ماهان شبکه ایرانیان
خواندنی ها برچسب :

امیرمحمد-عباس‌نژاد

دو شب بود نخوابیده بودم. با لباس و پوتین خودم را روی تخت بچه انداختم؛ تخت آن قدر کوچک بود که پاهایم از پایین تخت آویزان شد. به اسلامی و قلی‌زاده گفتم تا ساعت دوازده می‌خوابم. بعد از آن شما بخوابید.
دو شب بود نخوابیده بودم. با لباس و پوتین خودم را روی تخت بچه انداختم؛ تخت آن قدر کوچک بود که پاهایم از پایین تخت آویزان شد. به اسلامی و قلی‌زاده گفتم تا ساعت دوازده می‌خوابم. بعد از آن شما بخوابید.
مرتضی سرهنگی گفت:‌ شاید گذر خیلی از اسرای ما به محجر نیفتاده اما آن‌ها که رفته‌اند، پوست انداخته‌اند. این کتاب، کتابی خواندنی است برای این که ما با دنیای محجر آشنا نیستیم چون دنیایی خصوصی است.
پیشخوان