توسل (کشف، طرح، نقد و رَدِّ آراء) (۱)

چکیده   بنا بر شبهات فراوانی که در مورد توسل وجود دارد، ضرورت دیدیم در این مقاله به موارد زیر بپردازیم؛ ابتدا تبیین دقیق معنا و مفهوم حقیقی توسل، اقسام توسل، موارد اتفاق بر جواز، عدم جواز و اختلاف در توسل را بررسی کرده، سپس به کشف و طرح اشتباه فرقه وهابیت در ارائه مبانی و ملاک های توحید و شرک و نقد و بررسی تفصیلی عقاید و آراء ایشان در موضوع ...

توسل (کشف، طرح، نقد و رَدِّ آراء) (1)

چکیده
 

بنا بر شبهات فراوانی که در مورد توسل وجود دارد، ضرورت دیدیم در این مقاله به موارد زیر بپردازیم؛ ابتدا تبیین دقیق معنا و مفهوم حقیقی توسل، اقسام توسل، موارد اتفاق بر جواز، عدم جواز و اختلاف در توسل را بررسی کرده، سپس به کشف و طرح اشتباه فرقه وهابیت در ارائه مبانی و ملاک های توحید و شرک و نقد و بررسی تفصیلی عقاید و آراء ایشان در موضوع توسل به اولیای الهی و پاسخ به شبهاتی که ابن تیمیه و محمد بن عبدالوهاب و علمای معاصر وهابی در این زمینه وارد کرده اند، بررسی معیار شرک، و در نهایت، از دیدگاه شیعه و اهل سنت، به ارائه قول حق از طریق آیات و روایات می پردازیم.
کلید واژه: توسل، شیعه، وهابیون، پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم)، اهل بیت (علیهم السلام)، اولیا، حیات.

مقدمه
 

چندی است که میان مسلمانان اختلاف و عداوتی شدید در مورد موضوع توسل به پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) و اهل بیت (علیهم السلام) و اولیای الهی، پدید آمده به گونه ای که مخالفان توسل (وهابیون)، موافقان (شیعیان) را متهم به شرک و در مقابل، موافقان نیز مخالفان توسل را به دشمنی و بیزاری از پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) و خاندان پاک او متهم کردند که نتیجه آن، شدت تعصبات در هر دو طرف و خوشنودی بیگانگان (کفار و منافقین) بود. اگر ما به عمق مباحث اسلامی نگاهی داشته باشیم به این نتیجه می رسیم که توسل انواع فراوانی دارد. بعضی از گونه ها به اتفاق همه دانشمندان اسلام، جایز، بعضی از آن حرام و بعضی دیگر مورد اختلاف است. توسل به حق، به آثار، به دعای نبی (صلی الله-علیه وآله وسلم) و اولیای الهی بعد از حیات، از انواع توسل های مورد اختلاف است. که انشاءالله آن ها را مورد بررسی قرار خواهیم داد.

توسل در لغت و اصطلاح
 

واژه «توسل» بر وزن «تَفَعُّل»، از ماده وَسَلَ به معنای تقرب است و «وَسِیلَه» چیزی است که با آن می توان به مقصود رسید.
خلیل بن احمد فراهیدی می گوید: «توسل»، از «وَسَلتُ إلی رَبِّی وَسِیلۀ» است؛ یعنی «انجام دادم عملی را تا به سبب آن به خدا نزدیک شوم». (1) جوهری «وسیله» را این گونه تعریف می کند: «وسیله عبارت است از آن چه با آن به دیگری تقرب جسته شود. جمع آن «وُسُل» و «وسائل» است. (2)
از نصوص اهل لغت این گونه دریافت می شود که توسل، یعنی قرب و منزلت نزد خدا، به سبب چیزی که باعث تقرب می شود و معنای حقیقی «وسیله»، همان وسیله جویی برای چیزی است و اگر هم در موردی به معنای خود «قرب» و نه وسیله قرب، به کار رفته از باب ذکر سبب و اراده مسبب است که در فن بلاغت به آن تصریح شده است. بنابراین، سبب قربت، مدلول التزامی قربت بوده است و فرقی نمی کند که مراد از وسیله «تقرب به شیء» باشد یا خود «قربت» و یا «وُصلَه» باشد. (3)
معنای اصطلاحی توسل این است که بنده، چیزی یا کسی را در پیشگاه باری تعالی واسطه قرار دهد تا او وسیله قربش به خدا گردد. به ترسیم دیگر، می توان گفت: وسیله هر چیزی است که آدمی را به خداوند نزدیک گرداند. آلوسی بغدادی همین معنا را اراده می کند و می گوید: «وسیله» بر وزن «فَعیلَه»، به معنای چیزی است که به آن متوسل می شوند و با انجام طاعات و ترک گناهان، به خدا تقرب می جویند. (4) گفته شده در آیه 35 سوره مائده «اتَّقُواْ اللّهَ»، دستور به ترک معاصی است و جمله «وَ ابْتَغُواْ إِلَیهِ الْوَسِیلَةَ»، فرمان به انجام طاعات است. (5) از نظر راغب اصفهانی (6) و علامه سید محمدحسین طباطبایی (7) «اَلوَسیلَه» رسیدن به چیزی با رغبت است و حقیقت وسیله به سوی خدا، مراعات راه او با علم و عبادت و پیمودن راه شریعت است و آن، وسیله ارتباطی و اتصال معنوی میان بنده و پروردگار است.
توسل به معنای مصطلح در فرهنگ شیعی را می توان بدین صورت تعریف کنیم: توسل عبارت است از خواستن حقیقی وجودی انسان هایی برگزیده و کامل برای وساطت در امر خیری مربوط به دنیا یا آخرت. از تعریف مذکور، چندین مطلب به دست می آید:
الف) بدیهی است که توسل صرفاً لقلقه زبان نیست، بلکه خواستن حقیقی است.
ب) روشن است که در توسل، ما هرگز از قبر یا بدن فیزیکی و جسم پیامبر یا امام و... چیزی طلب نمی کنیم، بلکه از حقیقت وجودی آنان که به عقیقده ما، نفس نبوی و یا وَلَوی آنان است، استمداد می کنیم.
ج) «متوسَّلٌ به» می بایست نسبت به «متوسِّل» از کمال و مرتبت وجودی بیشتر و بالاتری برخوردار باشد؛ چرا که وساطت جز در این صورت که واسطه، فوق «متوسِّل» و دون «متوسَّلٌ به» باشد، معنا ندارد.
د) توسل باید در امر خیر، یعنی امری که منافاتی با نظام اَحسن الهی ندارد، باشد.
ه) موضوع توسل می تواند امر خیر دنیوی و یا اخروی باشد.
و) ظرف توسل، دنیاست به خلاف شفاعتِ مصطلح که ظرف آن، جهان آخرت است.
در یک نگاه کلی می توان گفت: «وسیله» بنا بر آن چه در منابع لغوی آمده است، به عمل، درجه و منزلت اطلاق می شود. ابن اثیر می گوید: «بنا بر قولی «وسیله»، شفاعت روز قیامت را گویند و در قول دیگر به منزلی از منازل بهشت اطلاق می شود.» (8) ابن کثیر از قتاده حدیثی نقل کرده که در تفسیر «وسیله» می گوید: «وسیله، یعنی به خداوند با اطاعت و عمل به چیزی که مورد رضایت اوست، نزدیک شوید و اختلافی میان مفسران وجود ندارد که وسیله همان چیزی است که برای تحصیل مقصود، به آن متوسل می شوند.» (9) استاد جعفر سبحانی در مورد معنای اصطلاحی توسل می نویسد: «مقصود از توسل، آن است که بنده، چیزی را به پروردگارش تقدیم کند تا آن، وسیله ای به سوی خدا گردد، به منظور این که دعای او مورد قبول واقع شود و به اجابت برسد و در نتیجه آن بنده به مطلوب خویش نائل گردد.» (10)
حاصل سخن این که، توسل در اصطلاح و در لسان اهل فلسفه، کلام و مفسران، مفهوم عام و گسترده ای دارد و شامل هر عمل نیک و شایسته ای است که موجب قرب به خدا می گردد. به عبارت دیگر، می توان گفت: وسیله یک معنای عام دارد که شامل تمام اعمالی می شود که سبب تقرب به خداست و یک معنای خاص که اَتَمّ مصادیق آن است و آن پیامبران و اولیای خدا هستند که شایستگی دارند وسیله ای برای تقرب به خدا گردند. (11)

اقسام توسل
 

با ژرف نگری در منابع اسلامی این نتیجه حاصل می گردد که هیچ یک از علمای اسلام، توسل را ممنوع نمی دانند، حتی «ابن تیمیه» نیز که از بزرگ ترین ناقدان توسل است، بعضی از انواع آن را جایز می شمارد. در این جا لازم است قبل از ورود به بحث و تطبیق و مقایسه آرای وهابیان و سایر مسلمانان در این زمینه، اقسام توسل به صورت اجمال ترسیم شود. توسل به طور کلی به سه نوع تقسیم می شود:
الف) برخی از این انواع به اتفاق مسلمانان جایز است که توسلات مشروع نامیده می شوند.
ب) بعضی دیگر به اتفاق مسلمانان جایز نیست که توسلات غیرمشروع قلمداد می شوند.
ج) دسته ای دیگر مورد اختلاف میان وهابیان و مسلمانان است.

موارد اتفاق بر جواز
 

1. توسل به اسماء و صفات خدا: این نوع توسل در قرآن و روایات، به ویژه در ادعیه اهل بیت (علیهم السلام) مشاهده می شود.
خدای متعال می فرماید: «وَ لِلّهِ الأَسْمَاءُ الْحُسْنَى فَادْعُوهُ بِهَا؛ و براى خدا، نام هاى نیک است؛ خدا را به آن (نام ها) بخوانید!» (12) در این آیه مبارکه به اسماء و صفات الهی می پردازد و توصیه می کند که با این نام ها به او متوسل شوید و حاجات و خواسته های خویش را در پیشگاه او بازگو نمایید.
ترمذی به سند خود از بریده نقل می کند: پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) شنید که مردی خدا را به صفات و اسمائش قسم می دهد و می گوید: «خدایا من از تو درخواست می کنم به گواهی ام بر این که تو آن خدایی هستی که جز تو خدایی نیست، تو احد و صمد هستی که نه می زاید و نه زاییده شده است و نه برای او همتایی یافت می شود.» رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) فرمود: «تو خدا را به وسیله اسم اعظم او خواندی، اسمی که اگر به آن خوانده شود، اجابت می کند و اگر به آن سؤال شود، عطا می کند.» (13)
در دعایی از امام باقر و صادق (علیهما السلام) چنین وارد شده است: «خدایا من از تو درخواست می کنم به نام بزرگ و بزرگ تر، عزیزتر و برترت، نامی که اگر به آن نام بر درهای بسته آسمان برای باز شدن خوانده شوی، باز می شود و اگر به آن نام بر گشایش درهای زمین خوانده شوی، گشوده می گردد و اگر به آن نام برای آسانی خوانده شوی، آسان گردد.» (14)
در روایتی دیگر از منابع فریقین نقل شده «دعای حضرت زهراء (سلام الله علیها)» است که وقتی نزد پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) آمد که از او خادمی درخواست کند، به او تعلیم فرمود: «خداوندا! پروردگار ما و پروردگار هر چیز، نازل کننده تورات و انجیل و قرآن و شکافنده دانه ها، از شر هر جنبنده ای که زندگی اش به دست توست، به تو پناه می برم. تو اولی هستی که قبل از تو چیزی نبوده است و آخری هستی که بعد از تو چیزی نخواهد بود و ظاهری هستی که برتر از تو چیزی نیست و باطنی هستی که نزدیک تر از تو چیزی وجود ندارد، بر محمد و خاندانش درود فرست و قرضم را ادا کن و مرا از نیازمندی رهایی بخش و تمامی کارها را برایم آسان فرما، ای بهترین رحم کنندگان!» (15)
امام رضا (علیه السلام) از جدش امام باقر (علیه السلام) نقل کرده است که آن حضرت در ماه رمضان، خدا را با دعایی می خواند که در آن آمده بود: «خداوندا! من به آن چه در تو وجود دارد (عظمت و بلند مرتبگی) درخواست می کنم و از تو به حق هر شأنی تنها و هر جبروتی تنها می خواهم، خدایا از تو درخواست می کنم به آن چیزی که اگر تو را به آن چیز بخوانم، اجابت می کنی، پس تو دعایم را اجابت فرما.» امام سجاد (علیه السلام) هم می فرمایند: «خداوندا! به اسمائی که نزد تو مخزون است از تو درخواست می کنم.» (16) در تمام این موارد، بنده یا صفتی از صفات خداوند متعال و یا اسمی از اسماء حسنای او متوسل می شود و به آن ها خدا را قسم می دهد. مهم تر از همه این که افرادی که چنین توسلاتی را انجام داده-اند، اولیائی بوده اند که الگوی مسلمانانند و فریقین شیعه و سنی برای آن ها عظمت قائلند.
شیخ عبدالعزیز بن باز (مفتی عالم عربستان) می گوید: «توسل باید به اسماء خدا، صفات و توحید او باشد؛ همان گونه که در حدیث صحیح وارد شده است...» (17)
2. توسل به عمل صالح: این نوع توسل، تلویحاً در قرآن و صراحتاً در روایات وارد شده و از بهترین وسایط نزد خدای متعال و از موارد اتفاق میان مسلمانان است. هرگاه انسان، خالصانه عملی را برای خدا انجام دهد، می تواند در هنگام بروز مشکل به پاس عمل صالح مذکور از خداوند متعال، حل آن مشکل را بخواهد.
حضرت ابراهیم و فرزندش اسماعیل (علیهما السلام) ساختن خانه خدا را عملی برای تقرب به او قرار داده بودند (بنای خانه توحید، عمل صالح به شمار می رود.) خدای متعال در این باره می فرماید: «وَ إِذْ یَرْفَعُ إِبْرَاهِیمُ الْقَوَاعِدَ مِنَ الْبَیْتِ وَ إِسْمَاعِیلُ رَبَّنَا تَقَبَّلْ مِنَّا إِنَّکَ أَنتَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ؛ و (نیز به یاد آورید) هنگامى را که ابراهیم و اسماعیل، پایه‏هاى خانه (کعبه) را بالا مى‏بردند، (و مى‏گفتند:) «پروردگارا! از ما بپذیر، که تو شنوا و دانایى!» (18) مشاهده می شودکه ابراهیم و اسماعیل (علیهما السلام) در هنگام انجام این عمل صالح، حاجات خود را از خدا درخواست می کنند و عرض می کنند: «رَبَّنَا وَ اجْعَلْنَا مُسْلِمَیْنِ لَکَ وَ مِن ذُرِّیَّتِنَا أُمَّةً مُّسْلِمَةً لَّکَ وَ أَرِنَا مَنَاسِکَنَا وَ تُبْ عَلَیْنَآ إِنَّکَ أَنتَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ؛ پروردگارا! ما را تسلیم فرمان خود قرار ده! و از دودمان ما، امتى که تسلیم فرمانت باشند، به وجود آور! و طرز عبادتمان را به ما نشان ده و توبه ما را بپذیر، که تو توبه‏پذیر و مهربانى!» (19) در آیه دیگری به عمل صالح با جمله «إنَّنَا آمَنَّا» و به درخواست حاجات از خدا با جمله «فَاغفِر لَنَا ذُنُوبَنَا» اشاره شده است: «الَّذِینَ یَقُولُونَ رَبَّنَا إِنَّنَا آمَنَّا فَاغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا وَ قِنَا عَذَابَ النَّارِ؛ همان کسانى که مى‏گویند: «پروردگارا! ما ایمان آورده‏ایم؛ پس گناهان ما را بیامرز، و ما را از عذابِ آتش، نگاهدار!».» (20)
در روایات اسلامی، توسل به عمل صالح به صورت صریح مطرح شده است. در صحیح بخاری در باب اجابت دعای کسی که به پدر و مادرش نیکی نموده، از رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) روایت شده است: «سه فرد با ایمان گرفتار باران شده و به غاری پناه بردند. ناگهان از بالای کوه، صخره عظیمی کَنده و در غار را پوشانید. آنان به همدیگر گفتند: هر کس عمل صالحی دارد آن را بازگو کند و خدا را به آن عمل صالح بخواند تا این که برای او گشایش و فرجی حاصل شود. یکی خدا را به نیکی به پدر و مادر قسم داد. دیگری، به عفت از زنا سوگند داد. آن یکی، به ادای امانت یاد کرد؛ در این هنگام خداوند همه آنان را نجات داد.» (21)
این واقعه را محدثان و مفسران فریقین با اختلافاتی نقل کرده اند. بنابراین، روایت صحیح بوده است و بی تردید، عمل صالح از وسائل مشروعی شمرده می شود، که بنده برای تحقق حاجاتش می تواند به آن تمسک جوید. (22)
3. توسل به قرآن کریم: از آن جا که قرآن، نور و وسیله هدایت برای پرهیزکاران و فعل خدای سبحان است، بنابراین توسل به قرآن، توسل به فعل خدا و رحمت واسعه اوست.
احمد بن حنبل از عمران بن حصین نقل می کند که رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند: «قرآن بخوانید و از خدا به وسیله آن، سؤال و درخواست کنید؛ پیش از آن که گروهی بیایند به وسیله آن از مردم سؤال نمایند.» (23) دقت و امعان نظر در روایت مذکور، این نکته را روشن می سازد که توسل به هر موجودی که نزد خدای متعال کرامت داشته باشد، جایز است.
از این جهت، مستحب است انسان در شب های قدر، قرآن را باز کند و این چنین از خدا درخواست نماید: «خدایا، من از تو درخواست می کنم، به وسیله این کتابی که فرو فرستاده ای و آن چه در آن است و در آن نام بزرگت و اسمای نیکویت هست و آن چه انسان به آن بیم و امید داده می-شود، [خدایا] مرا از جمله آزاد شده گانت از آتش قرار بده.» (24)
4. توسل به دعای پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) در حال حیات: پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) به این دلیل که اشرف مخلوقات و شخصیتی عظیم با روحی پاک و نفسی کریم است، به پاس این کرامت معنوی دعایشان رد نمی شود؛ لذا می توان برای رسیدن به خواسته خود از خدا، به دعای ایشان توسل جست.
آیات شریفه قرآن، اشارات فراوانی به مقام و منزلت پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) دارند. در این جا فقط به ذکر چند آیه به عنوان نمونه می-پردازیم:
در یکی از آیات شریفه، خدای متعال پیامبر را مایه مصونیت مردم از عذاب می شمارد و تصریح می کند که او در میان مردم است، آنان با نزول عذاب مجازات نخواهند شد: «وَ مَا کَانَ اللّهُ لِیُعَذِّبَهُمْ وَ أَنتَ فِیهِمْ وَ مَا کَانَ اللّهُ مُعَذِّبَهُمْ وَ هُمْ یَسْتَغْفِرُونَ؛ ولى (اى پیامبر!) تا تو در میان آنها هستى، خداوند آن ها را مجازات نخواهد کرد؛ و (نیز) تا استغفار مى‏کنند، خدا عذابشان نمى‏کند.» (25)
در آیه ای دیگر خدای متعال، نام پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) را در کنار نام خود و اطاعت او را در کنار اطاعت خویش قرار داده است که حاکی از عظمت و مقام قدسی آن حضرت در پیشگاه خداست: «وَ مَن یُطِعِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فَقَدْ فَازَ فَوْزًا عَظِیمًا؛ و هر کس اطاعت خدا و رسولش کند، به رستگارى (و پیروزى) عظیمى دست یافته است!» (26) به دلیل همین مقام قدسی و کرامت معنوی پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) است که قرآن به گنه کاران دستور داده است که به محضر حضرتش بروند و از او درخواست نمایند که در حق آنان استغفار کند.
5. توسل به آثار پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) در زمان حیات: یکی از موارد اتفاق بر جواز توسل، توسل به آثار پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) در زمان حیات آن حضرت است. توسل، گاهی با وسیله قرار دادن خود شخص است، زمانی با اثرش و هنگامی نیز به مکانی است که آن مقام معنوی بزرگوار را در خود جای داده است. احمد بن حنبل نقل می کند: «هنگامی که پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) وضو گرفتند، مردم به جهت تبرک به آب وضوی حضرت، نزدیک بود که خود را به هلاکت اندازند.» (27)
6. توسل به پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) در قیامت: این قسم توسل در حقیقت همان «شفاعت» است؛ یعنی مردم در قیامت، آن حضرت را وسیله قرار دهند و از ایشان بخواهند تا نزد خدا از آن ها شاعت کنند و برای آنان از درگاه الهی طلب مغفرت نمایند.
در صحیح بخاری آمده است: «مؤمنان در قیامت، دور هم جمع می شوند و می گویند: چه خوب است اگر پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) ما را شفاعت کند... آن گاه نزد حضرت می آیند و از وی طلب حاجت می کنند، پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) نیز از آنان شفاعت می کند.» (28) در صحیح مسلم نیز آمده است: «... در قیامت، مؤمنان به ترتیب به حضرت آدم، نوح، ابراهیم، موسی و عیسی (علیهم السلام) پناه می آورند و همگی [این پیامبران] عذر می خواهند. حضرت عیسی (علیه السلام) می فرماید: به نزد محمد (صلی الله علیه وآله وسلم) روید؛ زیرا محمد (صلی الله علیه وآله-وسلم) بنده ای است که خداوند، او را آمرزیده است. پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) نیز به سجده می افتد و برای آنان از درگاه الهی طلب مغفرت می کند...» (29)

موارد اتفاق بر عدم جواز توسل
 

برخی از اقسام توسل، به اتفاق تمامی مسلمانان جایز نیست؛ که عبارتند از:
1. توسل به طاغوت: قرآن می فرماید: «یُرِیدُونَ أَن یَتَحَاکَمُواْ إِلَى الطَّاغُوتِ وَ قَدْ أُمِرُواْ أَن یَکْفُرُواْ بِهِ؛ مى‏خواهند براى داورى نزد طاغوت و حکّام باطل بروند؟! با این که به آن ها دستور داده شده که به طاغوت کافر شوند.» (30)
2. توسل به بت ها: قرآن می فرماید: «وَ یَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللّهِ مَا لاَ یَضُرُّهُمْ وَ لاَ یَنفَعُهُمْ وَ یَقُولُونَ هَؤُلاء شُفَعَاؤُنَا عِندَ اللّهِ؛ آن ها غیر از خدا، چیزهایى را مى‏پرستند که نه به آنان زیان مى‏رساند، و نه سودى مى‏بخشد؛ و مى‏گویند: «این ها شفیعان ما نزد خدا هستند!».» (31)
 

توسلات مورد اختلاف
 

وهابیان و عموم مسلمانان در برخی از اقسام توسل به شرح ذیل اختلاف دارند: (32)
1. توسل به جاه پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) و اولیای الهی در حیات برزخی؛
2. توسل به دعای پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) و اولیای الهی در حیات برزخی؛
3. توسل به آثار پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) و اولیای الهی در حیات برزخی.
طرح، نقد و رَدّ آراء وهابیت در توسل به پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) و اولیای الهی

الف) طرح نظریات وهابیت
 

* دیدگاه نظریه پرداز وهابیت (ابن تیمیه) در توسل:
از اساسی ترین اشکالات وهابیت درباره مسلمانان، متهم ساختن آنان به شرک، به بهانه توسل به رسول گرامی و صالحان است.
ابن تیمیه، بنیان گذار و نظریه پرداز وهابیت گفته است: «هر کس کنار قبر پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) یا یکی از افراد صالح بیاید و از آنان بخواهد که بیماری او را شفا دهد و یا قرض او را ادا کند، مشرک است؛ زیرا هر کس جز خداوند، قدرت بر انجام اعمالی این چنین را ندارد، پس واجب است چنین شخصی را وادار به توبه کنند و اگر توبه نکرد، باید کشته شود.» و نیز گفته است: «کسانی که می گویند چون فلان شخص از من به خدا نزدیک تر است، پس باید او را در دعاها واسطه قرار دهیم، این سخنان شرک، و گوینده آن مشرک است.» (33)
* نظریه مؤسس وهابیت (محمد بن عبدالوهاب) در توسل:
محمد بن عبدالوهاب، مُجَدِدِ افکار ابن تیمیه می گوید: «آنان که به ملائکه و پیامبران و اولیای خدا توسل می کنند و آنان را شفیع خود قرار می-دهند و به وسیله آنان به خداوند تقرب می جویند، خونشان حلال و اموال آنان مباح است.» محمد بن عبدالوهاب به دنبال پیمان همکاری با «محمد بن سعود»، جد اعلای «فهد» اعلام کرد: «هر کس به پیامبر و صالحان، توسل جوید و آنان را شفیع خود سازد، خونش حلال و قتل او جایز است.» وی در جای دیگر می نویسد: «هر کس گمان برد که بین خداوند و خلایق، کسانی وساطت می کنند و حوائج مردم را نزد خدا می-برند، اینان به خداوند، بد گمان هستند.»
پیامبر گرامی (صلی الله علیه وآله وسلم) میان بت پرستان و کسانی که معتقد به وساطت صالحان بودند، فرقی نگذاشت و به کفر آنان حکم کرد و دستور قتل آنان را صادر نمود. اسلام کسی پذیرفته نیست مگر این که از کسانی که به وساطت صالحان معتقدند، بیزاری جوید و آنان را کافر بشمارد. اگر کسی تمام شب و روز عبادت کند و آن گاه در کنار قبر پیامبر و یا ولی خدا حاضر شود و آنان را صدا کند، در حقیقت، دو پروردگار را پرستیده و این چنین فردی موحد نیست. و در حکم مرتد گفته است: «تمام مذاهب اسلامی اجماع دارند که هر کس بین خود و خداوند وسطه قرار دهد و آن را صدا کند، کافر و مرتد است و اموال آن مباح و خونش هدر است.» (34)
محمد بن عبدالوهاب با اثبات کفر و ارتداد مسلمانان با خیالات واهی و دروغ، جهاد علیه آنان را اعلام نمود و عواطف و احساسات اعراب بادیه-نشین را برانگیخت و به کمک محمد بن سعود جَدّ اعلای ملک فهد، لشکری فراهم ساخت و با حمله به شهرها و روستاهای مسلمان نشین، مردم را به خاک و خون کشید و اموال آنان را به عنوان غنائم جنگی غارت کرد. (35)
* نظریه هیئت افتای سعودی در توسل:
هیئت دائم افتای سعودی در پاسخ به استفتائی در ازدواج با شیعه و علت حرمت آن می نویسد: «ازدواج اهل سنت با شیعه و کمونیست ها، جایز نیست و اگر ازدواجی صورت گرفت باطل است، چون عادت شیعه توسل به اهل بیت است و این بزرگ ترین شرک است.» (36)
با این که این لجنه در پاسخ به ازدواج با یهودی و مسیحی پاسخ داده است: «ازدواج مسلمانان با هل کتاب، اعم از یهودی و نصرانی، در صورتی که اهل فحشا نباشد، جایز است.» (37) جای بسیار تعجب و تأسف است که اعضای این لجنه به اصطلاح اسلامی، ازدواج با یهود و نصارا را جایز می-دانند، در حالی که قرآن کریم چهره ای شرک آلود از آنان ترسیم می کند و می فرماید: «وَ قَالَتِ الْیَهُودُ عُزَیْرٌ ابْنُ اللّهِ وَ قَالَتْ النَّصَارَى الْمَسِیحُ ابْنُ اللّهِ ذَلِکَ قَوْلُهُم بِأَفْوَاهِهِمْ یُضَاهِؤُونَ قَوْلَ الَّذِینَ کَفَرُواْ مِن قَبْلُ؛ یهود گفتند: «عزیر پسر خداست!» و نصارى کفتند: «مسیح پسر خداست!» این سخنى است که با زبان خود مى‏گویند، که همانند گفتار کافران پیشین است.» (38) ولی ازدواج با شیعه را که اقرار به شهادتین دارد و به طرف قبله نماز می گذارد و سایر تکالیف اسلامی را به جای می آورد و مذهب خود را از مکتب اهل بیت عصمت و طهارت (علیهم السلام) فرا گرفته است، جایز نمی دانند. (39)

ب) نقد و بررسی افکار وهابیت در حوزه توسل
 

* توسل به پیامبران ریشه قرآنی دارد:
1. دستور قرآنی بر توسل به پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله وسلم): استغاثه به انبیاء و پیامبران الهی و تقاضای شفاعت از آنان در دوران حیات و زندگی آنان مسئله ای است قرآنی و هیچ گونه تضادی با مبانی اعتقادی شیعه ندارد، چنان که خداوند می فرماید: «وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذ ظَّلَمُواْ أَنفُسَهُمْ جَآؤُوکَ فَاسْتَغْفَرُواْ اللّهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُواْ اللّهَ تَوَّابًا رَّحِیمًا؛ و اگر این مخالفان، هنگامى که به خود ستم مى‏کردند (و فرمان هاى خدا را زیر پا مى‏گذاردند)، به نزد تو مى‏آمدند؛ و از خدا طلب آمرزش مى‏کردند؛ و پیامبر هم براى آن ها استغفار مى‏کرد؛ خدا را توبه پذیر و مهربان مى‏یافتند.» (40)
2. توسل برادران یوسف به حضرت یعقوب (علیه السلام): همچنین در داستان حضرت یوسف (علیه السلام) و برادرانش، از آن جا که از زبان برادران حضرت یوسف (علیه السلام) می فرماید: «یَا أَبَانَا اسْتَغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا؛ پدر! از خدا آمرزش گناهان ما را بخواه.» (41) حضرت یعقوب (علیه السلام) در پاسخ فرزندانش می گوید: «سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَکُمْ؛ بزودى براى شما از پروردگارم آمرزش مى‏طلبم.» (42) بنابراین، بنده خدا را در پیشگاه خداوند واسطه قرار دادن، به نص صریح قرآن هیچ منعی از منظر عقل و شرع ندارد.
* توسل ریشه در سنت پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) دارد:
توسل نابینا به پیامبر گرامی (صلی الله علیه وآله وسلم) به دستور آن حضرت: «ترمذی» از «عثمان بن حنیف» نقل می کند: مردی نابینا محضر حضرت پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) آمد و عرض کرد: «از خدا بخواه که سلامتی و بینایی را به من باز گرداند.» حضرت (صلی الله علیه وآله-وسلم) فرمودند: «اگر بخواهی دعا می کنم و اگر صبر کنی برای تو بهتر است.» آن نابینا عرض کرد: «برای من دعا کن.» حضرت (صلی الله علیه-وآله وسلم) فرمودند: «وضویی نیکو بگیر و این دعا را زمزمه کن: خداوندا، به واسطه پیامبرت، که رسول رحمت است، به تو روی آورده ام و حاجت خود را از تو طلب می کنم. ای محمد (صلی الله علیه وآله وسلم) به وسیله تو، به پروردگارم روی آورده ام تا حاجتم روا شود، خداوندا، او را شفیع من قرار ده.» (43) ابن حنیف می گوید: «پس به خدا قسم ما هنوز متفرق نشده بودیم و طولی نکشیده بود که آن مرد داخل شد و گویا اصلاً چشمان او مشکلی نداشته است.» (44)
شوکانی گفته است: «این روایت، دلالت بر جوز توسل به رسول اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) دارد، به شرط آن که معتقد باشیم همه کارها به وسیله خداوند متعال انجام می شود و او به هر کس بخواهد عطا می کند و اگر نخواهد مانع می شود و هر آن چه او اراده فرماید، محقق خواهد شد و اگر اراده نکند به وقوع نخواهد پیوست.» (45)
* عجز از قضای حوائج، معیار شرک نیست:
اگر معیار و ملاک شرک، توسل جستن به کسی است که عاجز از بر آوردن حاجت باشد، این امر به اموات اختصاص ندارد، بلکه اگر کسی به فرد زنده ای هم که عاجز از انجام درخواست باشد، متوسل شود، باید شرک باشد و حال آن که هیچ عاقلی چنین سخنی را به زبان نمی آورد.
صنعانی دانشمند سنی متأثر از افکار وهابیون می گوید: «هیچ کس منکر استغاثه به انسان های زنده برای انجام کارهایی که در توان آن هاست نیست، بلکه سخن در توسل به قبور اولیاء و درخواست از آنان برای شفای مریض و امثال آن است.» سپس می نویسد: «ام سلیم به پیامبر (صلی-الله علیه وآله وسلم) عرض کرد: ای رسول خدا برای خادمت انس دعا کن. زمانی که پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) زنده بود، اصحاب خدمت آن حضرت می آمدند و درخواست می کردند تا در پیشگاه الهی واسطه شود و برای آنان دعا کند و این امری است که مورد اتفاق همه مسلمانان است. نکته مورد اختلاف، درخواست شفای مریض و مانند آن از مردگان و یا از انسان های زنده است با این که هیچ کس غیر از خداوند بر انجام چنین کارهایی قدرت ندارد.» (46)
نتیجه آن که درخواست و تقاضا از کسی که قادر بر انجام کاری نیست، امری بیهوده، عبث و غیر معقول است، نه این که بوی شرک از آن استشمام شود و ملاکی برای اتهام به شرک باشد. مثلاً اگر انسان گرسنه از دیوار تقاضا کند که برای وی غذا فراهم نماید، مردم این کار را لغو، بیهوده و نا معقول می شمارند، نه این که او را مشرک بدانند و از دایره توحید خارج کنند.
 
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان