ماهان شبکه ایرانیان
خواندنی ها برچسب :

کتاب

در دومین شماره از تکتا (تصویر کتاب ایران) وضعیت صنعت نشر ایران در حوزه کتاب‌های کودک و نوجوان در فاصله سال‌های 1372 تا 1402 داده‌کاوی و تحلیل شده است.
از زمانی که ترورها آغاز شد پدر درگیر کارهای تخصصی و پزشکی بود. اول از همه ترور آقای‌ هاشمی رفسنجانی انجام شد که من و پدرم سریعا در بیمارستان حاضر شدیم.
با قطعی شدن فرار مرادی به عراق و پناهنده شدن وی از معاونت عملیات نیرو خطاب به همه گردان‌های عملیاتی "١٤-F" دستوری ابلاغ شد که در درگیریهای هوا به هوا، در پرتاب موشک فینیکس دقت فراوان به خرج دهند...
مادرم از درون اشک‌ می‌ریخت. ساعت یازده و نیم صبح بود جنازه شهناز را به بهشت شهدا بردیم. مادرم اصرار داشت که جنازه را به اهواز ببریم. اما بچه‌ها می‌گفتند که شهید مال ماست و بهتر است همینجا دفنش کنیم.
اواخر تابستان شیمی‌درمانی تمام شد. حال مصطفی بهتر شده بود. وزنش رسیده بود به حدود پنجاه و پنج کیلو. موهایش دوباره داشت در می‌آمد؛ نازک نازک مثل موهای نوزاد. ریشهایش هم دوباره داشت پر می‌شد...
چقدر ناز آدم‌های مختلف را سر بستری کردن‌های ایوب کشیده بودم و نگذاشته بودم متوجه شود. هر مسئولی را گیر می‌آوردم، برایش توضیح می‌دادم که نوع بیماری ایوب با بیماران روانی متفاوت است.
به نادر گفتم هر طور شده پول جور کند، حتی اگر نزول باشد. نگذاشتیم منوچهر بفهمد، وگرنه نمی‌گذاشت یک قطره آمپول برود توی تنش. اما این داروها هم جواب نداد.
از سر و صدای بچه‌ها دوباره به سمت دوشکا برگشتم. یک دفعه با تعجب دیدم اسماعیل پشت ماشین افتاده. گلوله‌ای به پای اسماعیل اصابت کرده بود و خونریزی شدیدی داشت. ناخود آگاه تمام خاطرات اسماعیل در ذهنم آمد.
بنی‌صدر در حال سخنرانی در نماز جمعه بود که شهید نعمت‌الله سعیدی، فرمانده عملیات لرستان در حالی که نفس‌نفس می‌زد و رنگش پریده بود به آنجا آمد. از او پرسیدم: اتفاقی افتاده است؟ گفت...
یک راکت به چادر نیروهای اطلاعات خورد و چند نیروی زبده شناسایی در آتش سوختند. راکتی دیگر به ماشین تدارکات گردان خورد و حسن مسرور و حمیدرضا پورزرگر هم تکه‌تکه شدند. رمه‌ها هم جان سالم به در نبردند.
پیشخوان