سال 1350، در کلاس دوم ابتدایی درس می خواندم، مدیری بسیار سخت گیر و خشن داشتیم. حرف اول و آخرش کتک بود، آن هم با زدن چوب در کف و پشت دست. برای آنکه بچه ها بیشتر درس بخوانند، ساعات تعطیلی و پس از مدرسه هم کسی حق ندارد از خانه خارج شود و بازی کند. خودش از شهر آمده بود و چون فاصله شهر با روستا زیاد بود، ایام هفته را همان جا می ماند.