هنوز چند هفتهای از خبر تلخ حادثه برای دانشآموزان فرزانه در جنوب ایران و مرگ 9 نفر از آنان نمیگذرد که این بار خبر رسیده است بیخ گوش پایتخت، یک مدرسه پر از دانشآموز فرزانه و نخبه در آستانه حادثهای بزرگ قرار دارد؛ مدرسه دخترانه فرزانگان منطقه 2 تهران این روزها از سطح فرسودگی گذشته و رو به تخریب است و در حالیکه چیزی نزدیک به 500 دختر نخبه و آیندهساز، دانش آموز این مدرسه هستند و هر روز با ترس و لرز از اینکه نکند امروز سقف ساختمان روی سرمان خراب شود، راهی مدرسه میشوند.
به گزارش ، قانون نوشت:طبقه سوم این مدرسه به طورکامل تخلیه شده و راه عبور و مرور در آن را مسدود کردهاند. به گفته والدین با راه رفتن فقط یک نفر، دلهره ریزش طبقه سوم وجود دارد! تخلیه این طبقه البته تنها کاری است که از جانب مسئولان مدرسه انجام شده است. آموزش و پرورش منطقه هم برای ساختمان مخروبه ای که عبور و مرور بهتدریج در طبقاتش ممنوع میشود، برنامهای ندارد. تمرکز بچهها به تنها چیزی که معطوف نیست، یادگیری است؛ بچههایی که در المپیادهای برگزارشده در سطح تهران رتبههای نخست را کسب کردهاند این روزها سر کلاس به این فکر می کنند که نکند مورچه و سوسک و جانورهای دیگر وارد لباسهایشان شوند. سیستم آتشنشانی این محیط زنگزده است و آتش نشانی بارها برای وضعیت مدرسه هشدار داده است. حفظ استعدادهای درخشان و حساسیت روی نخبگان کشور شعاری بیش نیست! این دانشآموزان هر یک در آینده چراغی در این کشور روشن خواهند کرد البته اگر زنده بمانند. اگر ساختمان ویران نشود و اگر مسئولان آموزش و پرورش به هزار و یک روش از جمله رضایت گرفتن با پولی از خانوادهها به ازبینبردن اصل موضوع متوسل نشوند. به نظر میرسد عدهای به بیمبالاتی و حادثهآفرینی عادت کردهاند، چه اهمیتی دارد؟ آنها که هر بار تقصیر را به گردن هر آنچه دیوار کوتاهتری داشته باشد، میاندازند. این بار هم شاید کپسول آتشنشانی زنگزده مقصر باشد!
مشت، نمونه خروار
بعد از مدارس تیزهوشان، مدارس فرزانگان رتبه دوم را از نظر سطح علمی دارند. هر منطقه در تهران، یک دبیرستان فرزانگان دارد که نزدیک به 500 دانشآموزان گلچین شده از مدارس آن منطقه در آن درس میخوانند. با احتساب مناطق 22 گانه تهران، رقمی نزدیک به 10 هزار دانشآموز نخبه در این مدارس در حال تحصیل هستند و دغدغه سلامت و ایمنی آنها، نخستین و بدیهیترین دغدغهای است که به نظر میرسد. در مدرسه فرزانگان منطق دو اما شرایط به گونهای دیگر پیش میرود و این البته میتواند مشتی نمونه خروار باشد. اگر این وضعیت مدارس فرزانگان است، در مدارس عادی چه میگذرد؟ یکی از والدین که از حضور دختر خود در این محیط بیمناک است، در خصوص شرایط مدرسه به «قانون» میگوید: «این مدرسه و چند مدرسه دیگر در همین منطقه در اصل متعلق به شخص خیری بود که این اموال را در اختیار آموزش و پرورش قرار داد. پس از سالها ورثه این شخص تصمیم به بازپسگیری مدارس و تغییر کاربری گرفتند و با سرپرست سابق آموزش و پرورش به توافق رسیدند که سند یکی از این املاک را به نام آموزش و پرورش بزنند و مابقی املاک استرداد شود. همان زمان سازمان نوسازی و تجهیز مدارس هم اخطار داد که این مدرسه غیر استاندارد است، قدمت ساختمان بالغ بر 60 سال است و بهخصوص در طبقه سوم احتمال ریزش و تخریب وجود دارد. هشدارها مبنی بر این بود که اولویت بر تخلیه یا تجهیز این مدرسه باشد. اما سرپرست آموزش و پرورش منطقه تغییر کرد و مدرسه هنوز که هنوز است نه تجهیز شده است و نه تخلیه!»
تصادف میخواهید یا ریزش مدرسه؟
پس ازاخطارها مبنی بر فرسودگی مدرسه از جانب سازمان تجهیز و نوسازی مدارس، قرار بر این شد که مدرسهای واقع در مرزداران که شرایط مناسبی داشت در اختیار بچه ها قرار بگیرد اما این مدرسه دیوار به دیوار هنرستان پسرانه بود و مسئولان به این بهانه که درست نیست دختران و پسران دیوار به دیوار هم درس بخوانند، از این اقدام جلوگیری کردند. متاسفانه مدرسهای که این بار پیشنهاد شد واقع درمیدان کتاب کوهسار بود و مشکلی بر مشکل دیگر اضافه کرد. پدر یکی از دختران محصل این مدرسه می گوید: «مدرسه پیشنهادی بسیار دور است و مدیر مدرسه هم تمایلی به جا به جایی ندارد. از والدین ناراضی خواستند که فرم اعتراض پر کنند و این کار انجام شد. برخی از والدین متاسفانه متوجه خطری که از نظر سازه و ایمنی مدرسه وجود دارد، نیستند یا تقبل هزینه سرویس تا میدان کتاب برایشان سخت است. به هر حال، این جا به جایی انجام نشد اما در جلسهای که در همین راستا برگزار شد به شخصه به مدیر مدرسه گفتم اگر اتفاقی در این ساختمان بیفتد تعهد جان 500 نفر دانشآموز را می دهید؟ عدهای از پدر و مادرها گفتند اگر در مسیر طولانی تا میدان کتاب تصادف بشود چه؟ گفتم آنجا سه نفر می میرند اینجا 500 نفر. ببینید کار بیمبالاتی آموزش و پرورش به کجا رسیده که ما سر تامین جان بچه ها جلسه میگذاریم و بحث این است که تصادف قابل قبولتر است یا ریزش مدرسه؟»
مدیر بی کفایت
مدیر مدرسه نه تنها موافق جابهجایی نیست و والدین را به اعتراض نسبت به جابهجایی تشویق میکند، از تخلیه طبقه دوم ساختمان هم خودداری کرده است. حتی حاضر نشده است که بچهها را به طبقه همکف انتقال دهد تا بار کمتری متوجه ساختمان باشد. پدر نگران در ادامه به «قانون» میگوید: «مدیر این مدرسه متاسفانه کارآمدی لازم را ندارد. ضعف روابط عمومی و ارتباطات اداری یک طرف و تنبلی حتی در حد جابهجایی از طبقه دوم به همکف طرف دیگر. این مساله میتوانست زودتر و راحتتر از اینها حل و فصل شود اما موضوع را تا یک هفته به بازگشایی مدارس کش دادند و تازه در یک هفته تصمیم به جابهجایی به میدان کتاب گرفتند که آن هم ممکن نشد. کیفیت معلمان مدارس فرزانگان عالی است اما معلم زبان این مدرسه بهدلیل همین بحث ایمنی دیگر حضور ندارند و خانم مدیر هم در همه مدت بعداز بازگشایی هنوز نتوانستهاند معلم زبانی در همین سطح جایگزین کنند. حل کردن امور این مدرسه از عهده ایشان برنمیآید. حوصله پیگیری و مطالبهگری از مافوق را ندارد. میخواهد مدرسه نزدیک منزل شخصشان باشد که پیاده برود و بیاید. عده قلیلی از معلمها نیز نگرانی دور شدن خانه از محل کارشان را دارند اما باقی معلمان به وضعیت مدرسه معترض هستند».
تحصیل در کنار سوسک و مورچه!
در نهایت مدیر مدرسه به والدین گفته است که به اداره کل بروید و اعتراض کنید. سرپرست جدید اداره کل اما به گفته والدین به موضوع نگاه اقتصادی دارد و میگوید با مالک دوست باشید؛ یعنی ممکن است به مالک امتیازبدهد اما برای مدرسه امتیاز نمیگیرد. کار گره خورده است و در نهایت به والدین گفتهاند خویشتندار باشید! والدینی که هر روز بیم و نگرانی سلامت فرزندانشان را دارند. طی چند روز گذشته 10 تا 15 نفر از والدین پرونده بچههارا از مدرسه گرفتهاند، عده ای دیگر اما نمیتوانند. نه قادر به جابهجایی ناگهانی هستند، نه مدرسهای در این سطح سراغ دارند. میگویند که در صورت جابهجایی برای مثال باید هر روز به دهکده المپیک یا مناطق دیگر تردد داشته باشیم و این ممکن نیست. این در حالی است که حتی دیوارهای آزمایشگاه این مدرسه پایین آمده و به محل تجمع جانوران تبدیل شده است. با این حال، هنوز دانشآموزان را به آزمایشگاهی میبرند که سوسک و مورچه از سر آن بالا میرود. سر کلاسها نیز بچهها سم بردهاند و کنار پنجرهها ریختهاند تا مورچه وارد لباسهایشان نشود. بچهها همه معترضند و والدین میگویند: «حواس بچههایمان به درس نیست. دخترم با اینکه جزو نخبههای این منطقه است حاضر است برود مدرسه معمولی در یافتآباد و فقط اینجا نباشد. اما چارهای نداریم چون مدرسهاش خاص است و افت تحصیلی پیدا میکند».
ساختمان امن می خواهیم
بیشترین نگرانی والدین، بحث سازه ساختمان است. آن ها به دنبال ساختمانهای نوساز و ضدزلزله نیستند. ساختمانی میخواهند که کمی نزدیک باشد و با دو ریشتر زلزه بیم ریختن آن نباشد، نه ساختمانی که در طبقه سومش از ترس ریزش حتی یک نفر جرات راه رفتن نداشته باشد و جلوی در آن را با میز و صندلی ببندند. این سازه وضعیت نامناسبی دارد و همه دغدغه فعلی، سلامت بچههاست. والدین فرزندانشان را با اطمینان از ایمنی به مدارس میسپارند و خیلی از آنها نمیدانند که خطر بیخ گوش این بچههاست. خیلی از آنها میگویند اگر اختیار داشتیم شرایط تحصیل غیرحضوری بچهها را با بهترین معلمها در خانه فراهم میکردیم که خیالمان راحت باشد اما آموزش و پرورش چنین اجازهای که نمیدهد هیچ، خود نیز چارهای نمیاندیشد! لازم است دولت در این خصوص چارهاندیشی کند و کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس به موضوع ورود داشته باشد. نوشداروی پس از مرگ سهراب در این کشور کم نداشتهایم. با این همه نوشدارو، هنوز معنای علاج قبل از واقعه را نمیدانیم.