حبیب

بعد از بیست روز که هی سیب زمینی و تخم مرغ پخته دادند، شام برایمان مرغ آوردند. گفتم: «به قرآن مجید امشب درگیری داریم». حبیب از در آمد داخل. کلی زد و گفت: «بچو! عروسی دختر بشار اسده! دعوتمو کرده!...».

امروز وقتی به چهره تک‌تک بچه‌ها نگاه می‌کردی غم و درد را در خطوط چهره همگی‌شان می‌دیدی. وقتی آقای نادری با آن حال پریشان و چشم‌های اشکبار پشت میکروفن بلندگوی مسجد قرار گرفت و گفت...

برگشتم و نگاهی انداختم پشت سرم. حسینی و مهرفرد دیده می‌شدند؛ فقط صدایشان می‌آمد. تا بلند شدم خودم را برسانم بالا و مسیر را نشان‌شان بدهم، کریمی فریاد زد: بیا بریم فرصتی نیست دیگه...

یک راکت به چادر نیروهای اطلاعات خورد و چند نیروی زبده شناسایی در آتش سوختند. راکتی دیگر به ماشین تدارکات گردان خورد و حسن مسرور و حمیدرضا پورزرگر هم تکه‌تکه شدند. رمه‌ها هم جان سالم به در نبردند.

هوتن شکیبا که نقش حبیب را نخستین بار سال 95 در سریال لیسانسه ها بازی کرد، اکنون 40 ساله است.

از نگاه من نوشتن این کتاب ادای دین به شهدای مدافع حرم، به‌ویژه شهید حاج‌قاسم سلیمانی بود. خوب است بدانید یکی از فصل‌های آخر کتاب به نبرد صحرا که در نهایت به فروپاشی داعش منجر شد، اختصاص دارد.

نمی‌دانم خدا چه حکمتی را مقدر کرده بود که من چند ساعت قبل از شهادت حبیب موقعی که او زیر آتش خمپاره‌ها، با تیمم آخرین نمازش را می‌خواند دلم گواهی دهد که دیگر حبیب باز نمی‌گردد.

از نگاه من نوشتن این کتاب ادای دین به شهدای مدافع حرم، به‌ویژه شهید حاج‌قاسم سلیمانی بود. خوب است بدانید یکی از فصل‌های آخر کتاب به نبرد صحرا که در نهایت به فروپاشی داعش منجر شد، اختصاص دارد.

زمانی که کودک بودم فکر می‌کردم اصلا خادمی که از این پر سبزها نداشته باشد، خادم نیست مثل فرشته‌ای که اگر بال نداشته باشد فرشته نخواهد بود. اما ما در مکتبی بزرگ شدیم و قد کشیدیم که...

دومین جلسه شورای سیاستگذاری بنیاد دعبل خزاعی در تاریخ با حضور اعضا در محل ساختمان مرکزی سازمان تبلیغات اسلامی برگزار شد.