خبرگزاری فارس: این روزها دوربین دست گرفتن و عکس انداختن آنقدر ساده و در دسترس شده که زیاد به فلسفه و تاریخچهاش فکر نمیکنیم. به این که ایرانیها چه زمانی برای اولین بار با تکنولوژی دوربین و عکسِ چاپ شده آشنا شدند؟ چطور با آن کنار آمدند؟ چقدر برایشان عجیب بود؟ چه استفادههای خوبی ازش کردند؟ این روزها دست هر کودک شهر یک موبایل مجهز به دوربین است، نسل جدید با دوربین حسابی رفیق است، وقتی قرار است جلوی دوربین قرار بگیرد، کِز نمیکند، خجالت نمیکشد، به، چون و چرایش فکر نمیکند. نسل سلفی، دوربین و عکس گرفتن را مثل اکسیژن، جاری و همیشگی میداند.
«21 تیر 1288 خورشیدی در گیرودارِ فتح تهران جنازه جوانی را از چاهی در بیرون مجلس بیرون کشیدند، مادر بخت برگشته، در میان اندوه مردم نعش جوانش را در آغوش گرفت، کسی نمیداند، شاید در میان شیونهایش نفرین میکرد کهای کاش میشکست پای مهمان ناخواندهای در سالهای دور، جایی در هفتاد سال پیشتر»
مستند «میرزا جواد» با این روایت کوتاه و معلق آغاز میشود. روایتی که به نظر میرسد قرار است ما را از کوچههای تاریخ بگذراند تا راز مرگ جنازه جوانِ بیرون کشیده شده از چاهی در حیاط مجلس را کشف کنیم و بدانیم مهمان ناخواندهای که مادر جوانِ مقتول او را نفرین میکند چه کسی است، یا بهتر است بگوییم چه چیزی! دوربین! بله! میرزاجواد اولین شهید عکاسی است. ترکیبِ «شهید عکاسی» برای مخاطبی که با سلفی گرفتن انیس است، شاید عجیب به نظر برسد. اما «سعید فرجی» که خودش در زمینه عکاسی فعال است و کتابهای عکسی مثل «دیار نزدیک» و «تبادل» را به چاپ رسانده، در «میرزاجواد» دست بیننده را میگیرد و با خود به ایران دوره قاجار میبرد.
مخاطب را مینشاند پای یک روایت مستند و تاریخیِ جذاب تا علاوه بر دنبال کردن زندگی میرزاجواد، او را با تاریخچه عکاسی هم آشنا کند.
تفاوت این مستند با دیگر فیلمهای که دیدهاید در این است که بیشتر تصاویری که شاهدش هستید، عکسهای جذابی از همان دورهایست که دوربین تازه وارد ایران شده بود. ملکه ویکتوریای انگلیس برای ناصرالدین میرزای نوجوان که هنوز ناصرالدینشاه نشده بود و لقب ولیعهدی را داشت، یک دوربین هدیه میفرستد، از آن طرف نیکلای اول، امپراطور تزار روسیه هم بیکار نمینشیند و برای خوشآمد شاه ایران و البته اجرای دیگر نیات پنهانیاش، یک دوربین عکاسی هم او پیشکش میکند و ناصرالدین میرزا که پیش از این هم عاشق طراحی بوده و دستی در نقاشی کشیدن داشته، عاشق این تکنولوژی جدید میشود و میافتد به عکس گرفتن از درباریان.
البته گمان نکنید که دوربینهای اولیه مثل دوربینهای امروزی آنقدر ساده بودند که با لمس یک دایره، بتوانند هرچیزی را ثبت و ذخیره کنند؛ سه سال طول کشید تا ایرانیها، یعنی همان درباریان، یاد گرفتند که چطور از هدیه نورسیدهشان استفاده کنند. آن روزها، دوربین، یعنی آخرین دستاورد تکنولوژی روز، چیزی نبود که به جز درباریان شخص دیگری بتواند به آن دست پیدا کند؛ بنابراین همه عکسهای آن دوران مربوط است به پرتره شاه، همسران، سوگولیها و فرزندان شاه و دیگر درباریان.
حالا متوجه شدید چرا از دوره قاجار و زمان ناصرالدینشاه و زندگی درباریان عکسهای زیادی در دسترس است؟ البته ملکه و نیکلای با اینکار به آنچه میخواستند رسیدند؛ دوربین در دست درباریان، یک جاسوس بالفعل بود که ظریف و بیسروصدا حال و هوای دربار پادشاه ایران را جلوی چشمهای دیگران ترسیم میکرد. تکنولوژی جدید ولی، آنقدر نو بود و شاهان و درباریان قاجار آنقدر سادهدل که گمان نمیکردند پیشکش رسیده از بلاد فرنگ، چطور قرار است صبور و پیشرونده، جریاناتی عجیب را در مملکتشان رقم بزند.
مستند «میرزاجواد» برای همه ما مفید است. حرفهای زیادی برای گفتن دارد و بخش جذابی از تاریخ سرزمینمان را با محوریت تکنولوژی و عکاسی روایت میکند، البته نه آن روایت طولانیای که توقعش را دارید و یاد کلاسهای تاریخ دبیرستان بیندازدتان، بلکه یک روایت مختصر و مفید 28 دقیقهای که اطلاعات مهمی درباره عکاسی و اولین شهید عکاس به شما میدهد.
این مستند نه تنها ما را به یادآوری تاریخ فرا میخواند که دعوتمان میکند به کاری که هر روزه انجامش میدهیم و به عنوان یک فعالیت مجلسی، چندان هم ازش توقع نداریم، فکر کنیم و ببینیم بر سر همین فعالیت چه اتفاقات و جریانات جدیای در سرزمینمان رخ داده است.
«میرزا جواد» را ببینید و حتماً بعد از تماشای آن منتظر خواهید ماند تا سعید فرجی، قسمتهای بعدی که قولش را داده است، بسازد.