان پذیرفت مردمی که بارها و بارها در مقابل قدرت های بزرگ بین المللی مقاومت کرده، فرهنگ خود را حفظ کرده بودند، بدون تمایل باطنی، در مقابل قدرت کوچک چند هزار نفری قزلباشان تسلیم شوند و به یکباره مذهب و عنصر اصلی فرهنگ خود را تسلیم نمایند. حتی پس از دوره صفویه نیز مردم ایران تاکنون با فرود و فرازهای متفاوت، این مذهب را حفظ کرده اند و در این زمینه، دانشمندانی بزرگ به جوامع بشری معرفی کرده اند؛ همچنان که در کشورهای پیرامون و در صحنه بین المللی منشأ تحولات بزرگ سیاسی و اجتماعی شدند. نهضت تنباکو، جریان ملی شدن صنعت نفت و انقلاب اسلامی ایران، مواردی هستند که به عنوان حرکت های اجتماعی بسیار اثربخش، توانسته اند روند حرکتی جامعه ایرانی را توسعه و ارتقا دهند و تمامی این موارد،‌ بدون استثنا، پایه ها و مدیریت های مذهبی داشته است. هرچند این موضوع، نشان دهنده حضور روشنفکران و فرهیختگان تحصیل کرده نیز هست، اما پایه و اساس آن براساس نوع خاصی از مدیریت مذهبی شکل گرفته، امتداد یافته است. استقامت مردم ایران در هشت سال دفاع مقدس در برابر عراق و سرانجام وضعیت انرژی هسته ای نیز پیامد این مواردند، مشابه همین مسائل در مقیاس های متفاوت در جامعه های دیگر شیعی، مانند لبنان و عراق مشاهده می شود. اینها در زمینه مدیریت بحران چالش های بزرگ بین المللی ایجاد کرده، توجه جهانیان را به این نوع نگاه جلب کرده اند.

نتیجه
 

1. با مطالعه پراکندگی جمعیتی، تنوع اقلیمی و نژادی، دولت ها، علوم و دانش ها، ادبیات، هنر و معماری،‌ آداب و رسوم و... می توان به این نتیجه رسید که شیعه دارای ویژگی های فرهنگی و تمدنی خاص خود بوده و با حفظ عناصر مشترک با دیگر مذاهب، هویت جمعی ویژه خود را در طی تاریخ حیات، حفظ و توسعه داده است. عناصر خاص فرهنگی شیعه را می توان: «علوم و معارف، عاشورا، دعا و انتظار»(شکل1)، عناصر تمدنی آن را: «دولت ها، دستاوردهای هنری و ادبی،‌ مدارس و دانشگاه ها و حوزه های علمیه»(شکل 2) و مفاهیم بنیادین آن را: «ولایت (فقیه)، عدالت، عصمت، امر به معروف و نهی از منکر(جهاد) و تقیه»(شکل 3) برشمرد. مفاهیم مذکور، با وجود داشتن ماهیت فرهنگی، کارکردی تمدن ساز دارند.
2. اجتهاد، مکانیزمی است که به وسیله آن جامعه شیعه، توانایی تغییر و انطباق پذیری از سازگاری کامل، یعنی تقیه، درگیری، یعنی امر به معروف و نهی از منکر و مبارزه کامل، یعنی جهاد را پیدا می کند.(شکل 4)
3. عنصر عاشورا عنصری است که در طی 14 قرن گذشته پیوسته روحیه تلاش و جهاد و مبارزه را در کالبد این جامعه دمیده و به عنوان تعیین کننده ترین عنصر در معادلات سیاسی و اجتماعی نقش اساسی داشته است.
4. دعا به عنوان یک فرایند کارکردی برای جهت دادن به پتانسیل های نهفته فردی و اجتماعی و رسیدن آنها به نقطه همگرایی(جوار حقتعالی) تعریف شده است. به طور کلی دعا نقش بسیار عاطفی و تعیین کننده ای برای تعادل و همگرایی نیروها در فرهنگ شیعه دارد. فرهنگ شیعه مشحون از دعا و نماز و راز و نیاز، در همه حالات، از مسجد گرفته تا میدان جنگ با ادبیاتی مبتنی بر خواسته های فطری می باشد.
5. عنصر انتظار ضامن حیات، پویایی و رشد این مجموعه بوده، آینده ای بزرگ و مشترک را با تمام مردم جهان بر مبنای صلح، با وجود عدالت و احقاق حقوق همه انسانها، براساس آنچه خداوند مقرر فرموده، در پیش رو قرار داده، مراحل رسیدن به آن را تبیین و تدوین و استراتژی آینده جهانی آنها را به عنوان «دکترین عدل نوین جهانی» یعنی همان «مهدویت» که پیشینه ای طولانی در تمامی ادیان الهی دارد به صورت سند چشم انداز در پیش روی آنها گذاشته است.
مراحل تدریجی رشد جامعه شیعی نشانگر آن است که این جامعه مرحله به مرحله هویت خود را براساس آموزه های فرهنگی و تمدنی خویش شکل داده و هرچند با خصوصیات طبیعی خود در هر موقعیت جغرافیایی، رنگ بومی به آن بخشیده، اما دائماً مسیر رو به جلو برای رسیدن به چشم انداز، یعنی همان دولت جهانی مهدی را طی نموده است. مراحل ایجاد دولت های شیعی و جریانات مردمی در میان جمعیت های شیعه علی الخصوص در ایران که نهضت تنباکو، مشروطه،‌ قیام ملی شدن صنعت نفت، قیام 15 خرداد و انقلاب اسلامی را در بر می گیرد نمایانگر این موضوع است.(شکل 5).
منابع:
* قرآن کریم.
* نهج البلاغه.
1. اخلاقی، محمدتقی؛ شکل گیری سازمان روحانیت شیعه؛ قم، مؤسسه شیعه شناسی، 1384.
2. اطهر رضوی، سیدعباس؛ شیعه در هند؛ قم: بوستان کتاب، 1376.
3. برنجکار،‌ رضا؛ آشنایی با فرق و مذاهب اسلامی؛ تهران: چاپ کتاب طه، 1385.
4. بی آزار شیرازی، عبدالکریم؛ عاشورا در سرزمین ها؛ تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1377.
5. بینش، عبدالحسین، شیعه در مصر، از امام علی علیه السلام تا امام خمینی؛ ترجمه صالح وردانی، قم: مؤسسه دائره المعارف فقه اسلامی، 1382.
6. بیهقی، ابوالفضل محمد بن حسین؛ تاریخ بیهقی؛ تصحیح علی اکبر فیاض؛ تهران: کتابخانه ایرانمهر، 1358.
7. بی ناس، جان؛ تاریخ جامع ادیان؛ ترجمه علی اصغر حکمت؛ تهران: علمی و فرهنگی، 1375.
8. جعفریان، رسول؛ صفویه از ظهور تا زوال؛ تهران: کانون اندیشه جوان، 1388.
9. جوادی آملی، عبدالله؛ ولایت فقاهت و عدالت؛ قم: رجاء، 1388.
10. حسن زاده آملی، حسن؛ رساله نور علی نور؛ قم:[بی نا]، 1385.
11. دهخدا، علی اکبر و دیگران؛ لغت نامه؛ تهران: دانشگاه تهران، 1373.
12. زرین کوب، عبدالحسین؛ تاریخ مردم ایران؛ تهران: امیرکبیر، 1382.
13. شکوری، ابوالفضل؛ فقه سیاسی اسلام؛ تهران: مؤلف،‌1361.
14. شیرخانی، علی؛ تشیع و روند گسترش آن در ایران؛ قم: دفتر نشر معارف،‌ 1379.
15. صدر، سیدحسن؛ تأسیس الشیعه الکرام الفنون الاسلام؛ قم: منشورات الاعلمی، 1360.
16. طاهری ناصری، عبدالله؛ فاطمیان در مصر؛ قم:‌ پژوهشکده حوزه و دانشگاه، 1379.
17. عمید، حسن؛ فرهنگ عمید؛ تهران: مؤسسه انتشارات امیرکبیر، 1374.
18. عنایت، حمید؛ اندیشه سیاسی در اسلام معاصر؛ ترجمه: بهاءالدین خرمشاهی؛ تهران: خوارزمی، 1384.
19. غنیمه، عبدالرحیم؛ تاریخ دانشگاه های بزرگ اسلامی، ترجمه نورالله کسایی؛ تهران: دانشگاه تهران، 1377.
20. فیروزآبادی، مجدالدین محمد بن یعقوب؛ القاموس المحیط؛ بیروت، دارالفکر، 1403ق.
21. کرامبی، آبرنیکلاس و دیگران؛ فرهنگ جامعه شناسی؛ ترجمه حسن پویان؛ تهران: چاپخش، 1370.
22. لین، پلی استانلی و دیگران؛ تاریخ دولت های اسلامی و خاندان های حکومت گر؛ ترجمه سجادی؛ تهران: تاریخ ایران، 1363.
23. محمدی اشتهاردی، محمد؛ رابطه ایران با اسلام و تشیع؛ قم:‌برهان، 1377.
24. محمدی ری شهری، محمد؛ فلسفه وحی و نبوت؛ قم: بوستان کتاب، 1374.
25. مسعودی، علی بن حسین؛ اثبات الوصیه؛ قم: انصاریان، 1384.
26. مطهری، مرتضی؛ آشنایی با علوم اسلامی؛ تهران: صدرا، 1388الف.
27.___؛ انسان کامل؛ تهران: صدرا، 1388ب.
28.___؛ مجموعه آثار؛ تهران: صدرا، 1388پ.
29. مظفر، محمدحسین؛ تاریخ الشیعه؛ ترجمه محمدباقر حجتی؛ تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1387.
30. معلوف، لوییس؛ المنجد فی اللغه؛ ‍[بی جا]، فرحان، 1383.
31. مقدسی، ابوعبدالله محمد؛ احسن التقاسیم فی معرفة الاقالیم؛ ترجمه علی نقی منزوی؛ تهران: کومش، 1385.
32. مولانا، حمید؛ «دین و مذهب اسلام و به ویژه شیعه، نقطه اول مهندسی فرهنگی»؛ ماهنامه مهندسی فرهنگی، ش 6 و 7، بهمن و اسفند 1385.
33. نوری مطلق، علی؛ «منطق ارسطویی و تأثیر آن بر حوزه های علمیه»؛ پگاه حوزه، ش 1379.
34. ___؛ «تمدن اسلامی، موزه ای بی حصار»؛ زمانه، ش 20، س 3، 1383.
35. ولایتی، علی اکبر؛ پویایی فرهنگ و تمدن اسلام و ایران؛ تهران: مرکز اسناد و خدمات پژوهشی، 1384.
36. هالم، هاینس؛ تشیع؛ ترجمه محمدتقی اکبری، تهران: ادیان، 1384.
منبع: شیعه شناسی، شماره 29
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان