تبر

سه عضو اصلی باند به حمله شبانه با تبرزین و قمه و شمشیر به شهروندان و مغازه داران اعتراف کردند تا جایی که گفتند «حتی کاپشن یک عابر پیاده را هم از تن او بیرون آوردیم!»

اگرچه باز هم از او می‌ترسیدم، ولی وقتی مطمئن شدم که محل زندگی اش در مشهد را تغییر نداده است به اتفاق برادرم (عبدالستار) و پسرعمویم (عین الحق) از هرات به مشهد آمدیم و چند روز او را تعقیب کردیم تا این که در یک فرصت مناسب با ضربات تبر و چاقو وی را به قتل رساندیم

نه، اصلا هیچ دزدی در کار نبوده و خواهرم به کسی علاقه نداشته است. ریحانه از پدرم آتو داشت و پدرم می‌خواهد با این حرف‌ها خودش را تبرئه کند، قتل ریحانه عامری نه بخاطر دزدی بود و نه به خاطر مسائل ناموسی.

داخل اتاق بهم ریخته شده بود و همه لباس‌های دختر 22 ساله وسط اتاق بود، مادر و خواهر ریحانه عامری شروع به مرتب کردن اتاق می‌کنند که در بین لباس‌ها احساس خیس بودن لباس‌ها می‌کنند که با نگرانی لباس‌ها را کنار می‌زنند و متوجه می‌شوند وسط اتاق پر از خون است.

پدر این دختر در بازجویی‌های خود عنوان کرده که صرفا به قصد ترساندن فرزندش یک میله فلزی آب را به سمت دخترش پرتاب کرده که متاسفانه در اثر اصابت میله با سر، این دختر خانم 22 ساله فوت می‌کند.

در همین حال جوان 23 ساله‌ای به نام «سجاد» برای کمک به مادر و پسر وارد حیاط شد تا از فرار دزدان تبر به دست جلوگیری کند، ولی معتاد زورگیر، ضربه‌ای با تبر به بازوی جوان مذکور زد و او را به شدت زخمی کرد.

حبیب‌ا... (مقتول) دو نفر از عموهایم را در افغانستان به رگبار بسته و یک نفر از بستگانم را نیز زخمی کرده بود، اگرچه او به مدت 10 سال در افغانستان زندانی شد، اما ما باید انتقام «خون» می‌گرفتیم.