دفاع‌مقدس

به نظر می‌رسد رئوس تصمیم گیر در شورای نظارتی بنیاد باید پاسخگوی افکار عمومی برای ساخت این چند فیلم و ضرری که متوجه منافع عمومی شده، باشند.

اصلا این قدر زن وقیحی بود که حد نداشت. این طوری نبود که بگذارند با او صحبت کنم. بعد از این که پس‌گردنی را خوردم، دو سرباز پشت سرم دستشان را گذاشته بودند روی دوشم فشار می‌دادند که تکان نخورم.

انتشار چهلمین چاپ رمان دینی «نامیرا»، نوشته صادق کرمیار بهانه ای شد تا از آثار دیگر نویسندگانی مانند رضا امیرخانی، احمد دهقان و مصطفی مستور یاد کنیم که بیش از 30 بار تجدید چاپ شده اند.

حاج حسین جاوری از جانبازان قطع نخاع گردن در آسایشگاه جانبازان اصفهان است که رفاقتش با شهید زاهدی به سال 60 برمی گردد. جانبازی که نزدیک 40 سال است تنها می تواند سرش را تکان دهد.

یک خانواده کم بضاعت خرمشهری که پیش از جنگ، به زحمت زیاد توانسته بود خانه ای کوچک در نزدیکی بلوار چهل متری برای خود بسازد با شروع جنگ در سال 59 مجبور به ترک شهر و آواره شد.

محمدمهدی بهداروند، پژوهشگر و مولف درباره کتاب در دست چاپش گفت: خاطرات سرلشکر امیر رحیم موسوی، فرمانده کل ارتش در حال تدوین نهایی است.

«حسین وحدتی» از رزمندگان بهداری‌رزمی دفاع مقدس ماجرای آماده‌سازی 10 روزه بیمارستان انرژی اتمی دارخوین برای عملیات «إلی بیت‌المقدس» را روایت کرده است.

وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی گفت: امروز جامعه جوان کشور ما در معرض انواع تهدیدها به ویژه جنگ روانی و نرم است و دشمن کمر بسته تا اعتماد مردم به نهادهای دینی و روحانیت را مخدوش کند.

از نگاه من نوشتن این کتاب ادای دین به شهدای مدافع حرم، به‌ویژه شهید حاج‌قاسم سلیمانی بود. خوب است بدانید یکی از فصل‌های آخر کتاب به نبرد صحرا که در نهایت به فروپاشی داعش منجر شد، اختصاص دارد.

در را که شکستند، دیدند فرمانده، درحالی که داروهای نصفه نیمه کنار دستش بود، تمام کرده و اون‌قدر مانده که سیاه شده و بو گرفته!