معلى بن خنیس میگوید امام صادق (ع) در یک شب بارانى از منزلش به قصد سایبان بنى ساعده بیرون آمد، من دنبال حضرت راه افتادم ناگهان چیزى از دست حضرت افتاد، حضرت گفت: بسم الله خدایا آن را به ما برگردان، جلو آمدم و سلام کردم حضرت فرمود: معلّى گفتم بله فدایت شوم، حضرت فرمود با دستت جستجو کن، آنچه یافتى به من بده، من نان زیادى را یافتم که روى زمین پخش شده ب ...