خواندنی ها برچسب :

شهید-بلباسی

آنچه می خوانید، خاطره‌ای است از شهید مدافع حرم محمد بلباسی که توسط همسرشان روایت شده است.
ما کاملاً آماده مقابله با دشمن بودیم، البته مقابله جوانمردانه، اما آن‌ها ناجوانمردانه و در زمان آتش‌بس به ما حمله کردند؛ با 3 هزار نفر نیرو و تعداد زیادی تانک و نفربر.
بلباسی و رجایی فر رفتند ولی هیچ کدامشان باز نگشتند. نه بریری، نه کمالی، نه کابلی، و نه رجایی‌فر و بلباسی که برای کمکشان رفته بودند.
معصومه سپهری، نویسنده و پژوهشگر ادبیات پایداری در مطلبی برای همسر شهید محمد بلباسی درباره بازگشت شهید بلباسی به مام وطن، جملاتی نوشت.
راستی به پیکر بی‌جان پدر چه میگویی؟! پیکر که نه چند تکه استخوان بگویم بهتر است! از که شکایت میکنی نازدانه شهید بلباسی؟!
یادم هست از همان زمان دفاع مقدس هم میگفتند آرام آرام خبر می‌دهند، اول به صاحب عزا می‌گویند، آماده اش می‌کنند؛ نه اینکه همه بشنوند، بعد تو...
آرام وصیت‎نامه محمد را که دیگر حفظ شده‎ام در گوش‌اش زمزمه می‌کنم:«از طرف من روی فرزندانم را ببوس و به فرزند چهارم بگو این سختی‌ها، آسایشی به همراه خواهد داشت و دلتنگ بابا نباشد».
کتاب «برای زِین اَب» روایت زندگی شهید مدافع حرم محمد بلباسی، از کودکی تا شهادت توسط انتشارات شهید کاظمی منتشر شد.
پیشخوان