خواندنی ها برچسب :

شهید-عزیز-احمدی

همان سالی که ما اینجا بودیم، مردم همه قاچاقی می رفتند. یک دفعه نمی دانم چطور شد راه باز شد، همه قاچاقی رفتند، همان سال رفت. هر دوتایی رفتیم.
همان سالی که ما اینجا بودیم، مردم همه قاچاقی می رفتند. یک دفعه نمی دانم چطور شد راه باز شد، همه قاچاقی رفتند، همان سال رفت. هر دوتایی رفتیم.
همه بچه‌های من ایران به دنیا آمدند، فقط یک دخترم در افغانستان به دنیا آمد. شهربانو که بچه اولم است در افغانستان به دنیا آمد؛ بقیه بچه‌ها، بچه‌های ایران هستند.
گفت مامان من پنج دفعه شده که رفتم سوریه و به تو نگفته‌ام. پنج دفعه رفتم سوریه خدمت کردم، این دفعه تو به من اجازه بدهی، اگر من شهید نشدم! اگر من شهید شدم تو فقط دعا کن من شهید گمنام بشوم.
من نمی دانم نوبتم کی می‌رسد. در همین ایران بچه من، پسر من مازیار کریمی اولین شهید بود. کل خانواده‌هایی که پسرشان بعد از مازیار شهید شدند، شناسنامه دارند، اما ما هیچی...
می گویند به کسی که از 18 سال به بالا باشند اصلا کلا مدارک هم نمی‌دهند. به خواهر و برادرهای شهید هم که بالای 18 سال هستند مدارک داده نمی شود.
می گویند به کسی که از 18 سال به بالا باشند اصلا کلا مدارک هم نمی‌دهند. به خواهر و برادرهای شهید هم که بالای 18 سال هستند مدارک داده نمی شود.
می گویند به کسی که از 18 سال به بالا باشند اصلا کلا مدارک هم نمی‌دهند. به خواهر و برادرهای شهید هم که بالای 18 سال هستند مدارک داده نمی شود.
می گویند به کسی که از 18 سال به بالا باشند اصلا کلا مدارک هم نمی‌دهند. به خواهر و برادرهای شهید هم که بالای 18 سال هستند مدارک داده نمی شود.
گفت من نمی مانم اینجا، اجازه بده من بروم. من خواب دیدم، اگر اجازه هم ندهی من می روم. رفیقم رفت و شهید شد، حضرت زینب خواسته من بروم. من گفتم این احتیاط است دیگر.
پیشخوان