گردش این «حیات» و «هویت» در تار و پود شهر و مردم، جز با کوشش پژوهشگران سامان نمییابد؛ همان کسانی که تمام توان و تلاش خود را به کار میگیرند و با چشمانی تیزبین تاریخ را میکاوند و مایههای پیوستگی این «حیات» و «هویت» را میجویند و مییابند و آن را همچون تابلویی چشمنواز در دیدرس شهروندان میگذارند تا آنان با تماشایش به خود ببالند و روح و روان خویش را بدان آذین کنند.
اگر شهری میخواهد نبض زندگی در رگهایش بتپد، چارهای جز این ندارد که مردمانش را به تاریخ خود برگرداند تا پست و بلند آن را بدانند، با مردان و زنانی که در برآمدنها و فرونشستنهای آن نقشآفرین بودهاند آشنا شوند، بیگانگانی را که با چشم طمع بدان نگریستهاند بشناسند و در یادگارهایی که پیشینیان از خود برجا نهادهاند درنگ کنند، و این همه را درگاهی برای بنیان هویت خویش سازند.
کم نبودهاند شهرهایی که با نادیده گرفتن این بایدها، تنها نامی از آنها به جا مانده است و بس. همچنان که بسیارند شهرهایی که هویت خویش را پاس داشتهاند، برای آن کوشیدهاند، و از این رهگذر مردمانشان را جان دادهاند و طراوت بخشیدهاند.
پیدایش و پیوستگی پارهای از شهرها در کانونهایی ریشه دارد که باورهای مردم؛ خواه دینی یا هر چیز دیگر، با آنها گره خورده است. طبیعی است که هویتیابی این شهرها با سهولت بیشتری صورت میگیرد؛ چرا که شهر بر مدار یک نقطه پدیدار آمده و از آن پس هر چه در آن ساخته و پرداخته شده، هویت خود را از آن گرفته است و زین رو، اگر پژوهشی پیرامون همان نقطه سامان یابد، تو گویی بخش عمدهای از شهرپژوهی و مردمپژوهی صورت پذیرفته و بار تحقیق به مقصد خویش نزدیک شده است.
چنین است که وقتی آقای دکتر هادی انصاری به قصد نگارش کتابی در تاریخ شهر نجف قلم به دست میگیرد، بیش از هر چیز، توجه خود را به هستۀ مرکزی شهر، یعنی حرم و بارگاه حضرت امیرالمؤمنین علی علیهالسلام معطوف میکند و نقطۀ شروع پژوهش خود را همان جا، یعنی محلی میان حیره و کوفه قرار میدهد و آشکار شدن مقام و مزار مولای متقیان را سرآغاز شکلگیری و رونق شهری در پیرامون آن میداند؛ و چه کار درستی!
دکتر انصاری اگر پس از آن هم به تحولات تاریخی شهر میپردازد، همه جا نگاهش به همین بارگاه است و شهر را بر مدار همان میبیند و به اقدامات عمرانی و بازسازیهای آن در گذر زمان و جزئیات معماری آن از گنبد و ایوان و منارهها گرفته تا ضریح و صحن و درها و رواقها میپردازد و آن گاه گزارش مفصلی از تولیتها و خادمان و شخصیتهای مدفون در آستانۀ علوی ارائه میدهد و در پایان صرفاً به سه موضوع توجه میکند: مدارس دینی نجف، مساجد آن شهر و محلههای چهارگانۀ آن با همۀ جزئیات.
هر خوانندهای با مطالعۀ دو جلد «تاریخ نجف از آغاز تا کنون» درمییابد که همۀ حیات و هویت نجف و مردمانش با حرم مطهر امیرالمؤمنین(ع) گره خورده و حرم و پیوستهای آن چونان نفَسی در سراسر شهر جریان یافته است؛ اگر مسجدی برپا شده در سایۀ حرم بوده و اگر مدرسهای بنا گردیده به
برکت حرم شکل گرفته و چراغ همۀ محلهها و خانهها در پرتو حرم روشن است و همۀ راستهها و بازارها رونق خود را از حرم گرفتهاند و مردمان با خاکسپاری عزیزان درگذشتهشان در جوار آستان علوی ، آمرزش و آرامش ابدی آنان را آرزو میکنند و بدین سان، حرم کانون حیات بخش شهری است که در گذر روزگاران پدید آمده و بالیده و آیندۀ درخشانی را برای خود و مردمانش ترسیم کرده است.
هر یک از ویژگیهای کتاب را که نادیده بگیریم، از این ویژگی برجسته نمیتوانیم بگذریم که در همه جای کتاب، نویسنده علاوه بر استناد به مدارک و منابع بسیار، خود نیز حضور دارد و دیدهها و شنیدههای شخصی خود را به انبوه مستندات کتاب افزوده و ارزش آن را چندبرابر کرده است؛
این دیدهها و شنیدهها گاه در قالب گزارشی از یک پروژه، یا بازگویی یک خاطره، یا ارائۀ تصویری انحصاری از یک مکان یا حتی یک قطعه است که میتواند خواننده را در آشنایی با محتوای کتاب یاری رساند.
«تاریخ نجف از آغاز تا کنون» به قلم دکتر هادی انصاری نمونۀ ارزشمندی برای کارهایی است که میتوان و بلکه باید دربارۀ دیگر شهرها نیز انجام داد.
*نویسنده