ماهان شبکه ایرانیان
خواندنی ها برچسب :

آزادسازی-خرمشهر

آزادسازی شهر مهران بود که مجید برای بار چندم ترکش خورد. رزمنده‌ای به شوخی گفت: «چرا نیمه کاره برگشتی فرمانده؟!» مجید نگاه عمیقی به رزمنده کرد: «به موقع تمامش می‌کنم...»
گفت: «شما همه‌اش از شهادت و مردن می‌گویید کمی هم از امید و زندگی بگویید.» گفتم: «به هر حال اینها واقعیت‌های زندگی ماست. زندگی با یک پاسدار همین است. خواستم آمادگی داشته باشید.»
صادق وفایی در رونمایی «آذرخش و رقص فانتوم‌ها» گفت: باید برای ایران‌دوستی متر، عیار و شاقولی باشد و چه شاقولی بهتر از خلبان‌ها و رزمندگان جنگ. اما من ملاک ایران‌دوستی را از خلبان محمود اسکندری، داریوش ندیمی و حسینعلی ذوالفقاری می‌دانم.
به لطف پروردگار متعال با سرعت بالا و ارتفاع پایین به نزدیکی پل رسیدیم و وقتی من فاصله نیم مایل را در رادیو برای جناب اسکندری خواندم ایشان گفتند: «دیدم! دارمش!»...
مادرم از درون اشک‌ می‌ریخت. ساعت یازده و نیم صبح بود جنازه شهناز را به بهشت شهدا بردیم. مادرم اصرار داشت که جنازه را به اهواز ببریم. اما بچه‌ها می‌گفتند که شهید مال ماست و بهتر است همینجا دفنش کنیم.
«حسین وحدتی» از رزمندگان بهداری‌رزمی دفاع مقدس ماجرای آماده‌سازی 10 روزه بیمارستان انرژی اتمی دارخوین برای عملیات «إلی بیت‌المقدس» را روایت کرده است.
«محسن رضایی» و «صیاد شیرازی» خدمت امام رسیدند و به ایشان عرض کردند که ورود به خرمشهر دارای سختی‌های فراوانی‌ست. ما هرچه پیش‌بینی می‌کنیم، می‌بینیم نیروی ما برای اجرای مرحله‌ نهایی عملیات کافی نیست...
مرتضی پایه‌شناس کارگردان و تدوینگر سینمای مستند، این روزها در خرمشهر است. مجموعه عکس‌های او از حال و هوای شهر، در یک خرداد دیگر تماشایی است.
کتاب «آذرخش و رقص فانتوم‌ها» شامل خاطرات آزاده خلبان حسینعلی ذوالفقاری نوشته صادق وفایی توسط انتشارات سوره مهر منتشر شده و در نمایشگاه کتاب تهران عرضه می‌شود.
آنجا همه پرستاران از زن و مرد، جوان و خوش برخورد بودند. اینجا همه سبیل کلفت بودند. چند تا خانم هم بودند که صدرحمت به پرستاران آقا. یه جوری قیافه مردانه و صدای کلفت داشتند که اگر...
پیشخوان