آن روز اسلحه را برداشتم و به کمین ناپدری ام نشستم. میدانستم مسیر ناصر اتوبان امام علی است به همین خاطر او را تعقیب و در فرصتی مناسب شلیک کردم و بعد به سرعت متواری شدم. اسلحه را هم در آبهای انتهای اتوبان امام علی انداختم و برای اینکه کسی به من شک نکند به خانه رفتم و چند ساعتی پیش مادرم ماندم.