به گزارش پایگاه فکر و فرهنگ مبلغ، پاسخ به سؤالِ یک پرسشگر از مرکز پاسخگوئی به سوالات دینی ارائه شده است:
پرسش:
آیا درست است که گالیله با اختراع تلسکوپ، خدا و مذهب را زیر سؤال برد؟
پاسخ:
پاسخ اجمالی:
گالیله، دانشمندی خداباور و مذهبی بود که علم و دین را سازگار باهم میدانست. او با اختراع تلسکوپ در اوایل قرن 17، به شواهدی به سودِ خورشیدمرکزی دستیافت و سعی کرد مسئولانِ کلیسا را قانع کند تا از زمینمرکزی دستبردارند؛ اما کلیسا، بهسبب فرازهایی از کتاب مقدس و تعلقخاطر به نظرات علمیِ رایج در آن روزگار (نظام فکریِ ارسطو و بطلمیوس)، بر زمینمرکزی تعصب ورزید و گالیله را محکوم نمود و از انتشار آثارش بازداشت. بعد از تثبیت نظر گالیله در سالهای بعد، کلیسا از نظرات ارسطویی و بطلمیوسی، منصرف شد و به بازتفسیر کتاب مقدس پرداخت؛ بنابراین، نه گالیله درصدد انکار خدا و مذهب بود و نه نظریه او، منطقاً چنین پیامدی بهدنبال داشت، اما مواجهه متعصبانه کلیسا با وی، این تلقی را میان گروهی از مردم ایجاد کرد که لابدّ علم در تقابل با دین است که کلیسا اینطور با گالیله برخورد کرده است!(1)
پاسخ تفصیلی:
مقدمه
رابطه میان علم و دین، از دیرباز موردتوجه بوده و نظرات مختلفی را پدید آورده است. ماجرای گالیله و ساخت تلسکوپ و ارائه نظریه خورشیدمرکزی، از مهمترین رویدادهای مرتبط با این موضوع است. برخی خواسته یا ناخواسته، اتفاقاتی که میان کلیسای رومی و گالیله رویداده را به معنای تقابل علم و دین تلقی کرده و اینطور وانمود کردند که علم و دین از اساس ناسازگارند.
در ادامه به بررسی این رویداد و تصحیح این تصویر میپردازیم.
نکته اول: زمینمرکزی ارسطو و بطلمیوس
ازنقطهنظر ارسطویی، زمین ساکن و بیحرکت است. بر این اساس، بطلمیوس اخترشناس نیز هیئتی بنا کرد که در آن، زمین مرکز تمام عوالم بوده و افلاک و کواکب به گِرد زمین میگردند. در کتب و متون مقدس نیز، آیاتی وجود داشت که در وهله نخست، دیدگاه ارسطویی و هیئت بطلمیوسی را تأیید میکردند(2) و ازاینرو، دیدگاه مرکزیت زمین، به دیدگاه رسمی کلیسای مسیحی تبدیل شد و مخالفت با آن، کفر و ارتداد تلقی گردید؛ مضافاً اینکه مخالفت با آن، مبارزه با دیدگاهِ غالبی بود که تقریباً دو هزار سال، در محافل علمی و دینی، مورد بازآزمونی، تحلیل و تدریس قرار گرفته بود و مشروعیت و مقبولیت داشت.
نکته دوم: خورشیدمرکزیِ کوپرنیک
در قرن پانزدهم بود که برای نخستینبار، نیکولاس کوپرنیک، نظریه زمین مرکزی را به بوته نقد کشید و دریافت که خورشید حرکتی نداشته و این زمین است که به دور خورشید در حال گردش است. بااینکه برخی از محققان، یافتههای کوپرنیک را مخالف انجیل و دیدگاههای کلیسا مییابند، اما خود کوپرنیک یافتههای خود را خدمتی به کلیسا میدانست و بین باورها و وظایف دینی خود، با آزمایشها، فرضیهها و یافتههای علمیاش تضاد و ناسازگاری نمیدید.(3)
نکته سوم: گالیله و کلیسا
در قرن شانزدهم و هفدهم، شخصیتی بنام گالیلئو گالیله، مجدداً دیدگاه غالب و رایج را زیرسوال بُرد. وی، برخلاف کوپرنیک، چون در اظهارنظر بیپروا بود و به مجادله با دیگران میپرداخت، مناقشات زیادی را برانگیخت. ازاینرو، دانشمندان آن عصر که نظر او را نادرست میدانستند، به کلیسا شکایت بردند که گالیله حرفهای غیرعلمی و غیردینی میزند. در این راستا، کلیسا گروهی تشکیل داد که به بررسی ارتباط بین نظریه کوپرنیک و کتاب مقدس بپردازد. ازنظر این گروه، ثابتبودن خورشید، ازنظر فلسفی و علمی، احمقانه و نامعقول بود و از جهت دینی نیز با متون انجیل ناسازگار است.(4) گالیله در آخرین دادگاه، محکوم شد و مرتد و زندیق خوانده شد؛ چراکه نتوانسته بود علیرغم اختراع تلسکوپ پیشرفته، راهحل مناسبی برای ردّ براهین ارسطویی و بطلمیوسی ارائه کند و تفسیر مناسب و سازگار با متون دینی به دادگاه عرضه نماید. قرار شد گالیله به خطای خود اعتراف کند و از تخفیف حکم دادگاه برخوردار شود. او کتباً اقرار کرد که در بازخوانی کتاب «گفتگو درباره دو نظام بزرگ جهان»، متوجه اشتباهات آن شده و هیچ قصد سوئی در تألیف آن نداشته است.(5) گالیله باقی روزهای عمر خود را تحت بازداشت خانگی سپری کرد؛ اما برخلاف آنچه گفته میشود، وی هرگز شکنجه، زندانی یا کشته نشد. به او اجازه داده شد تا در صورت نیاز به کمکهای پزشکی دسترسی داشته باشد.(6)
نکته چهارم: تثبیت نظریه خورشیدمرکزی و عذرخواهی کلیسا
اما 50 سال دیگر طول کشید تا یک نابغه دیگر به نام آیزاک نیوتن پیدا شود که بتواند دیدگاه خورشیدمرکزی را بهصورت علمی اثبات کند. خود کلیسا نیز در آینده تأیید کرد که گالیله درست میگفت. آنها کتاب گفتوگوی گالیله را از فهرست کتابهای ممنوعه خارج کردند و در سال 1822 م، نظریه کوپرنیک را بهعنوان یک حقیقت فیزیکی تأیید کردند و بیان داشتند که این دیگر یک فرضیه نیست. در سال 1992 م، پاپ جان پائول دوم کمیته ویژهای را برای بررسی دوباره روند دادگاه گالیله تعیین کرد و سپس از سوی کلیسا یک عذرخواهی رسمی به دلیل حکمی که برای گالیله صادر شده بود منتشر کرد.(7)
نکته پنجم: دیدگاه گالیله درباره علم و دین
گالیله خداباور و مذهبی بود و مخالفتش با کلیسا، به جهت ضدیت با مذهب و خداباوری نبود.(8) وی حتی پس از محکوم شدنش در دادگاه، تقاضا کرد که وی را کاتولیک بدانند: «نباید گفته شود که کاتولیک نیستم؛ زیرا برخلاف کسانی که مرا محکوم میکنند، میخواهم کاتولیک بمانم و کاتولیک بمیرم.»(9)
گالیله علم و دین را سازگار میدانست و بر این باور بود که:
ـ کتاب مقدس از حقایق علمی سخن نمیگوید؛ بلکه از معارف معنوی که به کار رستگاری انسان میآید سخن میگوید؛ حقایقی که برتر از عقل و استدلال است و به مدد تجربه کشف نمیشود.
ـ در موارد اندکی هم که کتاب مقدس به بیان حقایق علمی پرداخته است (مانند مسائل مربوط به نجوم)، نحوه اندیشه و ادراک مخاطبان قدیمیاش را در نظر گرفته و به شیوه گفتار عامهفهم زمانِ نزولش سخن گفته است.
ـ چون خداوند هم نگارنده کتاب تکوینی طبیعت است و هم فرستنده کتاب تدوینی وحی، این دو سرچشمه معرفت نمیتوانند با یکدیگر معارض باشند. گالیله در یکی از نامههایش مینویسد: «به نظر من در بحث از مسائل فیزیکی، باید بنای کارمان را نه بر اعتبار نصوص مقدسه؛ بلکه بر تجارت حسی و برهانهای ضروری بگذاریم؛ زیرا هم آیات کتاب مقدس و هم آیات طبیعت هر دو کلمهالله هستند.» ازاینرو باید آیات متعارض را با علوم و معارف علمی و متشابهات کتاب مقدس را با محکمات علم جدید، تأویل و تفسیر کرد.
ـ برای معرفت علمی (شناخت طبیعت) باید روشهای علمی مشاهده و تجربه را به کار ببریم.
ـ طبیعت تنها منبع معرفت علمی است و میتواند در جنب کتاب مقدس سرچشمهای برای دانش کلامی و طریقهای برای معرفت به خداوند باشد.(10)
نتیجهگیری:
کوتاهسخن اینکه کوپرنیک و گالیله و بسیاری از دانشمندان نامدار در آن دوران، مذهبی و خداباور بودند و علم و دین را سازگار باهم میدانستند؛ اما مواجهه متعصبانه کلیسا با آنها سبب شد که گروهی از مردم اینطور گمان کنند که لابدّ علم در تقابل با دین است که کلیسا با گالیله اینطور برخورد کرده است!
البته باید به این نکته نیز توجه داشت که مخالفت کلیسا با گالیله، به دو دلیل بود: یکی ناسازگاری دیدگاه گالیله با علوم زمانه و دومی ناسازگاری آن با ظواهر متون دینی. از این نظر، نباید محکومیت گالیله را به ناسازگار با ظواهر متون دینی فروکاست.
پینوشتها:
2. کتاب یوشع، 10: 12-13؛ کتاب مزامیر، 1: 93 و 5: 104.
3. جیمز کلارک، کلی، داستان گالیله و توهم تعارض علم و دین، ترجمه مریم سعدی، نشریه اطلاعات حکمت و معرفت، سال یازدهم، اسفند 1395 ش، شماره 12، ص 40.
4. جیمز کلارک، داستان گالیله و توهم تعارض علم و دین، ص 41.
5. دریک، استیلمن، گالیله، ترجمه محمدرضا بهادری، تهران، طرح نو، 1382 ش، ص 134.
6. جیمز کلارک، داستان گالیله و توهم تعارض علم و دین، ص 42.
7. جیمز کلارک، داستان گالیله و توهم تعارض علم و دین، ص 45.
8. هال، هلزی، تاریخ و فلسفه علم، ترجمه عبدالحسین آذرنگ، تهران، سروش، 1384 ش، ص 178.
9. حقی، علی و سمیه خزایی، گالیله علم کلیسا، فصلنامه پژوهشهای فلسفی ـ کلامی، سال نهم، شهریور 1387 ش، شماره 4، ص 220.
10. ر.ک: باربور، ایان، علم و دین، ترجمه بهاءالدین خرمشاهی، تهران، دانشگاه صنعتی شریف، 1362 ش، ص 34-36؛ کوستلر، آرتور، خوابگردها، ترجمه منوچهر روحانی، تهران، شرکت سهامی کتابهای جیبی، ص 521-523.