خواندنی ها برچسب :

نیروی-قدس

کتاب «میاندار» نوشته مسعود امیرخانی خاطرات شفاهی فرمانده مخصوص نیروی قدس توسط انتشارات خط مقدم به چاپ سوم رسید.
توی این 10 سال هر وقت یاد صادق می‌افتادم، اسمش را گوگل می‌کردم. هیچ ردی ازش نبود، هیچ، غیر از یک خبر! آن هم از سایت سازمان مجاهدین‌خلق یا همان سازمان منافقین. خبر مربوط بود به آبان سال 1391.
افول آمریکا مدت‌هاست که آغاز شده و حالا دوستان و دشمنان این کشور که روزی خود را مهد دموکراسی می‌دانست و مدعی آقایی دنیا بود، به این موضوع اذعان دارند که آمریکا در سراشیبی سقوط قرار دارد.
شیعیان ناصریه هیچ وقت با رژیم بعث کنار نیامدند و ساکت ننشستند و همه هم مرید امام یا شهید صدر بودند. در آنجا با برادری به نام ابوزینب (خالصی) آشنا شده بودیم که مسن‌تر از من بود، ولی...
بعد از سال 82 چندبار دیگر به عراق رفت. دو مرحله برای جنگ با داعش و یک بار برای رفتن به سوریه. 8 آذر ماه سال 94 بود که خیلی تلاش کرد به سوریه برود و توانست از راه لبنان وارد سوریه شود.
استقرار موشک و پهپاد نقطه‌زن در مرز اسرائیل، رهبری جنبش مقاومت، شکست داعش، دفاع از سوریه و یمن، همه مهم بودند، اما شاید مهم‌تر از آن‌ها عبور حاج قاسم از ‌خط قرمز آمریکا در چارچوب «دکترین مونرو» بود.
وزیر خارجه سابق آمریکا می‌نویسد: کنار ترامپ در خانه‌ی مجللش در فلوریدا، نشسته بودم. برای یک کار مهم به آن‌جا رفته بودم. گفتم: «آقای رئیس‌جمهور! یک پیشنهاد برایتان دارم: هدف، ژنرال قاسم سلیمانی است.»
دختر شما گوشه‌ای در مسجد نشسته بود و با خانم من صحبت کرد و مشکلش را گفت. خانم من هم آمد و به من گفت و ما هم آوردیمش و دودستی تقدیم شما کردیم. خودش هم گفته که می‌خواهم بروم خانه پیش پدرم، ولی می‌ترسم!
حاج حمید تقوی‌فر، همیشه می‌گفت: من از هیچ‌کس جز خدا نمی‌ترسم. چیزی ندارم که بخواهم بترسم. همیشه براساس خواست خدا عمل کرده‌ام.
حاج حمید سه برگه مخصوص برای من نوشته بود که من سه تایی را کنار هم گذاشتم و از بالای آن عکس انداختم. چون نوشته بود محرمانه، فقط همسرم بخواند.
پیشخوان