خواندنی ها برچسب :

عمار-حلب

بهت زده بودیم که قرار است با پیکر شهدا مواجه شویم. تابوت محمدحسین را گذاشتند جلوی در و بقیه را به ترتیب از بالا به پایین چیدند. روی پلاک تابوت محمدحسین نوشته بود: «ایرانی».
بهت زده بودیم که قرار است با پیکر شهدا مواجه شویم. تابوت محمدحسین را گذاشتند جلوی در و بقیه را به ترتیب از بالا به پایین چیدند. روی پلاک تابوت محمدحسین نوشته بود: «ایرانی».
می شود نگاهی به عنوان نویسندگان و تعداد کتاب هایی که در انتشارات ما دارند بندازید. اگر واقعا در یک دایره بسته هستیم حرف این دوستان درست است اما تعداد آثار هر نویسنده، گویای این موضوع است.
بچه که بودیم و بستنی می گرفتیم، سهم خودش را می خورد و با آن قیافه نی قلیانی اش خیلی مظلومانه به ما نگاه می کرد. دلم خیلی به حالش می سوخت. بستنی ام را می دادم بهش. نامردی نمی کرد...
رزمنده ها هم فرشی در حیاط انداخته بودند و آجیل هایی که مردم برای عید فرستاده بودند را می خوردند و منچ بازی می کردند! فقط 200 متر با خط مقدم درگیری فاصله داشتیم. بچه ها مرگ را به بازی گرفته بودند...
رزمنده ها هم فرشی در حیاط انداخته بودند و آجیل هایی که مردم برای عید فرستاده بودند را می خوردند و منچ بازی می کردند! فقط 200 متر با خط مقدم درگیری فاصله داشتیم. بچه ها مرگ را به بازی گرفته بودند...
پیشخوان