ماهان شبکه ایرانیان
خواندنی ها برچسب :

تشییع-شهید-مدافع-حرم

ما را با هواپیمای باری آوردند. نمی دانم هواپیمای باری سوار شدید یا نه؟ سر و صدای زیاد، سرمای شدید در اوج زمستان؛ 14 اسفند بود؛ 4، 5 تا پتو دورمان بود؛ کاپشن و کلاه و همه چیز داشتیم اما باز سردمان بود.
ما را با هواپیمای باری آوردند. نمی دانم هواپیمای باری سوار شدید یا نه؟ سر و صدای زیاد، سرمای شدید در اوج زمستان؛ 14 اسفند بود؛ 4، 5 تا پتو دورمان بود؛ کاپشن و کلاه و همه چیز داشتیم اما باز سردمان بود.
ما را با هواپیمای باری آوردند. نمی دانم هواپیمای باری سوار شدید یا نه؟ سر و صدای زیاد، سرمای شدید در اوج زمستان؛ 14 اسفند بود؛ 4، 5 تا پتو دورمان بود؛ کاپشن و کلاه و همه چیز داشتیم اما باز سردمان بود.
شما می‌توانید برای دخترم لیلا که در افغانستان است کاری کنید؟ خیلی نگرانش هستم. کاش بشود کاری کنیم که برگردد ایران.
شما می‌توانید برای دخترم لیلا که در افغانستان است کاری کنید؟ خیلی نگرانش هستم. کاش بشود کاری کنیم که برگردد ایران.
شما می‌توانید برای دخترم لیلا که در افغانستان است کاری کنید؟ خیلی نگرانش هستم. کاش بشود کاری کنیم که برگردد ایران.
همه بچه‌های من ایران به دنیا آمدند، فقط یک دخترم در افغانستان به دنیا آمد. شهربانو که بچه اولم است در افغانستان به دنیا آمد؛ بقیه بچه‌ها، بچه‌های ایران هستند.
من نمی دانم نوبتم کی می‌رسد. در همین ایران بچه من، پسر من مازیار کریمی اولین شهید بود. کل خانواده‌هایی که پسرشان بعد از مازیار شهید شدند، شناسنامه دارند، اما ما هیچی...
گفت من نمی مانم اینجا، اجازه بده من بروم. من خواب دیدم، اگر اجازه هم ندهی من می روم. رفیقم رفت و شهید شد، حضرت زینب خواسته من بروم. من گفتم این احتیاط است دیگر.
سید جعفر آن موقع سوریه می رفت و می آمد؛ سید عیسی مریض شد و سکته کرد. دو سال در بستر بیماری بود. هر چه دکتر بردم، مداوا نشد.
پیشخوان