ماهان شبکه ایرانیان
خواندنی ها برچسب :

پیغمبر-صلى-اللَّه-علیه-و-آله

دو نکته گفتنی است: یکی اینکه امام حسین علیه السلام آن شب به یارانش گفت: این ها با من کار دارند؛ اگر من تسلیم شوم، با شما کاری ندارند
کسى به مدینه آمد، به پیغمبر صلى الله علیه و آله عرض کرد: من باغى به نام «فدک» دارم، مى خواهم آن را به شما هبه کنم. پیغمبر این باغ را براى خود نمى خواست. اگر قبول کرد؛ چون براى خودش برنداشت. به تمام فقراى مدینه اعلام کرد: من نان بخور و نمیرى دارم، این باغ در زندگى من اضافه است. این باغ را بفروشید و خرج خود را اداره کنید.
کسى به مدینه آمد، به پیغمبر صلى الله علیه و آله عرض کرد: من باغى به نام «فدک» دارم، مى خواهم آن را به شما هبه کنم. پیغمبر این باغ را براى خود نمى خواست. اگر قبول کرد؛ چون براى خودش برنداشت. به تمام فقراى مدینه اعلام کرد: من نان بخور و نمیرى دارم، این باغ در زندگى من اضافه است. این باغ را بفروشید و خرج خود را اداره کنید.
کسى به مدینه آمد، به پیغمبر صلى الله علیه و آله عرض کرد: من باغى به نام «فدک» دارم، مى خواهم آن را به شما هبه کنم. پیغمبر این باغ را براى خود نمى خواست. اگر قبول کرد؛ چون براى خودش برنداشت. به تمام فقراى مدینه اعلام کرد: من نان بخور و نمیرى دارم، این باغ در زندگى من اضافه است. این باغ را بفروشید و خرج خود را اداره کنید.
دو نکته گفتنی است: یکی اینکه امام حسین علیه السلام آن شب به یارانش گفت: این ها با من کار دارند؛ اگر من تسلیم شوم، با شما کاری ندارند
کسى به مدینه آمد، به پیغمبر صلى الله علیه و آله عرض کرد: من باغى به نام «فدک» دارم، مى خواهم آن را به شما هبه کنم. پیغمبر این باغ را براى خود نمى خواست. اگر قبول کرد؛ چون براى خودش برنداشت. به تمام فقراى مدینه اعلام کرد: من نان بخور و نمیرى دارم، این باغ در زندگى من اضافه است. این باغ را بفروشید و خرج خود را اداره کنید.
کسى به مدینه آمد، به پیغمبر صلى الله علیه و آله عرض کرد: من باغى به نام «فدک» دارم، مى خواهم آن را به شما هبه کنم. پیغمبر این باغ را براى خود نمى خواست. اگر قبول کرد؛ چون براى خودش برنداشت. به تمام فقراى مدینه اعلام کرد: من نان بخور و نمیرى دارم، این باغ در زندگى من اضافه است. این باغ را بفروشید و خرج خود را اداره کنید.
کسى به مدینه آمد، به پیغمبر صلى الله علیه و آله عرض کرد: من باغى به نام «فدک» دارم، مى خواهم آن را به شما هبه کنم. پیغمبر این باغ را براى خود نمى خواست. اگر قبول کرد؛ چون براى خودش برنداشت. به تمام فقراى مدینه اعلام کرد: من نان بخور و نمیرى دارم، این باغ در زندگى من اضافه است. این باغ را بفروشید و خرج خود را اداره کنید.
دو نکته گفتنی است: یکی اینکه امام حسین علیه السلام آن شب به یارانش گفت: این ها با من کار دارند؛ اگر من تسلیم شوم، با شما کاری ندارند
کسى به مدینه آمد، به پیغمبر صلى الله علیه و آله عرض کرد: من باغى به نام «فدک» دارم، مى خواهم آن را به شما هبه کنم.
پیشخوان